معرفی کتاب بهانه هایی برای زنده ماندن اثر مت هیگ مترجم شبنم لطیفی

بهانه هایی برای زنده ماندن

بهانه هایی برای زنده ماندن

مت هیگ و 2 نفر دیگر
3.8
79 نفر |
28 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

17

خوانده‌ام

148

خواهم خواند

113

شابک
9789644087097
تعداد صفحات
256
تاریخ انتشار
1400/1/2

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        این کتاب حاصل مبارزه ­ی مت هیگ با افسردگی و اضطراب بی ­اندازه شدیدی است که نزدیک بود او را از پای در آورد. اثری کوتاه، صریح و مثبت درباره ­ی برخورد درست با بحران­ های روحی و لذت بردن از زندگی؛ داستان واقعی بحران­ هایی که مت هیگ به آن­ها دچار شد و چگونگی غلبه­ ی او بر افسردگی و آموختن زندگی کردن. 
این کتاب کوچک و ساده می­تواند به کسانی که فکر می­کنند به آخر راه رسیده ­اند کمک کند، نیز به آن­ها که عزیزانشان با چنین مشکلی درگیر هستند. دلایلی برای زنده ماندن کتابی است درباره ­ی اینکه چطور از بودنمان در این جهان لذت ببریم؛ اثری تکان دهنده، شاد و لذت بخش.

      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به بهانه هایی برای زنده ماندن

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به بهانه هایی برای زنده ماندن

یادداشت‌ها

          《همیشه خودم را فردی علاقه‌مند به کتاب می‌دانستم. اما بین دوست‌داشتن کتاب و نیازمندبودن به آن تفاوت وجود دارد. من به کتاب نیاز داشتم. در آن دوران زندگی من، کتاب کالای تجملی نبود. ماده‌ی اعتیادآور درجه یک بود.[...skipشدن چند خط...] این فکر وجود دارد که شما یا برای گریز از خودتان می‌خوانید یا برای یافتن خودتان. من واقعاً فرقی بین این دو نمی‌بینم. ما خودمان را در روند گریختن پیدا می‌کنیم. مسئله جایی نیست که در آن هستیم، بلکه آنجاست که می‌خواهیم برویم.》
《برای شخص من، شادمانی ربطی به رهاکردن دنیای مادی ندارد، بلکه تحسین آن به‌خاطر چیزی است که هست. ما نمی‌توانیم با خریدن یک آیفون خودمان را از رنج‌بردن در امان نگه‌داریم. معنی‌اش این نیست که نباید آیفون بخریم، این تنها یعنی باید بدانیم چنین چیزهایی در خود به کمال نمی‌رسند.》
احساس‌می‌کنم این اثر یه مقداری برام حیف‌شد چون ترجمه‌شو دوست نداشتم (ترجمه‌ی گیتا گرگانی). می‌تونستم خیلی بیشتر ازش لذّت ببرم. چون خوب می‌گفت.
        

3

          «از گفته هرچه تو را نکشد، تو را قوی‌تر می‌کند، حرف نمی‌زنم. نه. این گفته به‌سادگی درست نیست. آنچه شما را نکشد، اغلب شما را ضعیف‌تر می‌کند. آنچه شما را نکشد، برای بقیه روزهای عمر شما را لنگ می‌کند. آنچه شما را نکشد، باعث می‌شود از بیرون رفتن از خانه یا حتی اتاق خوابتان وحشت داشته باشید، و باعث می‌شود بلرزید یا چیزهایی بی‌معنی زمزمه کنید، یا سرتان را به شیشه پنجره‌ای تکیه بدهید و آرزو کنید می‌توانستید به دوران قبل از چیزی که شما را نکشته، برگردید.
نه.
اینجا بحث قدرت نیست. درهرحال، نه از آن نگاه‌های رواقی بدون فکر زیاد با جریانات همراهی کن. بیشتر به بزرگنمایی مربوط می‌شود. آن هشیار شدن. آن تغییر از بی‌روحی به شاعرانگی. می‌دانید، من قبل از سن بیست‌وچهارسالگی نمی‌دانستم مسائل چه حس بدی می‌توانند ایجاد کنند، اما این را هم نمی‌دانستم چقدر می‌توانند حس خوبی ایجاد کنند. آن پوسته شاید از شما حفاظت کند، اما درضمن مانع می‌شود آن چیزهای خوب را کاملاً حس کنید.»
«این فکر وجود دارد که شما یا برای گریز از خودتان می‌خوانید یا برای یافتن خودتان. من واقعاً فرقی بین این دو نمی‌بینم. ما خودمان را در روند گریختن پیدا می‌کنیم.»
        

3

          خوندن این جنس کتاب‌ها چه فایده‌ای می‌تونه داشته باشه؟
پرسشی که هم خودم و هم آدم‌ها زیاد باهاش مواجه میشیم!
برای من انگیزه‌ی اصلی ارتقا در تعامله! تعامل با افرادی که با مشکلی دست و پنجه نرم می‌کنن و دونستن جهان ذهنیشون باعث میشه آدم‌های مهربان‌تری در قضاوت و ارتباط باشیم!
افسردگی یا همون سرماخوردگی روانی انقدر این روزا رواج پیدا کرده که شاید یکی از اون افرادی که باید مهربانانه‌تر باهاش برخورد کنیم‌خودمون باشیم!
کتاب روان نوشته شده و ترجمه خوبی هم داره. نمیگم یه نگاه تخصصی پشتشه اما روایت خوبی از یک سرگذشت ارائه میده.
شاید افرادی که با افسردگی مبارزه می‌کنن نیاز داشته باشن که بدونن تنها نیستن و این کتاب خوب اینو نشون میده. تو بخشی از اون پاسخ آدم‌ها در برابر اینکه چرا به زندگی ادامه دادن رو تکرار میکنه که برای من بخش قابل توجهی بود...
این کتاب شاید بهترین کتابی نباشه که بتونیم بخونیم اما نکاتی داره که میتونه هم‌دلانه باهامون همدردی کنه و البته دید خوبی برای درک افسردگی بهمون ارائه کنه.
        

23