معرفی کتاب آورده‌اند که... اثر فرشید پارسی کیا مترجم عبداللطیف طسوجی تبریزی

آورده‌اند که...

آورده‌اند که...

4.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

11

شابک
9786229195048
تعداد صفحات
300
تاریخ انتشار
1403/9/17

توضیحات

        کتاب «آورده‌اند که…» گزیده‌ای از شاهکار ادبیات جهان یعنی «هزارویک‌شب» است. این کتاب حاصل گزینش دقیق از مجموعه‌ی قصه‌های کهن و جاودان هزارویک‌شب است که با نگاه ویژه‌ی استاد دولت‌آبادی فراهم آمده و مقدمه‌ای ارزشمند از ایشان بر آن نگاشته شده است.
فرشید پارسی‌کیا نیز تصویرگری این کتاب را بر عهده داشته و با طراحی‌های خود، روایت‌های کهن را همراهی کرده است.

بخشی از مقدمه‌ی هزار و یک شب به قلم محمود دولت‌آبادی:

«پس این حمکت حیات‌بخش هزارویک شب یعنی زنده‌ماندن زنِ محکوم به مرگ از برکت افسانه‌سازی و افسون‌گری، نکته‌ی مهمی است که افسون و افسون‌گری‌ها و جادوگری‌ها و خیال‌پردازی‌های بسیار دور از واقعیت را توجیه می‌کند…

در این مجموعه دید و نگاه من به انتخاب قصه‌ها سه محور اساسی دارد، به دور از توهمات افسون‌گرانه و آن سه محور عبارت است از عشق، هنر و موسیقی، طنز … بدیهی است عشق‌هایی که در این کتاب به حکایت درآمده بسیار شدید و در زمره‌ی همان عشق‌های افسانه‌ای‌ست…»
      

یادداشت‌ها

صَعوِه

صَعوِه

1403/10/26

          شاید دوست داشتن افسانه‌هایی که توش همه‌ی عشاق ماه‌رو و حیرت‌آور از منظر حسن و جمال و مشتری طلعت و زهره جبین و عنبر به ارغوان بشکسته‌اند ظلم باشه به آدم‌هایی مثل خودم که معمولی‌ایم و با وجود معمولی بودن می‌تونیم عاشق باشیم. انگاری برای رسیدن به عشق باید بدیع‌الجمال باشی یا معشوقت ملتی رو عاشق کرده باشه. مثلا نمی‌تونی صرفا چشمای جالبی داشته باشی و محبوبت هیچ کس رو نداشته باشه جز تو که بهش محبت کرده باشه.
ولی خب؛ تقصیر منم نیست که عاشق قصه‌هام و تنها جایی که بچه‌‌ی کوچولوی درونم دلش غنج می‌ره و یادش می‌ره ناراحتی‌هاشو بین همین قصه‌هاست.
آقای دولت‌آبادی تصریح می‌فرمایند که توی داستانای این کتاب نه از جن و پری خبریه نه اتفاقات غریبه و صرفا تنها چیز ماوراءالطبیعه داخلشون؛ عشق در نگاه اوله.
زنا در کل تو هزار و یک شب موجودات ساده؛ بی عقل و بدترین مشاوران هستن. و البته مکار و پر حیله و حیله‌هایی که مثبت و خیرخواهانه نیستن.(یعنی شایدم هستن؛ فقط خب حیله‌ان دیگه! مکرن.)
از بخش‌های دیگه‌ی اعصاب خردکن داستانا این بود که مقابل خود زن یا دختر با یه مرد درباره ازدواجش حرف می‌زنن و دختره یا زنه عین سنگه. بعدم که شوهرش می‌دن سنگه. اگه بهش اذن بدن که خودت انتخاب کن(توی یکی از داستانا خلیفه بهش اجازه داد خودش نظر بده بنده خدا) تازه می‌تونه بگه بابا من فلانی رو می‌خوام یا نمی‌خوام. از این عصبانی شدم ولی چه چاره. زن کالا هم به حساب می‌اومده اون زمان.
حالا این وسط خیلی عجیبه که نویسنده‌های داستانا اصلا به این فکر نکردن که چطور پس گوینده زنیه که زنان دیگه رو از انتقام کور یه پادشاه خلاص کرده؛ اونم بدون خون و جنگ و عجز و لابه؟ خب یکم فکر کنین به هوشمندی زنی به اسم شهرزاد و بعد همه‌ی زنان رو کودن و نامرد بدونین.
به خاطر حذف قصه‌های ماوراءالطبیعه؛ طیف داستان‌ها شبیه هم بودند و اکثرا عاشقانه. بیشتر هم فاز عربی داشتند در حالی که اگر غلط نگم ریشه‌های فارسی و هندی هم برای هزار و یک شب وجود داشته.
برای فرار از درس و غم و خلاصه تفکرات در جبینی که حال آدمو خراب می‌کنه؛خیلی خیلی داروی خوبیه و وقتی تموم شد کلی غصم شد.
از بین داستان‌ها قصه شعرخونی سه دختر رو دوست داشتم. در مورد کتاب اونقدر سواد ندارم که تحلیلش کنم. شایدم نمی‌خوام. حالا هزار و یک شب باشه برای دختر بچه‌ی درون من. چی می‌شه مگه؟:))

        

1