معرفی کتاب اتاقی برای خود اثر ویرجینیا وولف مترجم آزاده ساجدی

اتاقی برای خود

اتاقی برای خود

ویرجینیا وولف و 1 نفر دیگر
3.8
83 نفر |
34 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

16

خوانده‌ام

147

خواهم خواند

108

شابک
9649147691
تعداد صفحات
160
تاریخ انتشار
1384/2/28

توضیحات

        "مبنای "اتاق برای خود" در این است که نویسنده اصرار دارد هر زنی به منظور نوشتن باید پول به حد کافی و اتاقی برای خود داشته باشد تا بتواند فکرش را آزادانه به روی کاغذ متمرکز کند. او وضعیت زنان را در قرن هجده و نوزده یادآور می شود و موانعی را که بر سر راهشان وجود داشت، خاطرنشان می کند. این که چگونه در خانه ها حبس شده و حق انتخاب نداشتند و تمامی امکانات و فرصت ها تنها برای استفاده جنس مخالف بود، این که چطور بین آن ها تمایز ایجاد کردند، در حالی که هر دوی آن ها از استعدادهای یکسانی برخوردارند. این که مردان بزرگ و نویسندگان و شاعران مشهور آن ها را نژادپرست تر از خود می دانند و به افکار و عقایدشان بها نمی دهند و بی تفاوت از کنار آن می گذرند....".
      

پست‌های مرتبط به اتاقی برای خود

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

کتاب #اتاق
          کتاب #اتاقی_از_آن_خود ریشه‌ای فمینیستی دارد؛
از محرومیت‌های زنان تاریخ، از دستان مردهایی که 
بر گلوی استعداد زن فشرده شد تا زن از بالای بوم به
این طرف و آن طرفش بیوفتد؛
سری فرو افتاده و بدون اعتماد به نفس و دیگر جهت،
خشم و تأکید؛ خشمی که آثار بزرگی از زنان را خدشه‌دار کرده
و به خیال او امان نداده در آسمان افکار شخصیت‌های داستان 
اوج بگیرد. خشمی کاملا به جا! اما بسیار آسیب زننده.
در این کتاب به زمینه‌های پیدایش این حواس و اتفاقات پرداخته
و پیش‌داوری‌های متعصبانه و حتی تحقیرآمیز مردهای مطرح را
درباره فعالیت‌های زن، تفکرات و استعدادهایش می‌خوانیم؛
که شاید خون در رگ‌هایتان به آشوب بیوفتد!
و شاید نقص از زن نیست، که از نگاه متکبرانهٔ مردی‌ست که
جز خودش زنی را مؤثر و لایق نمی‌خواهد.
مخلص کلام این که: 
لازم نیست مانند مرد باشید و  لازم نیست از مردی بهتر باشید،
کافی‌ست «فقط یک زن» باشید! با پذیرفتن محدودیت‌ها خودتان باشید‌.
دست از گلایه و خشم بردارید! 
هستند زنانی که در همین تاریکی ها
پتو را روی سر خود نکشیدند و فانوسی روشن کرده‌اند!


#سیده_مهشید_عزیزی
        

9

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          ✍️ به سختی می‌تونم بگم چی خوندم. تصویر پیشِ روی من اشیاء پراکندۀ لغزانی روی امواج آب بود، نه یک شکل منسجم شبیه قایق یا کشتی.
دلیلش می‌تونه کهولت سن، خنگی، آشنانبودن با فرهنگ انگلیسیِ خانم ویرجینیا یا از هر دری سخن گفتنش (نثر مُدرن!) باشه.

چند شیء رهاشده بر آب که شناختم این‌هاست؛

یک. زن باید استقلال مالی و فکری داشته باشد تا بتواند بنویسد. این جمله رو بارها در حد تهوع تکرار می‌کنه؛ «سالی پانصد پوند درآمد و اتاقی از آنِ خود».

دو. «زنان همیشه فقیر بوده‌اند، نه فقط در دویست سال اخیر، بلکه از آغاز تاریخ». به همین دلیله که (در زمانِ خودش) نویسنده‌های زنِ بسیار کمی وجود داشتند و از همون‌ها هم اطلاعات کافی در دسترس نبود. اون میگه وضعیت زنان در قرن نوزدهم و قبل از اون داغون بوده و معتقده مردان برای سال‌های طولانی به‌خاطر موقعیت‌هایی که داشتند (استقلال و آزادی در جامعه) ادبیات رو به انحصار خودشون درآورده بودند.

سه. ویرجینیا به‌شدت منتقد(بیزار از) مردان و تفکرات مردانه بوده. چند جای کتاب به شیوه‌های مختلف می‌گه مردان بدون زن‌ها هیچی نیستند!

چهار: از زن‌ها می‌خواد که بنویسند و زنانه بنویسند.« بنابراین از شما می‌خواهم همه‌جور کتابی بنویسید و در مورد هیچ موضوعی، هر قدر بی‌اهمیت و پیش‌پاافتاده تردید نکنید»، «رؤیای تأثیرگذاشتن بر دیگران را از سر بیرون کنید.»، «باید مشعلت را محکم به دست بگیری» و «این کار و تلاش، حتی در فقر و گمنامی به زحمتش می‌ارزد.».

خوشحالم تموم شد.


#کتابخانۀ_اتاق_کناری
@anbarivaotaghekenari
        

14

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

31

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          به به، چه کتابی، چه نویسنده‌ی عاقل و فهمیده‌ای...
برعکس تمام فمینیست‌های دیوانه‌ی کله‌خرابی که در این سال‌ها دیده‌ام و تمام فکر و ذکرشان نمایش نوک پستان، داشتن موی زیر بغل و لخت به خیابان آمدن بود و هست، نویسنده با همین کتاب کوچک تمام نابرابری‌های جنسی را که در جامعه‌ی خود رویت کرد را به بهترین شکل ممکن با آثار روحی و روانی‌ش به خواننده عرضه می‌‌دارد.

این نخستین کتابی بود که از ویرجینیا وولف می‌خواندم. یکی از نکات جالب ایشان، مطالعات زیاد و البته عمیق ایشان بود که در نتیجه‌ی آن، در همین کتاب کوچک، تعداد نقل قول‌هایی که از کتاب‌های مختلف به میان آورد و آنان را به چالش کشید بسیار زیاد بود.

این کتاب، کتابی بسیار خوب در زمینه‌ی مطالعات زنان است و خواندنش برای من بسیار مهم بود و در نتیجه‌ خواندنش را به سایر دوستانم به ویژه دوستان زنم پیشنهاد می‌کنم.

نقل‌قول نامه
"زیبایی دنیایی که به زودی نابود می‌شود دو وجهه دارد، یکی خنده و یکی غم و اندوه که قلب را شرحه شرحه می‌کند."

"آیا زنان قابلیت تحصیل کردن دارند؟ به نظر ناپلئون این قابلیت را نداشتند، اما نظر دکتر جانسون عکس این بود. آیا زنان روح دارند؟ برخی از قبایل بدوی معتقدند که زنان روح ندارند و دیگران برعکس اعتقاد دارند که زنان نیمه‌خدا هستند و از این رو آن‌ها را می‌پرستیدند. برخی از عاقلان بر این باورند که زنان از نظر ذهنی سطحی‌ترند و برخی دیگر می‌گویند از نظر هوشیاری عمیق‌ترند. گوته به زنان احترام می‌گذاشت و موسیلینی از آنان متنفر بود. به هر کجا که نگاه می‌کردی مردان در مورد زنان فکر می‌کردند و نظر متفاوتی داشتند..."

"برای ما موجوداتی که اسیر وهم و خیالیم بیش از هر چیز دیگری اعتماد به نفس لازم است. بدون اعتماد به نفس مثل کودکی در گهواره‌ایم."

کارنامه
فقط یک نمره از کتاب بابت ترجمه‌ی نه چندان روانش کسر و چهار ستاره برای کتاب منظور می‌کنم. مطلعم که ترجمه‌ی دیگری از این کتاب از خانم #صفورا_نوربخش توسط #نشر_نیلوفر نیز چاپ گردیده است که مورد اقبال خواننده‌ها بوده اما متاسفانه جهت مطالعه در دسترس من نبود، برای همین پیشنهاد می‌کنم پیش از خرید و مطالعه به سراغ آن ترجمه بروید.

سی‌ام آبان‌‌ماه یک‌هزار و چهارصد و یک
        

16

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          به به، چه کتابی، چه نویسنده‌ی عاقل و فهمیده‌ای...
برعکس تمام فمینیست‌های دیوانه‌ی کله‌خرابی که در این سال‌ها دیده‌ام و تمام فکر و ذکرشان نمایش نوک پستان، داشتن موی زیر بغل و لخت به خیابان آمدن بود و هست، نویسنده با همین کتاب کوچک تمام نابرابری‌های جنسی را که در جامعه‌ی خود رویت کرد را به بهترین شکل ممکن با آثار روحی و روانی‌ش به خواننده عرضه می‌‌دارد.

این نخستین کتابی بود که از ویرجینیا وولف می‌خواندم. یکی از نکات جالب ایشان، مطالعات زیاد و البته عمیق ایشان بود که در نتیجه‌ی آن، در همین کتاب کوچک، تعداد نقل قول‌هایی که از کتاب‌های مختلف به میان آورد و آنان را به چالش کشید بسیار زیاد بود.

این کتاب، کتابی بسیار خوب در زمینه‌ی مطالعات زنان است و خواندنش برای من بسیار مهم بود و در نتیجه‌ خواندنش را به سایر دوستانم به ویژه دوستان زنم پیشنهاد می‌کنم.

نقل‌قول نامه
"زیبایی دنیایی که به زودی نابود می‌شود دو وجهه دارد، یکی خنده و یکی غم و اندوه که قلب را شرحه شرحه می‌کند."

"آیا زنان قابلیت تحصیل کردن دارند؟ به نظر ناپلئون این قابلیت را نداشتند، اما نظر دکتر جانسون عکس این بود. آیا زنان روح دارند؟ برخی از قبایل بدوی معتقدند که زنان روح ندارند و دیگران برعکس اعتقاد دارند که زنان نیمه‌خدا هستند و از این رو آن‌ها را می‌پرستیدند. برخی از عاقلان بر این باورند که زنان از نظر ذهنی سطحی‌ترند و برخی دیگر می‌گویند از نظر هوشیاری عمیق‌ترند. گوته به زنان احترام می‌گذاشت و موسیلینی از آنان متنفر بود. به هر کجا که نگاه می‌کردی مردان در مورد زنان فکر می‌کردند و نظر متفاوتی داشتند..."

"برای ما موجوداتی که اسیر وهم و خیالیم بیش از هر چیز دیگری اعتماد به نفس لازم است. بدون اعتماد به نفس مثل کودکی در گهواره‌ایم."

کارنامه
فقط یک نمره از کتاب بابت ترجمه‌ی نه چندان روانش کسر و چهار ستاره برای کتاب منظور می‌کنم. مطلعم که ترجمه‌ی دیگری از این کتاب از خانم #صفورا_نوربخش توسط #نشر_نیلوفر نیز چاپ گردیده است که مورد اقبال خواننده‌ها بوده اما متاسفانه جهت مطالعه در دسترس من نبود، برای همین پیشنهاد می‌کنم پیش از خرید و مطالعه به سراغ آن ترجمه بروید.

سی‌ام آبان‌‌ماه یک‌هزار و چهارصد و یک
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          به هر تقدیر، او داشت تلاش می‌کرد. در همان حال که او را تماشا می‌کردم که خود را برای این آزمون آماده می‌کرد، اسقف‌ها، رؤسای دانشکده‌ها، پزشکان و اساتید، پدرسالارها و معلم‌های سختگیر را می‌دیدم -اما امیدوار بودم که او آن‌ها را نبیند- که همگی با فریادهای خود باران هشدار و اندرز بر سرش فرو می‌باریدند. نمی‌توانی این کار را بکنی، نباید آن کار را بکنی! فقط اساتید و محققان اجازه دارند روی چمن راه بروند! خانم‌ها بدون معرفی‌نامه اجازه‌ی ورود ندارند! زنانِ رمان‌نویسِ جویای نام و محترم از این طرف! به این ترتیب، مانند جمعیتِ پشت نرده‌های میدان مسابقه‌ی اسب‌دوانی، بر سرش فریاد می‌کشیدند، و آزمون او این بود که بدون نگاه کردن به چپ و راست از روی مانع بپرد. به او گفتم، اگر بایستی که دشنام بدهی، مسابقه را باخته‌ای؛ همین‌طور اگر باستی تا بخندی. اگر تردید کنی یا دستپاچه شوی، کارَت تمام است. انگار تمام پولم را روی او شرط بسته باشم، به او التماس کردم، «فقط به فکر پریدن باش!» او مثل پرنده‌ای از روی مانع پرید. اما بعد از آن مانعی دیگر بود، و مانعی دیگر. نمی‌دانستم طاقت دارد یا نه،‌ زیرا تشویق‌ها و فریادها اعصاب‌خردکن بود. اما او نهایت تلاشش را کرد. فکر کردم، کار مری کارمایکل آن‌قدرها هم بد نیست، با توجه به اینکه نابغه نیست،‌ بلکه دختر گمنامی است که نخستین رمان خود را در اتاقی اجاره‌ای می‌نویسد، بی‌آنکه از آن چیزهای مطلوب -وقت و پول و فراغت- بهره‌ی کافی داشته باشد.

همون‌قدر که انتظار داشتم گیرا و قابل درک بود. اینکه وولف حدود صد سال پیش مسئله‌ی حقوق زنان رو با تمرکز بر فاکتورهای اقتصادی بررسی کرده، واقعاً تحسین‌برانگیزه. فقط تو یه سری از بحث‌های حوزه‌ی جنسیت محتاطانه پیش رفته بود یا یه جنبه‌هایی از قضیه رو ندیده بود که به نظر میرسه با توجه به زمان نگارش کتاب، عجیب نیست. در کل خوندنش رو توصیه می‌کنم؛ چون با وجود مشکلی که گفتم،‌ خیلی از مسائلی که مطرح می‌کنه بعد از این همه سال هنوزم برای مخاطب ملموسه. البته این نکته از طرفی واقعاً باعث تأسفه و نشون میده چرا هنوز صحبت از حقوق زنان ضروریه...
        

0

شراره

شراره

1402/4/24

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

24

افشین

افشین

1403/2/27

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

0

کەوسەر

کەوسەر

2 روز پیش

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

[1]

فصل ا
          [1]

فصل اول کتاب را که خواندم، برایم گنگ و نامفهوم بود. نمی‌دانستم از کجا شروع شدە و دارد به کجا می‌رسد!
با خواندن فصل دوم، این موضوع برایم کمرنگ‌تر شد و بهتر متوجه نوع روایت شدم.
[2]

وولف معتقد است هر زنی باید پول و اتاقی از آن خود داشتە باشد تا بتواند بدون هیچ‌گونە مزاحمتی از سوی اطرافیان، بنویسد.
آزادی و عدم محدودیت زنان در تألیف آثار ادبی، علمی، هنری و ... مؤثر است. در رابطه با این موضوع باید بگوییم که درآمد، بە همراە خود استقلال می‌آورد، استقلال هم امکان ارتباط با دنیای بیرون را فراهم می‌کند. براساس تجربیات به دست آمدە از تعامل با دنیای بیرون هم، ذهن پربار می‌شود و می‌توان در اتاقی از آن خود به امر نوشتن پرداخت.
همانطور که در چند سطر بالاتر گفتم استقلال زن، امکان بهرەمندی از آثار بیشتری در حوزەهای مختلف را برای جامعە فراهم می‌کند. و این بهرەمندی بیشتر، پیشرفت چشمگیرتری را هم برای جامعە بە دنبال دارد.
در مقالەای به نام (زنان و داستان) از ویرجینیا وولف، آمدە بود که زنان به دلیل محدودیت و شرایط سختشان فراغت کمتری داشتند برای نوشتن آثاری تاریخی،علمی یا زندگینامە و ... . و بهترین و راحت‌ترین راه که به تمرکز کمتری نیاز داشت، نوشتن رمان بود؛ ولی در آیندە با توجە بە استقلال بیشتر زنان، تألیف آثاری از این دست -تاریخی، علمی، زندگینامە و ...- بیشتر می‌شود و حتی رمان‌های بهتری هم خواهند نوشت.
و این امر هم با درآمد و اتاقی از آن خود امکان‌پذیر است :
"از اینجا تا پرداختن به هنرهای پیچیدە، که زنان تاکنون دستی در آن آزمودەاند، گام کوتاهی است -تا نوشتن مقاله و نقد، تاریخ و زندگینامە- و این گام نیز، اگر رمان را در نظر بگیریم، گامی است به جلو؛ زیرا علاوە بر آنکە کیفیت خود رمان را بهبود می‌بخشد، بیگانگی را پراکندە می‌کند که به دلیل در دسترس بودن ادبیات داستانی جذب آن شدەاند ولی دلشان جای دیگری بودە است. در نتیجە، رمان از آن زائدەهای تاریخ و واقعیت، که در زمانەی ما آن را چنان بدقوارە ساختەاند رها می‌شود.
بنابراین، اگر اجازە داشتە باشیم پیشگویی کنیم، باید بگوییم زنان در آیندە، کمتر رمان خواهند نوشت، ولی رمان‌های بهتری می‌نویسند؛ و نە تنها رمان کە شعر و نقد و تاریخ. ولی در این پیشگویی بی‌تردید بە آن عصر طلایی و احتمالاً افسانەای، نظر داریم که در آن زنان چیزهایی در اختیار خواهند داشت که مدت‌های مدید از آنان دریغ شدە است -فراغت و پول و اتاقی از آن خود-"
[3]

"دربارەی پدرانمان، هموارە از واقعیتی، تمایزی، آگاهیم. سرباز بودەاند یا دریانورد؛فلان مقام اداری را داشتەاند یا بهمان قانون را وضع کردەاند.
ولی از مادرانمان، از مادربزرگ‌هایمان، از مادران مادربزرگ‌هایمان چە باقی است؟ تنها یک روایت. این یکی زیبا بودە؛ آن یکی گیسوان قرمز داشتە؛ دیگری را ملکەای بوسیدە بود.
از آنها هیچ نمی‌دانیم مگر نامشان و تاریخ ازدواجشان و شمار فرزندانی که به دنیا آوردەاند."

این نیز بخشی از مقالەی مذکور بود.
در این رابطە باید بگوییم که هرچند در حال حاضر وضعیت زنان نسبت به سال‌ها پیش بهتر شدە؛ امّا همچنان جای تغییر بیشتری هم هست.
ویرجینیای عزیز! زنان در عصر حاضر کتاب می‌نویسند، فعالیت‌های علمی و فرهنگی انجام می‌دهند و دانشمند، پژوهشگر، پزشک و ... می‌شوند؛ امّا در بعضی جوامع، زنان هنوز برای ابتدایی‌ترین حقوق خود می‌جنگند.
جوامعی هستند که ملاک ارزش زن، ظاهر اوست نە دنیای بزرگ و افکاری که در سر دارد.
در اینجا به شعری از آن فینچ -لیدی وینچلسی- اشارە می‌کنم کە وولف در کتابی از آن خود آوردە بود :
"افسوس! زنی کە قلم به دست می‌گیرد،
بە نظر دیگران موجودی بس گستاخ است،
این خطا با هیچ فضیلتی جبران نمی‌شود.
بە ما می‌گویند دربارەی جنسیت و راە و روش خود بە خطا می‌رویم؛
بچەدار شدن، مد، رقص، لباس، بازی
این‌ها هنرهایی است که باید در آرزویشان باشیم؛
نوشتن، خواندن، فکر کردن، سؤال کردن
چون ابر بر زیبایی ما سایە می‌افکند و وقتمان را تلف می‌کند،
و سد راە موفقیت‌های جوانی ما می‌شود،
در حالی کە مدیریت ملال‌آور خانەی بندگی
بە عقیدەی برخی، مهم‌ترین هنر و فایدەی ماست."
 
اصلاً شاید این زنان، خودشان هم بە غیر از اموری سطحی به چیز دیگری نمی‌اندیشند؛ زیرا این قدرت را هم از آنان گرفتەاند.
حتی در این جوامع، زنان هم علیە زنان‌اند. این موضوع حتی از مردان علیه زنان هم بدتر است. تا زنان با هم و پشت هم نباشند، رشد زنان در این جوامع، امری دور از دسترس است.
[4]

هنوز راە زیادی تا آنچە وولف مدنظر داشت ماندە است. هنوز محدودیت هست و هنوز زنان بە دنبال بدیهی‌ترین حق خود هستند. استقلال.
چیزی کە بە هموار شدن این راە کمک می‌کند، آگاهی زنان است. آگاهی هم از راە تحصیل و مطالعەی زیاد بە دست می‌آید.
مورد مهم دیگر در دست یافتن زنان به استقلال، علاوە بر آگاهی و دانستن این است که زنان پشت هم باشند، نە در مقابل هم.
بە نظر من این دو موضوع جزء مهم‌ترین عوامل پیشرفت زنان و دستیابی آنها بە استقلال می‌باشد.
یادداشتم را با قسمتی از یکی از اشعار لیدی وینچلسی که در کتاب نیز آمدە بود، خاتمە می‌دهم.

"چە فرودست ماندەایم! فرودست، بە دلیل قوانین نادرست؛
و تحصیل چە اندازە بهتر است تا بازیچەی طبیعت بودن!"
        

4

نیلوفر

نیلوفر

1403/3/15

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          اتاقی از آن خود به موضوع زن و داستان میپردازه و دلیل اینکه زنان کمتر نویسنده می‌شدند و صاحب آثار خیلی خیلی کمی در ادبیات بودند رو بیان میکنه. 
به اعتقاد ویرجینیا وولف نوشتن به عواملی مادی مثل سلامتی، پول و فضای ساکت وابسته است که زنان حتی در قرن ۱۹ به راحتی‌ به این موارد دسترسی نداشتند.
 برای مثال اگر شکسپیر خواهر نابغه ای مثل خودش داشت، اون دختر فرصت زیادی برای شکوفا شدن و آموزش دیدن نداشت چون اتاقی که بتونه اونجا خلوت کنه نداشت و توی خونه مدام مزاحمش می‌شدند و مستمری‌ای هم نداشته که با خیال راحت به نوشتنش بپردازه و زمانی که مجبور به فرار از خونه میشه و مثل شکسپیر دنبال کار در تأتر میگرده به مسخره گرفته میشه و از مدیر بازیگران که دلش به حال دختر که ۱۷ سال بیشتر نداشت میسوزه باردار میشه و در آخر خودکشی میکنه. 
بنظر ویرجینیا وولف تصورش هم محاله که زنی در زمان شکسپیر نبوغ اون رو داشته باشه، چون زنان باید در سن نوجوانی به سنت‌ها و خواسته های والدین تن می‌دادند و کمتر زنی فرصت یادگیری داشته‌.

 من از خوندنش خیلی لذت بردم متن کتاب روان بود و پیچیدگی زیادی نداشت. برای شروع مطالعه راجع به زنان کتاب بسیار مناسبیه‌. جمع بندی بسیار تامل برانگیزی هم داشت و شش صفحه آخر کتاب رو یادداشت کردم تا همیشه فرصت یادآوریش رو داشته باشم.

قسمتی از جمع بندی:
"آیا تا به اینجا در صحبتهای خود به قدر کافی هشدارها و مخالفت بشریت را برایتان بازگو کرده ام؟ برایتان گفته ام آقای اسکار براونینگ چه نظر تحقیرآمیزی نسبت به شما دارد. به شما نشان داده ام که زمانی ناپلئون درباره شما چه فکر می‌کرده و اکنون موسیلینی چگونه فکر می‌کند....آقای جان لانگدون دیویس به زنان هشدار می‌دهد (که وقتی بچه داشتن دیگر مطلوب نباشد، به زنان هم نیازی نیست.) امیدوارم این هشدار را به خاطر بسپارید.
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

یک اتاق و
          یک اتاق و کمی پول

همه‌ی حرفش را در همان سطرهای آغازین می‌زند: «به نظر من زنی که می‌خواهد داستان بنویسد باید پولی و اتاقی از آن خود داشته باشد.» وولف هر آنچه را به ذهنش می‌رسد در جا و با زبانی ساده بیان می‌کند. به همین دلیل اگرچه موضوع اصلی زن و نویسندگی‌ست، گاهی از موضوعاتی به‌کل بی‌ربط نیز حرف می‌زند. از دانشگاه و کارکرد مخربش برای زندگی یا از شعر مدرن و مشکلاتش. بعد، پشت میز شام به فقر می‌اندیشد: «اگر کسی خوب شام نخورده باشد، نمی‌تواند خوب فکر کند، خوب عشق بورزد، خوب بخوابد.» و این فقر را با اندک فاصله‌ای به زن ربط می‌دهد: «از فکر آن همه زن که سال از پس سال کار می‌کردند و برایشان دشوار بود که دو هزار پوند روی هم بگذارند… برآشفتم و فقر شرم‌آور جنسیت خویش را تحقیر کردم. پس مادران ما چه می‌کردند که هیچ ثروتی نداشتند که برای ما بگذارند؟ دماغشان را پودر می‌زدند؟ ویترین‌ها را تماشا می‌کردند؟… خودنمایی می‌کردند؟؟!».
به‌راستی چرا مادران مانند پدران، برای دخترانشان میراثی به جای نمی‌گذارند؟
چیزی که ویرجینیا وولف را از دیگر زنان نویسنده جدا می‌کند، نه‌تنها رمان‌هایش، که همین مادر بودن اوست: مادر نقد ادبی فمینیستی. و این مادر شدن با تولد «اتاقی از آن خود» آغاز می‌شود. وولف در اتاقی از آن خود، زن را نخستین بار در ادبیات زنانه بررسی می‌کند. البته بررسی او کمی با بررسی‌های سنتی متفاوت است. او مرزهای ژانر ادبی مقاله را متناسب با هدفش تغییر می‌دهد و چیزی تازه خلق می‌کند. چیزی که هم داستان است هم مقاله. این جسارت او از دو جنبه قابل بررسی است: نخستین و مهم‌ترینش بی‌اعتنایی به جغرافیای ادبی مردانه است. او معیارهای ادبی را تماماً مردانه می‌داند و می‌پرسد: چرا زنان دارای معیارهایی نباشند که به دست خود ساخته‌اند؟ وقتی ادبیاتی که زن از آن حرف می‌زند نیز میدان تحمیل و تحمل ژانرهای ادبی مردسالارانه باشد دیگر جایی برای اندیشه‌ی زن باقی نمی‌ماند.
دومین جنبه، روش خاص اوست. این که چگونه از تمام تکنیک‌های ادبی کمک می‌گیرد، موضوعی حاشیه‌ای را استادانه به مرکز می‌آورد و صمیمیتی کمیاب را در یک ژانر رسمی برقرار می‌کند تا بیشتر بر مخاطبش تأثیر بگذارد.
این همان میراثی است که از مادر نقد ادبی فمینیستی انتظار می‌رود برای دخترانش به جای بگذارد.
        

2