معرفی کتاب ان یا ام؟ اثر آگاتا کریستی مترجم محمدطاهر ریاضی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
33
خواهم خواند
15
توضیحات
کتاب ان یا ام؟، مترجم محمدطاهر ریاضی.
لیستهای مرتبط به ان یا ام؟
نمایش همه1404/2/23
یادداشتها
1402/4/3
5 روز پیش
با وجودی که از دوران نوجوونی رمانهای آگاتا کریستی رو مکررا می خوندم و همچنان هم می خونم، اما متاسفانه همیشه از ماجراهای معمایی غیر از پوآرو و مارپل دوری می کردم. اینبار طلسمو با خوندن کتابی از سری ماجراهای تامی و تاپنس شکستم. داستان در اوایل جنگ جهانی دوم اتفاق می افته، زمانی که آلمان و انگلیس ، در رقابت هوایی و دریایی با همدیگه به وسیله ی طراحی گروه های جاسوسی و خائنینِ متشکل از آلمانی ها و انگلیسی ها در داخل خاک کشور رقیب سعی می کنند به اسرار نظامی همدیگه پی ببرند و در امور داخلی کشور اخلال ایجاد کنند. اینجا، کفه ی ترازو به نفع انگلیسی ها است. تامی و تاپنس به عنوان افراد غیر حرفه ای و ناشناس مامور میشن تا چند تا از جاسوس های آلمانی رو در مکانی به نام لیهمپتون شناسایی کنند. اول اینکه نسبت به ماجراهای پوآرو و مارپل معمای خیلی خیلی ساده تری داشت و مخاطب راحت می تونست مجرم ها رو شناسایی کنه، در حالیکه معماهای کارآگاه ها به مراتب خیلی پیچیده ترند. (برای مثال صحنه ای که خانم اسپروت به زن لهستانی ای که بچه رو بغل گرفته شلیک می کنه کاملا میشه حدس زد که موضوع چیه) دوم اینکه، حضور پناهندگان و مهاجران سیاسی توی اثر خیلی پررنگه و در مقابل اونها حس ناسیونالیستی و انگلوفیلی کریستی مشخصا خیلی تو ذوق میزنه و کاملا متناسب با بستر نگارش اثر در سال ۱۹۴۱ و تقریبا اوایل جنگ دوم جهانیه. با وجودی که این ایدئولوژی در سراسر کتاب پخش شده، کریستی یه جاهایی تلاش کرده که به همهگیری ایده ی " آلمانی های منفور"، پروپاگاندای یادگار از جنگ اول جهانی و هیستری و هیجان جمعی به دنبال دستکاریهای احساسیِ منعکس شده در رسانه ها، اعتراض کنه. مثلا توی فصل ششم از زبون تاپنس، کاراکترِ مشخصا میهنپرستِ کتاب، نوشته: "وقتی می گویم آلمانها، نفرت تمام وجودم را میگیرد اما وقتی به تک تک مردم آلمان فکر می کنم به مادرانی که با دلواپسی منتظر خبری از پسرهایشان هستند به جوانهایی خانه و زندگی شان را ترک می کنند و به میدان جنگ می روند، به کشاورزانی که محصولشان را درو می کنند، به مغازه دارها، به آلمانی های انسان دوستی که می شناسم ، آن وقت دیگر احساس نفرت نمی کنم. می دانم که آلمانی ها انسان هستند و درست مثل ما احساس و عاطفه دارند... اینها واقعیتهای ماندگارند..." اما ادامه ی مطلب جمله ای میاره که متضاد این حرفو به مخاطب می رسونه: تاپنس با خود گفت: " بین همه ی آدمهای اینجا باید از کسی خوشم بیاید که آلمانی است،،، واقعا که مسخره است". انگار بازتاب اینکه انگلیسیها و مشخصا خود نویسنده بین دو قطب متضاد احساسی شناورند... . این تناقض در کاراکتر کارل، که به ظاهر پناهنده آلمانی و مظنون به جاسوسی هست، هم به چشم می خوره: " کارل: از کشورم (آلمان) فرار کردم چون نمی توانستم ظلم و ستم را تحمل کنم آمدم اینجا تا آزادی داشته باشم اما به هر حال هنوز یک آلمانی هستم و هیچ چیز نمی تواند هویتم را عوض کند"(در اعتراض به جو ضد آلمانی جامعه) از طرفی هم کریستی در پایان داستان این فرد آلمانی رو که از قضا فرد درستکاری از آب درمیاد یه افسر انگلیسی باهوش و ذکاوت که خودشو جای یکی از دوستای آلمانیش جازده معرفی می کنه! کریستی حتی اجازه نمیده این درستکاری و هوشمندی برای پناهنده ای با هویت آلمانی باقی بمونه :))))) مطلب سوم هم راجب تاکید بر نقش مادری دلسوزی و فداکار نسل گذشته در مقابل نسل جدیده. به نظر می رسه کریستی اعتقاد داره فارغ ازینکه مادر اهل کجا باشه باز هم مادره. هرچند که خود تاپنس به عنوان زن و مادر نمونه انگلیسی سرآمد مادرهای این داستانه:)
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1402/10/17
کتابی جالب از دیگر آثار آگاتا کریستی راستیتش زمانی که این کتاب رو خریدم دو دل بودم چون بیشتر روی وجود هرکول پوآرو تاکید داشتم و نمیتونستم کتاب جنایی رو بدون حضور پوآرو افسانه ای تصور کنم تا اینکه خوندن این کتاب رو به پایان رسوندم بعد از خوندن این کتاب به یک نتیجه رسیدم و اون این بود که هیچوقت برای هیچ چیزی دیر نیست حتی تو سن چهل سالگی حالا خودت کتاب کتاب یکم روند کسالت آور داشت ولی اونقدری کم بود که باعث نمیشد از کتاب زده بشید توی ۳۰ صفحه پایانی کتاب شما هیجان رو لمس میکنید که باعث میشه ۳۰ صفحه آخر رو بدن پلک زدن بخونید اما به قبل اون ۳۰ صفحه داستان مثل یک پازل درحال تکمیل شدنه مدارکی در دست شما قرار میده که شمارو قلقلک میده که انگشت اتهامتون رو سمت یکی از اشخاصی که در سان سوسی ساکن هستند دراز کنید و در آخر با یک تلنگر در جایی که فکرش را هم نمیکنید غافلگیرتان کند بی شک شما طی داستان کمترین شک رو نسبت به ناخدا هیداک خواهید داشت و بیشترین شک رو نسبت به کارل که جوانی آلمانی بود و چون بازه زمانی داستان در جنگ جهانی دوم است به دلیل آلمانی بودن کارل او را متهم میکنید همچنین خانم پرنا که عقاید ارتش اسکاتلند رو داشت برای نابودی بریتانیا امیدوارم از خوندن این کتاب لذت ببرید
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.