معرفی کتاب سرود کریسمس (متن کوتاه شده) اثر چارلز دیکنز مترجم مهین دانشور

سرود کریسمس (متن کوتاه شده)

سرود کریسمس (متن کوتاه شده)

چارلز دیکنز و 1 نفر دیگر
4.0
108 نفر |
19 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

273

خواهم خواند

51

شابک
964305201X
تعداد صفحات
64
تاریخ انتشار
1381/5/6

توضیحات

        
در سرود کریسمس نیز چارلز دیکنز، نویسنده بزرگ و مردم پذیر انگلستان، به ترسیم روابط اجتماعی روزگار خود و خلق شخصیت هایی می پردازد که آینه ای از عصر خویش هستند و به همین سبب در ذهن و خاطره ی خواننده باقی می مانند. دیکنز در این اثر در یک سو کسانی را قرار می دهند که در سرمایه داری شکوفا و پر تب وتاب انگلستان سده ی نوزدهم چنان سخت در بند اندوختن و هر چه بیشتر اندوختن افتاده اند که نه تنها روابط انسانی و اجتماعی بلکه حتی نیازهای عاطفی خویش را فراموش کرده اند و در سوی دیگر کسانی را که گرچه از این اقتصاد شکوفا نصیبی چندان ندارند، زندگیشان از غنای عاطفی و انسانی سرشار است.

      

یادداشت‌ها

        سرود کریسمس ماجرای سفر اسکروچ به کریسمس سال گذشته، کریسمس امسال و کریسمس سال آینده است. به نظرتان چه‌چیزی می‌تواند اسکروچ خسیسی که آب از دستش نمی‌چکد را از این رو به آن رو کند؟ چارلز دیکنز این بار چیزی فراتر از یک زندگی را به رشته تحریر درآورده‌است...
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

رها

رها

1401/3/10

          داستان کتاب درباره ی "اسکروچ" ،  پیرمرد خسیس و بی عاطفه ای ست که هیچ علاقه و اعتقادی به کریسمس ندارد و تنها موندن در شب سال نو رو به خوش گذارنی با اطرافیانش ترجیح میدهد

واقعیت اینه که شخصیت "اسکروچ"  اونقدری که برای من  قابل ترحم بود ، منفور نبود . اینکه هیچ لذتی از زندگی نبری و در آخر بهای گزافی رو ، در ازای لذتی که هرگز از زندگیت نبردی بپردازی ، فقط می تونه غم انگیز باشه و بس

داستان سرود کریسمس اصلا داستان عجیب وپیچیده ای نیست .داستان این کتاب قصه ی عشق  و دوست داشتن ، محبت و فداکاری و قصه ی تجدید دیدار با دوستان و خانواده ست. تصور من اینه که شاید همه ی ما اونقدری خوش شانس نباشیم که شب سال نو سه تا روح به خوابمون بیان و بهمون یادآوری کنن که چه روزها و خاطرات خوبی رو پشت سر گذاشتیم ، چه لحظه های شیرینی رو تجربه می کنیم و چقدر خوش اقبال خواهیم بود اگر درآینده و پس از مرگمون همه به خوبی از ما یاد کنن . با این وجود شاید به واسطه ی همین  کتاب کمی بیشتر قدر لحظه های در کنار هم بودنمون رو بدونیم و ارزش بیشتری برای این ساعت های طلایی قائل بشیم

------
همان گونه که بیماری و غم به دیگران سرایت می کند ، در دنیا هیچ چیز نیز به اندازه خنده و خوش خلقی قابل سرایت به دیگران نیست
        

0

          به نظرم بهترین ریویوو درباره این کتاب را «پیتر سنگه» در کتاب «پنجمین فرمان» نوشته است:
«اسکروچ از طریق ملاقات سه روح در شب کریمس، وقایعی را می‌بیند که از آنها بی‌خبر است. او وقایع گذشته‌ی خود را می‌بیند که چطور انتخابهایش به طور پیوسته و آهسته شفقت او را کم کرده و خودمحوری‌اش را افزایش داده است. او وقایع حال بویژه جنبه‌هایی از آن را می‌بیند که از دیدن آنها خودداری کرده بود؛ همانند بیماری «تاینی تیم». او وقایع تقریبا قطعی آینده را می‌بیند؛ این آینده رخ خواهد داد اگر او رفتار فعلی خود را ادامه دهد. اما بیدار می‌شود. او می‌فهمد که اسیر این واقعیتها نیست. می‌فهمد که حق انتخاب دارد. او تغییر را انتخاب می‌کند. نکته‌ قابل توجه اینکه اسکروچ قبل از آگاهی از وقایع فعلی‌اش نمی‌تواند تغییر را انتخاب کند. درواقع دیکنز می‌گوید زندگی همیشه این گزینه را در اختیار قرار می‌دهد که هرچقدر هم کور و متعصب باشیم بتوانیم حقیقت را ببینیم. و اگر ما شجاعت داشته باشیم تا به آن گزینه پاسخ دهیم، قدرت آن را داریم که عمیقا خودمان را تغییر دهیم.»
        

0