شب هول

شب هول

شب هول

3.6
10 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

11

خواهم خواند

20

شابک
000000016569۴
تعداد صفحات
282
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        000000016569۴
      

لیست‌های مرتبط به شب هول

اعترافات یک قاتل: روایت شده در یک شبمیس لونلی هارتزبیمار خاموش

خوانده شده های 1401

65 کتاب

در این لیست کتابهایی که در سال 1401 خوانده ام را قرار می دهم. یکی از بزرگترین چالش‌های همیشگی من این است که هرسال، سرعت و دقتم را در مطالعه بالا ببرم. نوشتن لیست کتاب کمک می‌کند تا شما برای سال آینده، چشم انداز روشن‌تری را داشته باشید و چه بسا چالش های متفاوت‌تری را برای خود برنامه‌ریزی کنید. یکی از الزامات جامعه مدرن، انعطاف‌پذیری در همه‌ی امور است. تفاوتی نمی‌کند که شما در مسیر خوانش خود منعطف باشید یا در سبک زندگی و افکار خود. انعطاف‌پذیری و پذیرش افکار گوناگون، باعث می‌شود تا به جامعه و افراد، احساس همدلی بیشتری داشته باشید. از گذشته، تعصب از ویژگی‌های اخلاقی مورد نکوهش بزرگان و عالمان بوده. چه بسا این سرسختی باعث آسیب‌های فراوان نیز شود چون راه‌های مختلف را برای خود تبدیل به بن‌بست می‌کنیم. این جمله را از من به یاد داشته باشید که "هیچگاه از تغییر نترسید‌. نظم موجود در جهان بزرگ‌تر از تصور ما است."

40

یادداشت‌ها

          شب هول
...چنین آموخته‌ایم که در نوشته‌ها سرگذشت آدم های استثنایی و یا معروف را بخوانیم... هیچ گاه از خود نمی‌پرسیم که چرا سرگذشت اشخاص ظاهرا بی‌هویت و داستان همگان برایمان مطبوع نیست...  از متن کتاب
از منظر شکلی: به ندرت جملات طولانی می بینید و بیشتر کلمات مانند تقه ای تیز و بران به مغز می خورند... قطار حوادث داستان لزوما مسیر مستقیمی را نمی پیماید. خاطرات روزها و سالیان دور و نزدیک مانند اشیایی که از پنجره قطار به صورت خلاصه و وهم آلود می بینید، به سرعت از نظر شما می گذرند. نهایت صرفه جویی در گفت و گو ها را شاهد هستیم و دنبال کردن ذهن پرمشغله راوی شخص اول برای کسانی که با این دست نوشتار آشنایی ندارند کمی اذیت کننده است. سه داستان به موازات هم و با سبک جریان سیال ذهن جلو می روند تا این کتاب را بنا به نظر منتقدین جزو آثار«رمان نو» یا «فرا داستان پسامدرن» بدانیم. تغییر متناوب روایت ها، تداخل یک روایت با دیگری، تشابه اسمی شخصیت هاو تک گویی های درونی آنها، تنوع فضا و پرش های زمانی متعدد موجب می شود تا دنبال کردن این سه داستان و حتی همراه شدن با یک شخصیت بسیار سخت و پیچیده شود. هرچند دوستانی که تابحال تجربه مطالعه چند اثر از سبک های سوء رئالیسم یا رئالیسم جادویی را داشته اند می دانند که چطور از این دست اندازها عبور کنند و لبّ مطلب و حرف نویسنده را دریابند.
از منظر محتوا: شهدادی در شب هول با زهردارترین روش ممکن به شکست های تلخ جریان روشنفکری از مشروطیت به بعد می پردازد و سعی می کند دلایلی برای آن بیابد تا حداقل به آرامش پس از درک شکست برسد اما به نظر من بیشتر حیران و هاج و واج هر چه می جوید کمتر می یابد. او چند بار به گذشته های دور نقب می زند. سعی می کند با واکاویی سنت ها، الگوی توسعه شهری اصفهان، تاریخ خونبار و مرگ آفرین این شهر، تازیدن به افراط گرایان و منحرفان دینی، پرداختن به مارهای خوش خط و خال جریان تجدد راهی به سوی حقیقت و فهم این مشکل باز کند اما در هم تندیگی موضوعات و لایه لایه بودن آنها خیلی سخت تر از آن است که گمان می رود. اینجاست که به تعبیر من دست به شورش می زند. قلم را می راند و زمین و زمان را بهم می دوزد. اینجاست که به شخصه حق می دهم که روشنفکران این سرزمین- که در نظر شهدادی بدلی، تقلیدی، عاجز و خودپرست هستند- بنالند از ناتوانی در فهم، تصمیم گیری و کمک به خود و مردم جامعه خود. وقتی روشنفکر ایرانی هنوز نتوانسته نسبتی بین ایرانیت و اسلامیت، سنت و مدرنیته و تقابل و تعامل تعیین کند به ناچار در دنیای ذهنی خود زندانی خواهد شد.
پ: مطالعه این کتاب چغر و سخت خوان را به هیچ عنوان به همه توصیه نمی کنم. اگر از محمد قائد پیشتر چیزی خوانده اید امید است که بتوان از این اثر هم استفاده کنید. 
پ2: شب هول تنها یک بار در سال 57 چاپ شد و دیگر مجوز نگرفت که البته با وجود حجم زیادی از ادبیات صادق هدایت پسند و کلمات آبدار عجیب هم به نظر نمی رسد. صحنه های اروتیک، حجم زیاد ناسزاها و تعابیر سنگین موجب می شود تا دوستان حتی در پیشنهاد دادن این اثر دقت کافی را مبذول دارند.  
پ3: پرداخت خاص و جالبی هم در رابطه با موضوع زن و روشنفکر در این اثر به چشم می خورد که شاید برای دوستان علاقه مند به موضوع فمنیست جالب باشد.
سید علی مرعشی
        

0

مریم

1403/5/26

          .
حشویات. تغییر مدام و بی‌قاعده‌ی راوی. رفت و برگشت‌های زمانی بی در و پیکر. اسامی شبیه به هم شخصیت‌ها. این جریان سیال ذهن که انگار اگه ازش استفاده نکنی می‌گن از پشت کوه نویسندگان اومدی. یه عده‌ی زیادی اینا رو می‌چسبونن به اینکه طرف شاهکار نوشته و چه پست‌مدرن و چندپهلو و این صحبتا. اما من می‌گم آشفتگی قلم. اینکه یه طرح داستانی داشته باشی و عوض پیچش‌های ماهرانه‌ی زاویه‌ی دید و رفت و برگشت‌های زمانی قابل فهم و البته بازی‌های زبانی شیرین و وقت گذاشتن روی همدل کردن نسبی خواننده با شخصیت‌ها، که انجامش نیاز به تمرکز ذهنی و ریزه‌کاری و زیرکی داره، بیای هرچی از طرح داستانت به ذهنت می‌رسه درجا روی کاغذ بیاری و هر جمله رو هم دوجور پشت سر هم تکرار کنی و طوری از این شاخه به اون شاخه‌ی شخصیت‌های مشابه و بی‌چهره بپری که خواننده رو به جنون بکشونی و از همه بدتر هر پنجاه صفحه یه‌بار حتما به فاکنر و جویس اشاره کنی، این کارا ضعف نویسنده رو می‌رسونه. منی که اولیس رو خوندم و با فهم خط داستانی و همراهی با شخصیت‌ها کوچکترین مشکلی نداشتم دیوونه کرد این کتاب. ادای جویس رو در نیارین بابا. اوضاع خیط می‌شه.
        

0