معرفی کتاب برندگان اثر فردریک بکمن مترجم هادی سالارزهی

برندگان

برندگان

فردریک بکمن و 2 نفر دیگر
4.4
33 نفر |
15 یادداشت
جلد 3

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

8

خوانده‌ام

49

خواهم خواند

73

ناشر
نون
شابک
9786227566826
تعداد صفحات
664
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        درظرف فقط دو هفته همه‌چیز تغییر خواهد کرد. دو سال از اتفاقاتی که هیچ‌کس دوست ندارد به آنها فکر کند می‌گذرد. همه سعی کرده‌اند فراموش کنند و ادامه دهند، اما اینجا خاصیتی دارد که به سختی این اجازه را به کسی می‌دهد. ویرانی ناشی از یک طوفان کوبنده و وحشیانه، رقابتی قدیمی بین دو شهر را دوباره شعله‌ور می‌کند، رقابتی که همیشه روی یخ و ازطریق هاکی‌بازها دنبال می‌شده است. این رمان به‌زیبایی تمام، پیچیدگی‌های زندگی روزمره را به تصویر می‌کشد و پرسش‌هایی دربارۀ دوستی، وفاداری، از دست دادن و هویت را کندوکاو می‌کند. این کتاب به واژگان برد، از دست دادن و بخشیدن، معانی جدیدی می‌بخشد.
برندگان سومین کتاب از تریلوژی شهرخرس، رمانی نفس‌گیر و جذاب از فردریک بکمن نویسندۀ کتاب‌های پرفروش مردی به نام اوه و مردم مشوش است. داستانی درمورد عشق و زندگی در یک جامعۀ سرسخت، داستانی درمورد عشق‌های اول، بخشودگی‌ها و آخرین خداحافظی‌ها.
«هر چیزی که نام بکمن روی آن نشسته باشد مطمئنا سرشار از بصیرت و عشق است. بی‌شک برندگان برندۀ دیگری خواهد بود.»
      

لیست‌های مرتبط به برندگان

نمایش همه

پست‌های مرتبط به برندگان

شایدبرای‌شماهم‌اتفاق‌بیوفتد...

یاعاشقش‌خواهی‌شد، یا نخواهی پسندید.

26

نرگس🐚

نرگس🐚

1403/6/25 - 09:06

و آنان که ناجیان این روحِ غریق شدند.

دویدن پابه‌پای آمات در جنگل‌های شهرخرس

87

یادداشت‌ها

ضعیف تر از
          ضعیف تر از قسمت قبل اما همچنان شاهکار.
سه گانه ای به یاد ماندنی که همیشه گوشه ای خاطراتتون میمونه ، خاطره ای قشنگ به هر فرد عزیزی پیشنهادش میکنین.
کتابی پر شده از تمامی احساسات انسانی ممکن کتابی که خبری از آدم بد تو داستان نیست چون وقتی بهش فکر کنی یا یک شخصیت مثبت میبینی یا یک شخصیت خاکستری دقیقا مثل دنیای واقعی
تو کتاب قبلی این سه گانه یعنی « ما در برابر شما » تمرکز اصلی روی شهر  بیرتاون بود و بخش های مختلف شخصیتا رو به خوبی میپرداخت
اما تو سومین کتاب این سه گانه یعنی برندگان به هر دو شهر و شخصیتاشون به طور کامل پرداخته شده جوری که خواننده از خودش طی روند داستانی سوال میکنه : « واقعا انقدر جزئیات و پرداختن به شخصیتا احتیاجه؟ »
و در آخر میفهمیم بله کاملا احتیاجه چون همونطور که نویسنده تو کتاب بارها ذکر کرده تو این دو شهر همه بهم وابستن به مانند نخ بخیه ای که یک طرفش کشیده بشه باقی نخ جمع میشه.
حتی با اینکه نویسنده ی بزرگ این کتاب اول کتاب مقداری از پایان بندی رو لو ( اسپویل) میده همچنان این کتاب هفتصد صفحه ای با جذابیت تمام پیش میره و در آخر جز پوچی و غم پایان شمارو در بهت قرار میده بهتی که بهت میگه : « چقدر زود این سفر تموم شد ».
اگه این سه گانه رو مدتی دنبال کرده باشین با کلی  ارجاع( رفرنس) از دو کتاب قبلی مواجه میشین که شمارو به خاطرات کتاب قبلی و خاطرات خودتون از موقع خوندن کتابا های قبلی برمیگردونه
از تعداد صفحات نترسید و حتما این سه گانه رو بخونین چون در نهایت با کلی درس و خاطرات و تجربه این سفر رو به پایان میرسونین 
چون شما جزویی از خانواده میشین
عضو ساکت و صرفا بینای
خانواده شهر خرس.
پ.ن :
 ترتیب سری کتاب شهر خرس:
۱- شهر خرس
۲- ما در برابر شما
۳- برندگان
پ.ن۲ : خبر رسمی منتشر نشده اما احتمالا در اینده یک پیش درامد از این کتابا منتشر میشه که به گونه ای ادامه ی این سری کتاب خواهد بود
        

37

سید :)

سید :)

1404/3/30 - 01:05

          همین الان این کتاب تموم شده و من نمی‌دونم باید چطوری حسمو بیان کنم ..
هر چی بیشتر کتابای تو رو میخونم ، مطمئن تر میشم که تو یک نویسنده فوق العاده ای و در حال حاضر برای من بهترینی .. 

دلم میخواد تا ابد داستان شهر خرس ادامه پیدا کنه و من با تک تک آدماش زندگی کنم .. دلم میخواد به درون کتاب سفر کنم و به پیتر بگم که شخصیت مورد علاقه ام اونه .. یه جاهایی کنار مایا ، آمات ، بنی ، سون ، فک و و و بشینم و فقط بهشون بگم من میتونم درکتون کنم ، حتی اگه کاری ازم بر نیاد .. گاهی اوقات اونقدری بکمن منو با خودش همراه می‌کنه که یهو میبینم وسط یه کاری دارم به این فکر میکنم که چطوری میتونم به پیتر کمک کنم یا مشکل کایرا و ..  رو حل کنم . و بعد چند ثانیه به خودم میام و یادم میوفته این فقط یه کتابه .. اما کتابای بکمن برای من همیشه فرا تر از یه کتاب بودند (: 
همیشه تهش باید تند تند پلک بزنم تا پرده‌ی اشک از جلوی چشمام بره کنار و من بتونم صفحه های باقی مونده رو بخونم . و انگار هر بار این طلسم شکسته میشه و یه جایی ناخودآگاه قطرات اشک رو از روی گونه هام پاک میکنم . بکمن به طور عجیبی می‌دونه باید چطور قلب من رو با خودش همراه کنه .. فکر کردن به این که این آخرین کتاب این مجموعه بود ، و دیگه قرار نیست از شهر خرس چیزی بخونم ، یه غم خاصی داره برام ، چون حس میکنم در تمام این مدت با مردم اونجا زندگی کردم و هر لحظه به دغدغه ها و لحظه های خوب و بدشون فکر میکردم .. میدونم شاید این ، یادداشت معقولی نباشه و خیلی با احساسات درآمیخته شده باشه ، اما انگار نمیتونم در برابر اثری که بکمن روی قلب ِ یه فرد احساساتی مثل من می‌زاره بی تفاوت باشم و حسم رو ننویسم .. 
خیلی چیز ها از بکمن یه نویسنده فوق العاده ساخته ، اما از نظر من ، اون چیزی که اون رو خاص می‌کنه ، حسیه که تو قلب افراد ایجاد می‌کنه و بهشون یادآوری می‌کنه که تو ، هیچ وقت ِ هیچ وقت ، نمیتونی هیچ کس رو قضاوت کنی ؛ حتی اونایی که از نظر تو بدترین‌اند . چون هر آدمی داستانی داره که تو از اون بی‌خبری و اون داستان هست که اون آدم رو میسازه . برای همین خیلی وقتا واسه حس بدی که نسبت به هر کدوم از شخصیت ها داشتی ، احساس شرمندگی میکنی ، چون وقتی از داستانش با خبر میشی ، با خودت فکر می‌کنی شاید تو هیچ وقت از اون بهتر نمیشدی ....

        

5

          تموم شد🥲😭😭🥺
بیرتاون و آدم هاش همیشه یادم میمونن....
اصلا انقد احساساتی شده ام که نمیدونم چی بگم🥲
شاید بعدا براش مفصل تر نوشتم

فقط بگم این کتاب رفت مستقیم رفت توی قلبم🥲
......................

خب این نوشته صرفا یه یادداشت برای پایان این مجموعه اس، چون انقدر معرفی ازش هست که دیگه نیازی به معرفی من نیست. این مجموعه هم تموم شد و دل من پیش تک تک آدمای بیرتاون موند. مطمئنم جزو کتاباییه که بعدا بازم میخونمشون. فقط همین اول کار بگم برندگان مخصوص طرفدارای بکمنه، یعنی اگه چندتا کتاب ازش خوندین و واقعا دوسشون داشتین بدونین عاشق این یکی هم میشین. نمیدونم برای من برندگان صفحه به صفحه اش قشنگ بود مخصوصا نیمه دوم کتاب. چون نیمه اول شخصیت های جدیدی اضافه میشن و نیمه دوم شخصیت های کتابای قبلی دوباره میان توی داستان. ترجمه کتاب هم خوب بود👌🏻

اکثر اونایی که این پیج رو دنبال میکنن، میدونن بکمن نویسنده محبوب منه🥰. من اون حسی که موقع خوندن کتاباش دارم، اونجوری که از آدما می نویسه رو خیلی دوست دارم، چیزای کوچیک و ساده رو خیلی زیبا به تصویر میکشه و خلاصه هرچی بگم کم گفتم از نوشته های این مرد.
بله، این مجموعه یعنی سه تا کتاب: شهرخرس، ما در برابر شما و برندگان محبوب ترین کتابای من از بکمن شدن.

البته باید بگم من هنوزم دوتا کتاب نخونده ازش دارم، ذخیره کرده ام تا بی بکمن نباشم😁
        

14

chino

chino

1404/3/23 - 14:35

        من 600 صفحه رو توی کمتر از دو روز خوندم.
الان دارم با چشمای اشکی این رو تایپ میکنم...


نمیدونم چرا توقع غیر از این داشتم. فردریک همیشه اینجوری بوده...توی تمام کتاباش...همیشه یه نوع خاص از آدما میمیرن...
باید میدونستم...
۴۰ صفحه‌ی آخر رو فقط گریه کردم...
بهترین مجموعه کتابی که خوندم؟ قطعا!
خود به درد نخورش توی چپتر اول کتاب، خط اخر، گفته بود چی میشه...ولی اینقدر ماجرا این بین پیش میاد و می‌گذره که با خودت میگی شاید دروغ گفته...ولی نه-
فردریک دروغ نمیگه-
حس میکنم یه چندماهی برای ریکاوری احتیاج دارم...
نمیدونم حاضرم چندبار دیگه هم بخونمش یا نه....ولی فکر کنم جوابم رو بدونم.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

نرگس🐚

نرگس🐚

1403/6/6 - 17:39

⛸ همیشه گف
          ⛸ همیشه گفته‌ام، باز هم می‌گم. وقتی آثار بکمن رو می‌خونی، احساس می‌کنی گلوله آتشین احساسات، مستقیم به قلبت می‌خوره و اون رو در خودش ذوب می‌کنه.
⛸ این کتاب، آخرین جلد از ۳گانه شهر خرس (بعد از شهر خرس و ما در برابر شما) است. خواندن آخرین صفحه این کتاب یعنی خداحافظی با مردم شهر خرس و هِد.
⛸ یکی از قدرت‌های بکمن اینه که آخر کتابش رو لو می‌ده. کاملا ارادی و مطمئن از خود. شما از یک جایی به بعد انتظار رخ دادن حادثه‌ وعده‌ داده شده هستید اما غرق اون می‌شید، باهاش می‌خندین، گریه می‌کنید و... . این دیوانه‌کننده‌ترین قدرت بکمن هست. هیچ وقت یادم نمی‌ره که ساعت‌ها، در گوشه اتاقم بین تخت و کمد، با پایان این کتاب گریه کردم.
⛸ پست ۳قسمتی درمورد این مجموعه نوشتم که هم در کانال تلگرامم موجوده هم تو صفحه بهخوانم.
⛸ یک ستاره کم کردم چون خیلی جاها از ترجمه و بعضی موارد فرهنگی و... خود داستان کلافه شدم و نپسندیدمشون (مثلا بحث همجنس‌‌باز بودن بنیِ عزیزم و موارد این چنینی که کامم رو تلخ می‌کرد.)
        

23

          این کتابم بالاخره به پایان رسید و یه تیکه از قلب ما توی شهر خرس جا موند...

سفر و تجربه‌ی زیبایی بود. اواسط کتاب سوم یعنی همین برندگان؛ دلم می‌خواست زودتر این قصه تموم بشه و سرنوشت شخصیت‌ها رو بفهمم ولی خب هرچی به آخر کتاب نزدیک‌تر می‌شدم، برعکس اواسطش دلم نمیومد که تمومش کنم... قلم فردریک بکمن واقعاً جادوییه. جوری که موقع خوندن این کتاب، یک سری تجربه‌های نزدیک به اتمسفرش رو تو دنیای واقعی از نزدیک تجربه کردیم. مثل پیست اسکی ایران مال که بهش سر می‌زدیم، یا پسری که مو به مو از نظر ظاهری نزدیک به شخصیت بوبو بودش... من خودم به شخصه هیچ‌وقت این قصه رو فراموش نمی‌کنم و قول میدم تا ابد هروقت که اسم هاکی اومد، یاد شهر خرس بیوفتم.

راستی اگر عاشق این سری شدید، پیشنهاد می‌کنم سریال Beartown 2020 رو که شبکه اچ‌بی‌او از کتاب اول این سری ساخته؛ حتماً تماشا کنید. از نظر نزدیک بودن تصوراتتون به متون کتاب برام بعدا اگر دیدینش اینجا بنویسید... واقعیتش ما از تماشای اون مینی‌سریال هم خیلی لذت بردیم.

امیدوارم هرکجا که هستید و الان دارید این متن رو می‌خونید؛ روحتون به پاکی بنی، قدرت‌تون به اندازه‌ی مایا، قلبتون به بزرگی بوبو، استعدادتون در زندگی به خوبی آمات و اطرافتون پر از دوستانی مثل آنا و تس باشه.

زنده باد فردریک بکمن
و زنده باد آنانی که این سه‌گانه رو مثل ما خوندن و ازش لذت بردند.
        

0

Elnaz Niknejad

Elnaz Niknejad

6 روز پیش

          برندگان، جلد آخر سه‌گانه‌ی شهر خرس، در واقع پیش‌درآمدِ یک اتفاق تلخه. اتفاقی که در بخش پایانی فاش می‌شه، اما همزمان با رخدادهای کتاب اول اتفاق افتاده.
.
زندگی چیزی جز چرخه‌‌ی بی‌پایانِ شکست و غم، تغییر و امید، افتادن و دوباره بلند شدن نیست.
و چیزی که باعث میشه دووم بیاریم روابط درسته، والدین حمایتگر دوست هایی که بهمون عشق میورزن و انسان هایی که به موقع راهنماییمون میکنن.
بکمن این مفهوم رو به بهترین نحو ممکن به قلم کشیده.
.
از شروع کتاب دوم  ذهنم مدام درگیر یک سری احتمالات بود؛ اگر مایا همچین پدر و مادری نداشت، اگر آمات اونقدر شجاعت به خرج نمی‌داد، اگر بنی، بوبو و آنا دوستان فوق العاده ای نبودن و اگر  هیچ‌کدومشون اون‌طور که باید نبودن، چی میشد؟ 
و خب در پایان در تلخ ترین حالت ممکن با تمام این احتمالات رو به رو شدم. 

امان از قلمش.
درست قلبت رو هدف میگیره.
احساسات رو به پوست و قلب و روحت تزریق میکنه.
با تمام وجود غم و شادی رو حس میکنی.
و طوری می‌نویسه راه فرار‌از دلبستگی نداری.
وابسته می‌شی.
وابسته به آدم‌ها
به مکان‌ها
به حیوان‌ها
به اسم ها
به شعارها
به احساسات.
به همه‌چیز.
و دلم برای همشون تنگ میشه.
        

0