معرفی کتاب راز قطار آبی اثر آگاتا کریستی مترجم مجتبی عبدالله نژاد

راز قطار آبی

راز قطار آبی

آگاتا کریستی و 1 نفر دیگر
3.9
17 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

45

خواهم خواند

19

ناشر
هرمس
شابک
9789643635725
تعداد صفحات
312
تاریخ انتشار
1399/5/8

توضیحات

        
آمریکایی ثروتمندی به نام روفوس وان آلدین نگران دخترش، روت کترینگ است. ازدواج دخترش با اشراف زاده انگلیسی تهیدستی به نام درک کترینگ در آستانه فروپاشی است و روفوس از مدتها پیش دخترش را تشویق می کرده از همسر بی وفا و نامردش جدا شود.
روفوس برای اینکه دخترش را خوشحال کند، یاقوتهای تاریخی و نفیسی را که به "قلب آتش" معروف هستند برای او می خرد و به دخترش هشدار می دهد که جواهرات را از کشور خارج نکند.
روت اما بی توجه به این هشدار پدرش، همراه این جواهرات راه می افتد تا برای ملاقات دلداده سابقش، کنت آرمان دولارش با قطار آبی از لندن به نیس برود ...

این کتاب اولین اثری است که کریستی پس از سال فاجعه بار 1926 منتشر کرد. سالی که طی آن اتفاقات ناگواری برای او روی داد. از جمله مرگ مادرش و فروپاشی زندگی زناشویی اش و ناپدید شدن مرموزش در ماه دسامبر.

      

لیست‌های مرتبط به راز قطار آبی

نمایش همه

یادداشت‌ها

          از نقطه‌قوت‌های این کتاب، شخصیت‌پردازی خیلی خوب است؛ کریستی ویژگی‌ها و عادت‌های هر شخصیت را با جزئیات آورده و پروبال داده.
ویژگی‌های شخصیتی جدیدی از پوآرو در این رمان آمده؛ مثلاً وقتی احساساتش تحریک می‌شود، دوست دارد چای گیاهی بنوشد یا در جایی از کتاب برای دقت بالا و مهارت نکته‌سنجی‌اش مثال جالبی می‌زند؛" گربه بودم و دنبال سوراخ موش گشتم. سگ بودم و بو کشیده‌ام و رد چیزی را که خواستم پیدا کرده‌ام. سنجاب هم بوده‌ام؛ هر تکّه‌ای از حقیقت را که دیده‌ام جمع کردم و یک جا انبار کرده‌ام. حالا باید بروم انبارم و فندقی را که چندین سال پیش انبار کرده‌ام بردارم."
ماجرا را راوی دانای کل روایت می‌کند و حدوداً یک‌سوم از داستان می‌گذرد که سروکلّهٔ کارآگاه پوآرو پیدا می‌شود.
معمایی بودن ماجرا، برای خواننده کشش ایجاد می‌کند اما خود داستان هم استخوان‌بندی خوبی دارد و دیالوگ‌ها عالی هستند. همچنین طرح جلد حال‌وهوای دوست‌داشتنی‌ای دارد.
"راز قطار آبی" پایان‌بندی خیلی خوبی دارد و با دیالوگی جذاب به پایان می‌رسد:

_ زندگی هم مثل قطار است، پیش می‌رود و خیلی هم خوب است که پیش می‌رود.
_ چرا؟
_ چون قطار عاقبت به مقصدش می‌رسد. در این مورد در زبان شما ضرب‌المثل جالبی هست.
لینوکس خندید و گفت: 
_ سفر با عشق پایان می‌پذیرد. ولی ظاهراً این ضرب‌المثل در مورد من مصداق ندارد. 
_ چرا چرا. مصداق دارد. شما هنوز جوانید. جوان‌تر از آنکه خودتان فکر می‌کنید. به قطار اعتماد کنید مادموزل. رانندهٔ این قطار خدای متعال است. 
سوت قطار دوباره به گوش رسید 
پوآرو دوباره زیر لب گفت:
_ به قطار اعتماد کنید مادموزل. به هرکول پوآرو هم اعتماد کنید. چون خیلی چیزها می‌داند.
        

17

یاقوت قلب
          یاقوت قلب آتش ..*
این جواهر که صاحب آن ملکه روسیه بوده توسط فرد ثروتمندی به نام وان آلدین خریداری می‌شود. او می‌خواهد آن را به یکی از عزیزانش هدیه کند؛ ولی این یاقوت خواهان زیادی دارد و جان صاحبش را به خطر می‌اندازد ..‌.⚡
«فکرش رفته بود پیش زنهایی که قبلاً صاحب این جواهرات بودند. غم‌ها، نومیدی‌ها، حسادت‌‌ها. «قلب آتش» مثل همه سنگ‌های قیمتی مشهور، پشتش فجایع و مصیبت‌های زیادی داشت.»

این کتاب نسبت به بعضی از کتاب‌های آگاتا کریستی که خوندم، پیچیدگی بیشتری داشت. شخصیت‌های متفاوتی با انگیزه‌ها و داستان‌های خودشون با هم پیوند می‌خورن و داستان رو می‌سازن و کتاب‌ُ با عشق به آخر می‌رسونن.♡

اینکه بعد از هر کتاب، دوباره کریستی متقاعدم می‌کنه که کتاب بعدی رو شروع کنم تا حد زیادی بخاطر شخصیت پردازی و فضاسازی خوب کتاب‌هاشه.
📍در این کتاب پوآرو حضور داره.

شخصیت های کتاب:
روت کترینگ، درک کترینگ، میرل، میجر نایتون، آقای وان‌آلدین، کنت دولا رُش، کاترین گری، خانم‌ هارفیلد، خانم تامپلین، لنوکس و ...

۱۸ اسفند ۰۳
        

21