معرفی کتاب فرزندان هورین؛ به پیوست "حدیث تور و آمدن او به گوندولین" اثر جی. آر. آر. تالکین مترجم ابراهیم تقوی

فرزندان هورین؛ به پیوست "حدیث تور و آمدن او به گوندولین"
جی. آر. آر. تالکین و 4 نفر دیگر
4.0
17 نفر |
4 یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
1
خواندهام
30
خواهم خواند
36
نسخههای دیگر
توضیحات
کریستوفر تالکین در مقدمه، دلایل خود را برای انتشار این کتاب جدید، از تالکین بعد از این همه سال چنین شرح میدهد: «نمیتوان انکار کرد که برای بسیاری از خوانندگان «ارباب حلقهها»، افسانههای دوران پیشین (به آنگونه که پیشتر به اشکال مختلف در «سیلماریلیون»، «قصههای ناتمام» و «تاریخ سرزمین میانه» منتشر شده است) کمابیش ناشناختهاند، مگر به دلیل شهرت شیوه و سیاقشان به عنوان چیزهایی عچیب و دستنیافتنی. به همین دلیل، ارائه نسخه طولانی پدرم از افسانه فرزندان هورین به صورت کاری مستقل و مجلدی مجزا، با کمترین ویراش از جانب من و مهمتر از آن با روایت پیوسته، بیآنکه وقفه یا انقطاعی در آن باشد و در صورت امکان بدون هیچگونه تحریف و جعل، به رغم اینکه پدر برخی بخشهای آن را ناتمام گذاشته بود، ذهن من را به خود مشغول کرده بود. بر این گمان بودهام که اگر داستان سرنوشت تورین و نیهنور، فرزندان هورین و مورون به این صورت منتشر شود، میتواند پنجرهای را به داستان و محل وقوع آن در یک سرزمین میانه ناشناخته باز کند که بدیع و جذاب است و درعینحال خواننده را متقاعد کند که این داستان از گذشتهای بسیار دور به ما رسیده: سرزمینهای زیر آب رفته غرب کوهستانی آبی، آنجا که چوبریش در جوانی پا برآن نهاده و دورلومین، دوریات، نارگوتروند و جنگل بردتیل که زندگانی تورین تورامبار در آنجا سپری شده بود.»
لیستهای مرتبط به فرزندان هورین؛ به پیوست "حدیث تور و آمدن او به گوندولین"
یادداشتها
1402/2/21
1
1401/8/9
جا داره به شعر پرمغزی اشاره کنم🚶🏻♀️: "کبوتر بچه بودم مادرم مرد مرا ب دایه دادن، دایهام مرد منو با شیر گاو آموخته کردن ز بدبختی من گوساله هم مرد" 😐🤣 واقعن حکایت هورین و زن و بچه هاش بود چرا؟! واقعن چرا؟ کاش یکی از تالکین فقط میپرسید چرا! چرا انقده بدبختی براشون نوشتی؟ بابا بدبختی یکی دوتا .. اقلن ی راه نفس میذاشتی خوب 🚶🏻♀️ دلم کباب شد .. این تورین بچه ب طلا دس زد سنگ شد ینی هعی... 🚶🏻♀️💔 پ.ن: بهلگ ام ک نگم اصن... اون ی تنه جرواجر کرد قلبمو 🚶🏻♀️
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
10