خرداد بود که خلیج یخ زد

خرداد بود که خلیج یخ زد

خرداد بود که خلیج یخ زد

4.5
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

5

در دوردست بعید، در نزدیکی خلیج، شهری لمیده لب ساحل کش آمده، شهری از همه جا دور، از زمستان محروم، اما آن‌قدر زنده که از غروب تا طلوع میزبان پرسه‌زنی هااست. این بندر محموم خرداد مرموزی دارد، خردادی هم همیشه هست و همیشه خواهد بود، خردادی که از بهار به تابستان و از تابستان به پاییز می خرامد. پس از سال های سال مردی در بندر پیدا شده که کسی نمی داند کیست و کسی نمی داند چرا، اما دنبال خرداد است. مردی که همه‌ی خیابان های پخته‌ی شهر را لگد کرده، در تک تک چاله‌ها سرک کشیده و تمام سایه‌خفتگان را در گوشه کنار بندر ناخفته کرده. از ترس همین مرد موذی‌است که موج ها شیه‌ی هشدار می‌کشند. تا دیر نشده جلویش را بگیرید، تا خرداد را وسط خلیج گکیر نینداخته و منجمدش نکرده متوفقش کنید. اما جز همان مردی که برای خرداد بندر کمین زده، کسی زبان موج ها را نمی‌داند. خلیج یخ خواهد زد و خرداد درون این یخ خواهد خفت.

لیست‌های مرتبط به خرداد بود که خلیج یخ زد

یادداشت‌های مرتبط به خرداد بود که خلیج یخ زد