معرفی کتاب آندروماک (نمایشنامه) اثر ژان راسین مترجم پویان غفاری

آندروماک (نمایشنامه)

آندروماک (نمایشنامه)

ژان راسین و 2 نفر دیگر
4.8
5 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

8

خواهم خواند

8

ناشر
افراز
شابک
9789642430598
تعداد صفحات
112
تاریخ انتشار
1391/8/29

توضیحات

        
ژان راسین نمایشنامه نویس نمونه ای کلاسیک فرانسه است و آندروماک نمایشنامه ای نمونه ای راسین آثار او به خاطر درون مایه های سیاسی روان شناسانه و ساختار های ادبی خاص خود بسیار مورد توجه منتقدان و گروه های نمایشی در قرن بیستم قرار گرفتند.
در سال 1667 پیروزی قطعی راستین در نوشتن تراژدی با نمایشنامه ی آندروماک حاصل شد این اثر به شدت توجه محافل ادبی و درباریان را به خود جلب کرد در اوج این افتخارات بود که راسین در صدد رقابت با مولیر بر آمد...
پی رنگ این نمایشنامه به خوبی بیانگر دو درون مایه است درون مایه ی سیاسی که خود را در اربطه ی ظریف میان قدرتمند و قدرت پذیری نشان میدهد و درون مایه ای روان شناسانه که در حیطه ی مساله ی عشق قرار می گیرد.این دو در درون مایه در یک ترکیب نهایی به درون مایه ی واحدی بدل میشوند روان شناسی قدرت.

      

لیست‌های مرتبط به آندروماک (نمایشنامه)

یادداشت‌ها

          بعد از ماه‌ها خواندن آثار شکسپیر، بن جانسون و کریستوفر مارلو و پشت سر گذاشتن یک ماجراجویی ادبی تماماً انگلیسی، خواندن نمایشنامه‌های فرانسوی قرن هفدهمی مثل اقامتی کوتاهی در شهری نزدیک اما بسیار متفاوت بود. مولیر بامزه بود، نه خیلی. نه آن‌قدری که قاه‌قاه بخندی، اما به‌اندازه بامزه و البته به‌اندازه‌ی مناسبی متمایز. زمین تا آسمان فرق می‌کرد با کمدی‌های شکسپیری مثلاً. پیر کورنی دیگر زیادی جدی بود. جالب بود، اما موقع خواندن «هراس» مدام در سرم با کورنی صحبت می‌کردم و از او می‌پرسیدم «مرد، اینجا دنیای تئاتر است، چرا آن‌قدر جدی گرفتی؟» همین زیادی جدی بودنش باعث می‌شود لحن تراژیکش زیاد به دل ننشیند انگار. اما امان از آقای راسین. آقای راسین تو یک تنه حق مطلب را ادا کردی و به‌نظرم برای کل قرن هفدهم فرانسه کافی هستی. «آندروماک» بی‌نظیر بود. شاید اگر بخواهم به کسی که تا حالا هیچ نمایشنامه‌ای نخوانده و جادویش برایش ناشناخته است پنج نمایشنامه معرفی کنم، یکی از آن‌ها بدون شک «آندروماک» باشد. نه‌تنها دربارۀ یکی از تراژدی‌های محبوبم است که اوریپید نازنینم هم از آن نوشته (زنان تروا)، بلکه این بار زنان در آن چنان نقش فعال و کنشگری دارند که مطمئنم هرگز کاراکتر آندروماک و حتی هرماینی را از یاد نخواهم برد. اما ماجرا به همین ختم نمی‌شد؛ شگفتی اصلی پایان نمایش اتفاق می‌افتد. اتفاقی تراژیک این بار نه برای قهرمان محبوب‌مان آندروماک. راسین انگار تراژدی را به‌ سخره می‌گیرد. در تمام طول ماجرا منتظر اتفاق هولناکیم. منتظر وقوع کاتارسیس و بوم. آیرونی در بهترین شکل ممکن. زیبا بودی «آندروماک». متشکرم آقای راسین.
        

25

سعید بیگی

سعید بیگی

1404/6/24 - 02:07

          نثر کتاب خوب، روان، خواندنی و بسیار لذت‌بخش است. این نمایش‌نامه داستان «آندروماک» همسر هکتور، فرزند پریام شاه تروا است که در جنگ تروا اسیر دست یونانیان می‌شود و به عنوان غنیمت و هدیه، به پیروس فرزند آشیل (همان آخیلوس) پیشکش می‌شود و او «آندروماک» را به خانه می‌آورد؛ در حالی که هرمیون دختر منلائوس را به سبب پیمانی به عنوان همسر برگزیده است... .

قصۀ نمایش‌نامۀ راسین بسیار زیبا، خواندنی و لذت‌بخش بود و یک سر و گردن از اصل اثر نوشتۀ اوریپید بالاتر بود. درگیری‌ها و گره‌های قصه جالب بود و همین تند و کند شدن‌ها و رفتارهای لحظه‌ای و تغییرات تصمیم‌های قهرمانان، قصه را بسیار جذاب‌تر کرده بود. به نظرم هیچ‌کدام از شخصیت‌های داستان زیادی نبودند و همۀ اتفاقات هم در جای خود قرار داشتند و هر کسی نقش مهمش را در پیشبرد قصه داشت و نقش‌ها هر چند کوتاه، مهم و بجا بودند.

من نثر نویسنده را نمی‌دانم، اما مترجم در انتخاب واژگان، جملات و عبارات دقت مناسبی به خرج داده بود و زبان روایت، روان، خوب و قابل قبول بود. این مطالبی که در یادداشتم می‌نویسم، برداشت شخصی من است و هیچ ادعایی در باب نقد یا بررسی دقیق و موشکافانۀ این نمایش‌نامه و قصۀ آن ندارم.

هر چند نمایش‌نامه کوتاه بود، اما به آرامی آن را خواندم و از خواندنش لذت بردم. بیش از این نمی‌توانم توضیح بیشتری بدهم، اما داستان نوشتۀ راسین جذبم کرد و از آن خوشم آمد و به نظرم پایان تلخش هم بجا و خوب بود.

این پایان جالب؛ عشق هرمیون به پیروس را نشان می‌داد که بلافاصله از تصمیم پیشین خود پشیمان شد و با تصمیم عجولانه و احمقانۀ خود به خودکشی، خواست با پیروس در آن جهان تنها باشد و معشوقش را در سفر به دنیای مردگان همراهی کند و با این کار خود را به او وفادار نشان دهد، شاید پیروس در آن جهان با او بر سر مهر آید و با هم بدون حضور مزاحمانی چون آندروماک، خوش باشند. 

مرگ پیروس و دلیل آن از دلیل مرگش در نمایش‌نامۀ اوریپید، بسیار منطقی‌تر و زیباتر بود و قدرت حسادت زنانه را نشان می‌داد که فرد حسود آنکه را دوست می‌دارد و چه بسا چون این قصه، حتی خود را نیز فدا می‌کند تا به رقیبش ضربه بزند یا به او آزار برساند. حضور پسر آندروماک، آستیاناکس و چگونگی فراری دادن او از تروا و آوردنش به اینجا؛ از تولد فرزند مشترک آندروماک و نئوپتولموس (فرزند آشیل) در اثر اوریپید منطقی‌تر و جذاب‌تر بود.

هم‌چنین علت نپذیرفتن عشق پیروس، توسط آندروماک، بسیار منطقی‌تر از تن‌دادن او به رابطه با شاهزاده نئوپتولموس در اثر اوریپید بود و به طور کلی در پی هر رفتاری که شخصیت‌ها از خود نشان می‌دادند، دلیل و علتی منطقی و در شرایط ویژۀ آنها درست، پشت انجام کارهای‌شان دیده می‌شد. و در پایان باید بگویم؛ به نظرم قصه با تمام اوج و فرودهای ناگهانیش، زیبا بود و تا مدت‌ها مزه‌اش زیر زبانم خواهد ماند.
        

30