بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

فهرست مهمانان

فهرست مهمانان

فهرست مهمانان

لوسی فولی و 2 نفر دیگر
3.6
81 نفر |
36 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

10

خوانده‌ام

163

خواهم خواند

94

مهمانان دعوت شده به مراسم عروسیِ یک چهرهٔ محبوب تلویزیونی هر یک نادانسته تکه ای از پازلی می شوند که سال ها قبل ساخته شده است. جنایت ها و خیانت ها و ترس ها و مرگ ها آدم هایی را به هم پیوند می دهد که فکرش را هم نمی کرده اند. گذشته ای که هیچ گاه دست از سرِ انسان ها برنمی دارد، در این داستان مانند هیولایی از دلِ یک مراسم عروسی باشکوه سر بر می آورد و خواننده را نیز مانند شخصیت های داستان مبهوت می کند. لوسی فولی در این رمان خاطرات هراسناک دوران مدرسهٔ شخصیت ها را با وقایع دوران بزرگسالی شان پیوند زده و حال و هوایی خلق کرده است که زمینهٔ پررنگ هراس در هر لحظه اش دیده می شود و بوی جنایت آمیخته با خیانت مشام خواننده را پُر می کند.

لیست‌های مرتبط به فهرست مهمانان

نمایش همه

یادداشت‌های مرتبط به فهرست مهمانان

                شایدم دارم زیادی سخت گیر می شم...

ترکیب انتن ندادن موبایل ها، گیر کردن در جزیره، که اطرافت ابه ودسترسی به جای دیگه ای نداری، طوفانی شدن هوا، شوهری با گذشته خوب اما وضعیت فعلی کمتر از سطح توقع که بنظر میاد دلش پیش دختری که قبلا فقط باهم دوست بودن گیر کرده و توهم خیانت همسر فعلیش، خود کم بینی خانمی که سعی میکنه تا دخل و خرج خانوادشون رو بهم می رسونه، برای جور کردن خرج پرستار بچه به زحمت می افته که یه سفر مجردی با شوهرش بره و ازدواجش رو نجات بده، حالام که اومدن در کنار خانمهای دیگه از همه نظر احساس خود کم بینی می کنه بنظرم دیگه تکراری شده این نویسنده ها چطوری روشون میشه تو چشم ایده های قشنگی که اون بیرون منتظرن، نگاه کنن؟؟؟😑

پ.ن: لطفا بر من نشورید، من خودمم می نویسم و متوجهم کار چقدر سخته باور کنید🫠

        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

Taha. b

1402/06/29

            🔵 در جست و جوی غباری از منطق 

اوایل کتاب حس خوبی دریافت کردم که بالاخره این نوع موضوعات ( داخل جزیره و توفان و قتل که تبدیل به کلیشه شده در ژانر جنایی معمایی ) از یک خطی بودن داخل این کتاب در اومده و هر فصل از طرف شخصیت های کتاب بیان میشه اما رفته رفته هرچی کتاب جلو رفت و الکی کش پیدا کرد با خودم گفتم که ای کاش یک خطی بود❗ کتاب هرچی جلوتر رفت پاره پاره شد و انقدر فضا رو باز کرد که از هم پاشید و یه جورایی نویسنده همه خرده داستانک هارو به صورت خیلی تصادفی و فضایی ربط داد به یه شخصیت داخل داستان. 

- نویسنده حتی در فصل های { اکنون : شب عروسی } نوع نوشتن خودش رو زیر پا میذاره و این فصل هارو به صورت سوم شخص روایت میکنه و این کار بسیار عجیبه و اتفاقا این هیجان کاذب برای کتاب کار نمیکنه بلکه به نقطه ضعف بزرگ کتاب تبدیل میشه چون مخاطب فقط به پایان و رسیدن به بخش شب عروسی توجه میکنه و بخش های اواسط مثل یه وظیفه میمونه براش که فقط سریعتر 
بخونه و رد بشه ▶️ 

- شاید باورتون نشه اما ما هیچ شخصیت سالم و نرمالی داخل داستان نداریم ( بچه های دبیرستانی که زیادی رشد کردن / یکی از شخصیت های داستان اشاره میکنه ) ، حتی با وجود اینکه در هر فصل راوی یکی از شخصیت های داستانه ما هیچ شخصیت پردازی ای نداریم، و درمورد پایان ، این خلاقیت که باید مقتول رو هم حدس میزدیم دوست داشتم اما پایانش به شدت قابل پیش بینیه و نویسنده خودش داره قاتل رو فریاد میزنه / چطوری این کار رو میکنه ؟ وقتی همه رو با انگیزه معرفی میکنه و اصلا به این شخصیت بها نمیده خب مثل روز برام روشن بود که این قاتله و کاملا دلسرد شدم از پایانش ، ناگفته نماند خود نویسنده هم خود به خود نصف شخصیت هارو برامون از ظن اتهام ها دور میکنه برای اینکه اصلا راوی قرارشون نمیده! کلا نویسنده، مخاطب رو با ضریب هوشیِ پایین فرض کرده

حاوی اسپویل : 
.
. 
اگر پایان کتاب پایانی شبیه کتاب قتل در قطار سریع السیر شرق رو داشت قطعا بهش چهار ستاره میدادم چون داستان رو منطقی جلوه میداد و پایانش غیر قابل پیشبینی میشد اما الان هیچی....