معرفی کتاب شب هول اثر هرمز شهدادی شب هول هرمز شهدادی 3.8 16 نفر | 4 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 6 خواندهام 18 خواهم خواند 34 ناشر کتاب زمان شابک 000000016569۴ تعداد صفحات 282 تاریخ انتشار _ توضیحات 000000016569۴ لیستهای مرتبط به شب هول مهتاب تیموری 1401/4/22 خوانده شده های 1401 65 کتاب در این لیست کتابهایی که در سال 1401 خوانده ام را قرار می دهم. یکی از بزرگترین چالشهای همیشگی من این است که هرسال، سرعت و دقتم را در مطالعه بالا ببرم. نوشتن لیست کتاب کمک میکند تا شما برای سال آینده، چشم انداز روشنتری را داشته باشید و چه بسا چالش های متفاوتتری را برای خود برنامهریزی کنید. یکی از الزامات جامعه مدرن، انعطافپذیری در همهی امور است. تفاوتی نمیکند که شما در مسیر خوانش خود منعطف باشید یا در سبک زندگی و افکار خود. انعطافپذیری و پذیرش افکار گوناگون، باعث میشود تا به جامعه و افراد، احساس همدلی بیشتری داشته باشید. از گذشته، تعصب از ویژگیهای اخلاقی مورد نکوهش بزرگان و عالمان بوده. چه بسا این سرسختی باعث آسیبهای فراوان نیز شود چون راههای مختلف را برای خود تبدیل به بنبست میکنیم. این جمله را از من به یاد داشته باشید که "هیچگاه از تغییر نترسید. نظم موجود در جهان بزرگتر از تصور ما است." 2 47 حدیث رفائیان 1402/2/31 بر دل نشسته ها 7 کتاب کتاب هایی هستن که لحظه ی شروع با یک نگاه کنج دلت میشینن و باهاشون زندگی میکنی. 0 34 لیلی بهشتی 1402/2/17 داستانهای مرتبط به وقایع سیاسی/اجتماعی معاصر ایران 12 کتاب داستانهایی که مستقیم یا غیرمستقیم به یکی یا چندتا از وقایع ایران معاصر اشاره میکنند. 0 12 یادداشتها محبوبترین جدیدترین میثاق فرمانی 1403/12/3 درگیرش شدم ولی نه آنطور که تصور میکردم. شاید براساس تعریفهایی که شنیده بودم توقع بیشتری داشتم، البته فکر میکنم اگر خودم هم پیوستهتر میخوندم بیشتر با فضای داستان درگیر میشدم. سعی کنم به بهانه این یادداشت صفحات بعدی رو بهتر بخوانم . فعلا دو ستاره دادم بعد شاید نظرم عوض بشه که تغییرش بدهم. 0 1 آریانا سلطانی 1403/10/11 . شب هول از هرمز شهدادی . . این کتاب شاهکاری بدشگون است! در بهار سال پنجاه و هفت در میان درگیری های انقلاب اسلامی به چاپ رسید و کسی به سراغش نرفت و بعد از انقلاب هم که چنین شیوه نقد و گفتاری برای دوگماتیسم های مذهبی پذیرفته نبود و کتاب مهجور و ناشناخته باقی ماند و به صورت زیرزمینی به چاپ رسید و در میان عده ای محدود پخش شد. . در ابتدا بگویم که یکی از قوی ترین و زیبا ترین رمان هایی بود که خواندم و شهدادی را برایم یک پله بالاتر از عباس معروفی و صادق هدایت و هوشنگ گلشیری قرار داد... زیرا که هنر نویسندگی و تفکر زیبا در پشت سطور این کتاب مرا بهت زده نگاه داشته... . سبک کتاب شبیه به شیوه سیال ذهن است اما چنین نیست. بیشتر شبیه به هزارتو بود و با تلفیق زندگی چند کرکتر و شباهت های اسمی و شباهت هایی در سیر زندگی، میتوان تناسخ را در آن یافت. . پر از تکه کنایه هایی که فرهنگ. تاریخ، دین، جامعه و همه چیز را نقد و بررسی میکند... . داستان از شبی شروع میشود که هدایت اسماعیلی سوار تاکسی میشود تا پدرش ابراهیم را از اصفهان به تهران ببرد. در این کتاب گریز هایی به تاریخ اصفهان زده میشود و اصفهان را همچو زنی در نظر میگیرد همانند تمامی زنان ایران که همیشه مورد ظلم و تجاوز و حمله قرار گرفته اند. . . فرهنگ زن ستیز و مردسالار را به زیر نقد میکشد و نشان میدهد این فرهنگ چه بلایی بر سر تاریخ و ملیت ما آورده است. . راستای کلی داستان اینگونه است: . داعی در نایین با آصفه ازدواج میکند و پس از سال­ها آصفه ابراهیم را حامله میشود. شبی که آصفه دردش میگیرد، داعی که بیاطلاع از علم طب نبوده بچه را بدنیا میآورد اما آصفه میمیرد. داعی از این غم و بدلیل بهایی بودن به ورامین هجرت میکند و آنجا آموزش پسری هادی نام را بر عهده میگیرد. داعی در واپسین روزهای عمر، آنچه از عتیقهجات و کتب قیمتی داشته به هادی میسپارد تا به ابراهیم تک پسرش برساند. اما هادی کتابها و عتیقهجات را به پدرش میدهد و پدر هم به بهایی ناچیز آنها را آب میکند. روزی ابراهیم به خانه پدر هادی میآید در طلب آن عتیقهها و وقتی میشنود پدر هادی آنها را فروخته خشمگین دگنگ در دستش را پرتاب میکند و در اثر آن مادر هادی کور میشود. سالها میگذرد و هادی که حالا آدمی شده پرنفوذ و ثروتمند به تکاپوی انتقام از ابراهیم میافتد و با فشار و اشارههای هادی، ابراهیم به زندان میافتد، تا حد مرگ شکنجه میشود و در نهایت سکته میکند و برای همین اسماعیل پسر بزرگ ابراهیم وادار میشود او را طبق دستور پزشک به بیمارستان مدیری در تهران ببرد. و ادامه ی ماجرا... . یکی از اصلی ترین مفاهیمی که داستان به آن اشاره داشت، تفاوت دیدگاه و عملکرد روشنفکران بود. . . «... اصلا برای چه کسی میخواهم بنویسم؟ آن هم توی این بلبشو...» ص20 «... من هم یکی از افراد نسل خودم خواهم شد که نسل بیریشهای است. ما نه با گذشته ارتباط داریم و نه با آینده...» ص 25 «... گفتن این که شب باشد، گزمه باشد و به قول نیما بیمارستان قرق باشد، مسیر رویدادهای جامعه ما را تغییر نمیداد. حالا بر خلاف گذشته باید دانسته باشیم که از هنر از ادبیات نمیتوان توقع کاری را داشت که انجامش بر عهده همگان است...»ص 60 «... وقتی که دید رفقایش، مصدقی و تودهای، یک شبه مثل مار پوست انداختند و شدند یکپا طرفدار وضع موجود. شدند نوکر و چاپلوس هر که سر کار بود...»ص251 «...میدانست که لفظ بهایی و اتهام بهائیت ابزار خطرناکی در دست برخی روحانیان است. شنیده بود که دوستی بزرگوار و صدیق نقل میکرد که چگونه روحانی بسیار معروفی از حربه اسناد بهائیت به اشخاص برای تصرف املاک و یا پیشبردن مقاصد دیگرش استفاده میکرد...» ص 45 . در پناه خرد. 0 0 سید علی مرعشی 1401/4/11 شب هول ...چنین آموختهایم که در نوشتهها سرگذشت آدم های استثنایی و یا معروف را بخوانیم... هیچ گاه از خود نمیپرسیم که چرا سرگذشت اشخاص ظاهرا بیهویت و داستان همگان برایمان مطبوع نیست... از متن کتاب از منظر شکلی: به ندرت جملات طولانی می بینید و بیشتر کلمات مانند تقه ای تیز و بران به مغز می خورند... قطار حوادث داستان لزوما مسیر مستقیمی را نمی پیماید. خاطرات روزها و سالیان دور و نزدیک مانند اشیایی که از پنجره قطار به صورت خلاصه و وهم آلود می بینید، به سرعت از نظر شما می گذرند. نهایت صرفه جویی در گفت و گو ها را شاهد هستیم و دنبال کردن ذهن پرمشغله راوی شخص اول برای کسانی که با این دست نوشتار آشنایی ندارند کمی اذیت کننده است. سه داستان به موازات هم و با سبک جریان سیال ذهن جلو می روند تا این کتاب را بنا به نظر منتقدین جزو آثار«رمان نو» یا «فرا داستان پسامدرن» بدانیم. تغییر متناوب روایت ها، تداخل یک روایت با دیگری، تشابه اسمی شخصیت هاو تک گویی های درونی آنها، تنوع فضا و پرش های زمانی متعدد موجب می شود تا دنبال کردن این سه داستان و حتی همراه شدن با یک شخصیت بسیار سخت و پیچیده شود. هرچند دوستانی که تابحال تجربه مطالعه چند اثر از سبک های سوء رئالیسم یا رئالیسم جادویی را داشته اند می دانند که چطور از این دست اندازها عبور کنند و لبّ مطلب و حرف نویسنده را دریابند. از منظر محتوا: شهدادی در شب هول با زهردارترین روش ممکن به شکست های تلخ جریان روشنفکری از مشروطیت به بعد می پردازد و سعی می کند دلایلی برای آن بیابد تا حداقل به آرامش پس از درک شکست برسد اما به نظر من بیشتر حیران و هاج و واج هر چه می جوید کمتر می یابد. او چند بار به گذشته های دور نقب می زند. سعی می کند با واکاویی سنت ها، الگوی توسعه شهری اصفهان، تاریخ خونبار و مرگ آفرین این شهر، تازیدن به افراط گرایان و منحرفان دینی، پرداختن به مارهای خوش خط و خال جریان تجدد راهی به سوی حقیقت و فهم این مشکل باز کند اما در هم تندیگی موضوعات و لایه لایه بودن آنها خیلی سخت تر از آن است که گمان می رود. اینجاست که به تعبیر من دست به شورش می زند. قلم را می راند و زمین و زمان را بهم می دوزد. اینجاست که به شخصه حق می دهم که روشنفکران این سرزمین- که در نظر شهدادی بدلی، تقلیدی، عاجز و خودپرست هستند- بنالند از ناتوانی در فهم، تصمیم گیری و کمک به خود و مردم جامعه خود. وقتی روشنفکر ایرانی هنوز نتوانسته نسبتی بین ایرانیت و اسلامیت، سنت و مدرنیته و تقابل و تعامل تعیین کند به ناچار در دنیای ذهنی خود زندانی خواهد شد. پ: مطالعه این کتاب چغر و سخت خوان را به هیچ عنوان به همه توصیه نمی کنم. اگر از محمد قائد پیشتر چیزی خوانده اید امید است که بتوان از این اثر هم استفاده کنید. پ2: شب هول تنها یک بار در سال 57 چاپ شد و دیگر مجوز نگرفت که البته با وجود حجم زیادی از ادبیات صادق هدایت پسند و کلمات آبدار عجیب هم به نظر نمی رسد. صحنه های اروتیک، حجم زیاد ناسزاها و تعابیر سنگین موجب می شود تا دوستان حتی در پیشنهاد دادن این اثر دقت کافی را مبذول دارند. پ3: پرداخت خاص و جالبی هم در رابطه با موضوع زن و روشنفکر در این اثر به چشم می خورد که شاید برای دوستان علاقه مند به موضوع فمنیست جالب باشد. سید علی مرعشی 0 0 لوسین مورل 1403/8/4 هزار هزار جملهی کوتاه و کوتاهتر و بلند و تاخت و تازی که سنت را میکوبد و مدرنیته را میکوبد و روشنفکر را میکوبد و عوام را میکوبد و تنها دو، سه زن هستند که محترمند، دو سه زنی که مادرند. کتاب را دوبار باید خواند. باری یکی دو روزه و باری یکی دوهفتهای مثلا. هربار هرجاش را که باز کنی و شروع کنی به خواندن، جذبش میشوی و تا نفست بند بیاید ادامه میدهی به خواندنش. یکی دوهفتهای که هم دم خواب میخواندمش و هم صبحِ بیداری، هم خط قرمز و آبی کمرنگ مترو و هم سر کلاس زیرزمین تجسمی، هم مستراح و هم کتابخانه، عجیب سر ذوقم میآورد و به حال و احوالم میآمد. 0 0