معرفی کتاب رد گم اثر آلخو کارپانتیه مترجم ونداد جلیلی

رد گم

رد گم

آلخو کارپانتیه و 1 نفر دیگر
4.4
5 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

10

شابک
9786002295460
تعداد صفحات
324
تاریخ انتشار
1395/4/19

توضیحات

        
آله خو کارپارتینه(1980-1904)در شهر لوزان سوییس به دنیا آمد.پدرش معماری فرانسوی و مادرش معلم زبان روسی بود.وقتی هشت ساله بود پدر و مادرش به کوبا رفتند.کارپانیته در دانشگاه هاوانا مشغول تحصیل معماری شد اما وقتی پدر و مادرش از هم جدا شدند و تحصیل را کنار گذاشت و وارد کار نقد سیاسی و فرهنگی شد تا زندگی خود و مادرش را تامین کند.کمی بعد همراه عده ای دیگر مجله ی رویستاده آوانسه را تاسیس کرد که به جنبش های آوانگارد می پرداخت.همکاری اش با گروه های چپ گرا و مخالفت با رژیم دیکتاتوری خراردو ما چادو موجب شد در سال 1927 دستگیر شود...

      

لیست‌های مرتبط به رد گم

یادداشت‌ها

          این کتاب برای من مثل یک سفر اکتشافی غیرمنتظره و طولانی بود. هیچ پیش‌زمینه‌ای درموردش نداشتم. اوایل هر خط رو چند بار می‌خوندم و نمی‌فهمیدم داستان چیه ولی یهو سر خوردم و رسیدم به یه طبیعت و تمدن بکر. گیج شدم و بارها کلمه‌ها و ارجاعاتی که برام جدید و نامانوس بود رو گوگل کردم تا بتونم بفهمم و بهتر تجسم کنم. یه جاهایی هم خسته می‌شدم و یا جذابیت ادامه‌ دادن برام بیشتر از فهمیدن منظور کلمه‌ها بود و نصفه و نیمه خودمو می‌رسوندم به صفحه‌ی بعد. نثر و توصیفات پیچیده و تصاویر جدیدی که پشت سر هم ترسیم می‌شد برای من از خود داستان جذابتر بود. 

راوی، که به نظرم خودبزرگ‌بین و زیاده‌خواه و بی‌اخلاق بود، مرد سردرگم و خسته‌ایه که زندگیش رو مثل سیزیف می‌دونه. برحسب تصادف و شاید به امید فرار، راهی سفر میشه و فضا و آدم‌های متفاوتی که فارغ از تمام دغدغه‌های زندگی روزمره‌ی خودش و اطرافیانش بودند رو می‌بینه و می‌فهمه دیگه تعلقاتش براش ارزشی نداره و هیچ چیز از زندگی مدرن و قدیمیش رو نمی‌خواد، حتی معشوقه‌اش. تصمیم می‌گیره که خودش رو از همه‌شون قطع کنه و بچسبه به زندگی ابتدایی و اولیه. 

چهار ستاره برای سفر و توصیف و نثر و تصویرهای بدیع کتابه. به من این احساس رو داد که دارم یه اثر هنری رو می‌خونم. داستان هم خوب بود ولی من طرفدار غرغر زندگی مدرن و بی‌ارزش نشون دادن پیشرفت‌ها نیستم. به نظرم هدف کتابم این نبود که تو سر بشر امروزی بزنه، مشکل راوی بود که جوگیر، دراما کویین و ادایی بود. ایده‌ی نمادین بودن زن‌هایی که راوی باهاشون بود می‌تونست خوب باشه ولی نپخته و توهین‌آمیز دراومده بود. حدسی که برای ادامه‌ی داستان می‌زنم اینه که راوی چند سال تو اون طبیعت و به قول‌ خودش قرن‌های گذشته زندگی می‌کنه، بعد خسته میشه و برمی‌‌گرده و تا آخر عمرش غر زندگی مدرن و تفکرات و اداهای روشنفکری بقیه رو می‌زنه و با این و اون می‌خوابه.
        

0

dream.m

dream.m

5 روز پیش

          گاهی وقتها مواجهه ای کاملا اتفاقی با اموری یکسر ساده و معمولی، چنان ضربه ای به حواس آدم می‌زنند و تخیل را تحریک کرده با خودشان به سال های دور و جاهایی غیر قابل دسترسی از حافظه نیمه اگاه می برند که نه در بعد زمان و نه بعد مکان هرگز به سادگی امکان دستیابی به آنها میسر نیست، اما همین امور ساده و معمولی، در یک آن، تجربه ای همچون سفر در زمان و مکان را، انگار نگاهی به پشت سر، برای آدم رقم می‌زنند و خاطراتی شفاف از گذشته هایی خیلی دور فراموش شده و گاهی هم نه چندان دور را در ذهن حی و حاضر می کنند که احساساتی از جنس اضطراب، عشق، هیجان و لذت را توأمان در عمق جان برمی انگیزند. این امور برای یک نفر می‌توانند چشیدن طعم شیرینی مادلن باشد که در چای خیسانده شده (لحظه پروستی)، برای دیگری شنیدن بخشی از سمفونی نهم بتهوون از رادیو محلی ست و برای من استشمام بوی صابون مخصوصی که زنان روستایی از آن برای شستن لباس استفاده می کنند. اما حیف که این لحظه های غافلگیر کننده با تمام شکوه، عمق و تاثیرشان، عمری ناچیز دارند و درست در همان دم که پدید می آیند ناپدید می شوند و پس از آن که انسان را آزمندانه به سوی خود کشیدند، در قعر دره دلتنگی و حسرت تنها رها می کنند. و سپس تمام تلاش انسان برای تجدید و یا بازنمایی آن دم و آن حس، تبدیل به رنجی عبث می شود که اگر چه شاید به جنون منتهی نشود اما قطعا رگه هایی از شیدایی در خود دارد.
و این اتفاقی است که در "رد گم" هم می افتد...
.......
اسپویل داستان ، اما نه چندان اسپویل:
راوی بدون نام داستان در "رد گم"، مردی است که سال ها پیش رویای تبدیل شدن به یک آهنگساز بزرگ را به زندگی یکنواخت در جامعه ای متمدن فروخته و اکنون پس از سال ها که از ازدواج و شغلش که هردو به شدت کسل کننده و یکنواخت شده اند می گذرد، احساس پوچی عمیقی می کند که منجر به این‌ تصمیم می‌شود که به نوعی سایه ای از رویای از دست رفته اش را دنبال کند. این تصمیم او را در جستجوی کشف تعدادی ساز باستانی و بدوی، و به دنبال یافتن سرمنشا موسیقی به سرزمینی دور در آمریکای جنوبی می کشاند. او در آنجا با شنیدن زبان محلی که مردم با آن مکالمه می کنند به خاطرات کودکی اش پرتاب می شود و احساس می کند اصل خود را بازیافته و در این محیط به تعادل روحی و روانی رسیده است. پس از آن، تمام اتفاقات، برخورد ها، مکان ها و آدم ها اورا در مسیری قرار می دهند که بیش از بیش تصور می کند در مسیر تحقق رویایش قرار گرفته است...
.....
این کتاب رو با دوستان خیلی خفنم همخوانی کردم و همچنان دارم ازش لذت میبرم و استفاده می‌کنم. امیدوارم بعد از جمعبندی نهایی اونها و شنیدن حرفهاشون بتونم منم یک جمعبندی اینجا بنویسم.
        

0