رد خون بر پلک هایمان
در حال خواندن
0
خواندهام
1
خواهم خواند
1
توضیحات
یک وکیل جوان آرمانگرا به نام سینا که با دل بستن به رؤیای تحقق «عدالت» رشته ی حقوق را انتخاب کرده در نخستین پرونده اش درگیر گره گشایی از یک قتل میشود یکی از همکلاسیهای سابقش به قتل رسیده و او قرار است از دختری که متهم اصلی این پرونده است دفاع کند. او اما تصوری از پیچیدگیها و روابطی که پشت این پرونده پنهان است ندارد؛ روابطی که هم زمان گذشته ی دور گذشتهی نزدیک و اکنون او را به چالش میکشد سینا از نسل جوانانی است که در نخستین مواجههی عیانش با دستگاه بروکراتیک ،قدرت متوجه میشود که قافیه را از پیش باخته است رد خون بر پلک هایمان زمانی در دسته ی رمان «سیاه است که به بهانه ی گره گشایی از یک جنایت زوایایی از بستر سیاسی ای که وضعیت موجود را رقم زده عیان میکند. بخشی از کتاب: «سرم را که بلند کردم مردی با آرایشی زنانه کمی بلندتر از من پشت سرم ایستاده بود با ردّی از لبخند که به سختی میشد از میان آنهمه آرایش و آن چشمهای بیروح تشخیص داد در آینه به من زل زده بود. نمی توانستم تکان بخورم انگار با نگاهش من را همان جا میخکوب کرده بود. آب کاسه ی روشویی را پر کرده بود و میریخت روی پاهایم اما حتی نمی توانستم شیر را ببندم مرد با مهربانی دستی به موهایم میکشید و نوازششان میکرد صدای حرکت انگشتهایش میان موهایم توی سرم می پیچید. بعد کم کم فشار دستش بیشتر شد موهایم را با مشت گرفت و سرم را به سمت روشویی خم کرد هیچ توانی نداشتم تا مقاومت کنم سرم را با فشار به کاسه پر از آب روشویی نزدیک کرد میخواست توی کاسه خفه ام کند.»
لیستهای مرتبط به رد خون بر پلک هایمان