معرفی کتاب در چشم شیطان اثر جونیچیرو تانیزاکی مترجم محمود گودرزی

در چشم شیطان

در چشم شیطان

3.2
26 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

43

خواهم خواند

19

ناشر
خوب
شابک
9786227543872
تعداد صفحات
96
تاریخ انتشار
1401/11/3

توضیحات

کتاب در چشم شیطان ، نویسنده جونیچیرو تانیزاکی.

لیست‌های مرتبط به در چشم شیطان

نمایش همه

یادداشت‌ها

          بعد از یک ماه دوری از بهخوان و دنیا بالاخره برگشتم ...
توی یک مدت تنها تونستم این کتابِ کوچیکِ کوچیک رو بخونم و اولین بار بود که به خودم جرئت دادم کتابی بخرم توی قطع جیبی، همیشه رمانای به این کوتاهی ترسناک بودن فکر میکردم داستانای کوتاه برای مغز من کم ان و باید یک حجم زیادی از اطلاعات رو ببلعم ولییی گذشت و گذشت تا بالاخره با ترس ام رو به رو شدم ...
این کتاب آدم رو جذب میکرد که بدون توجه به هر چیزی کتاب رو تا آخر مطالعه کنه ولی انتهای داستان یک نقطه ضعف بزرگ بود به نظر من ...
شاید من اشتباه میکنم و این طور تموم کردن داستان درست باشه، ولی چیزی که بعد از دیدن چندین فیلم با کارگردانی فرهادی یادگرفتم اینه که یک داستان‌پردازی لزوما روایت یک داستان از ابتدا تا انتها نیست.
من توقعی که داشتم این بود که آخر داستان باز و قضاوت با خودمون بمونه ...
انتهای داستان ناشیانه بود مثل انشای یک دانش‌آموز برای مدرسه .
نویسنده ایده و قلم خوبی داشت و حتی توی همون انتهای داغونش هم سعی کرده بود که مقداری از نارضایتی امثال من رو کم کنه.

به هر حال فرایند داستان برام جذاب و گیرا بود و در کنار داستان جنایی یک سری اطلاعاتی که خیلی اوقات بهش فکر میکردم و در نهایت هیچ ایده‌ای به ذهنم نمیرسید در موردشون بهم داد و ازش ممنونم.
دوتا باگ یه نسبت کوچیک تر داستان هم این بود که اولای داستان اصلا مشخص نبود شخص روایتگر داستان مرد هست یا زن و یا توی چه بازه ای از زمان نوشته میشه...
در حقیقت اصلا تا آخر داستان مشخص نشد که فرد مورد خطابِ کتاب چه شخصیتی است؟ خواننده‌ی داستان؟ یک پلیس؟ خواننده‌ی یک دفتر خاطرات ؟ 


در کل من این کتاب رو با همه‌ی باگ هاش دوست داشتم و پیشنهاد میکنم که مطالعه بشه و ترجمه‌ی خوب و روانی هم داشت ... 

        

50

هانیه

هانیه

1403/6/25

        راوی در چشم شیطان، تاکاهاشی، نویسنده‌ای است که ناگهان با تماس تلفنی دوستش، سونومورا، درگیر ماجرای قتلی عجیب می‌شود. سونومورا از او می‌خواهد در تماشای صحنه قتلی همراهی‌اش کند که بعدا برایش توضیح می‌دهد که چطور توانسته آن را کشف کند. آن‌ دو با حضور در محل مورد نظر، از سوراخ پنجره داخل خانه را نگاه می‌کنند و می‌بینند یک زن جلوی دوربین در حالی نشسته که سر مرد مرده‌ای را در دست دارد و مرد دیگری هم به دیوار تکیه داده است. کنجکاوی سونومورا تا جایی ادامه پیدا می‌کند که با آن زن وارد رابطه می‌شود و تاکاهاشی پس از مدتی به این قضیه مشکوک می‌شود و نتیجه می‌گیرد که آن زن و مرد نقشه‌ی قتل سونومورا را هم در سر دارند.
پایانِ داستان غافل‌گیر کننده‌ بود و بسیار روان. یک نفس خواندمش و چند ساعته تمام شد!
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3

hatsumi

hatsumi

1402/3/31

          من واقعا شیفته ادبیات ژاپن ،اون عجیب و غریب بودن و مریض بودنش هستم.این داستان هم همه این فاکتورها رو داره.داستان از جایی شروع میشه که راوی میگه دوست من سونومورا توی خانواده اش سابقه بیماری روانی داره و خودش هم تلاشی برای پنهان کردن این موضوع نمی کنه.تا اینکه یک روز سونومورا با راوی تماس می گیره و بهش می گیره من با خبر شدم که امشب قراره قتلی رخ بده ،بیا باهم بریم تماشا کنیم،همینقدر دیوونه کننده و عجیب و غریب،معمولا مردم از دیدن صحنه های جنایت فرار میکنن اما جنون و دیوانگی سونومورا به قدری هست که میخواد لحظات جان دادن یک آدم رو ببینه و خب ادامه داستان...
همه چیز این داستان رو خیلی دوست داشتم ،به داستان های ادگار پو شباهت داره و نویسنده خودش هم توی کتاب می گه که از ادگار پو تاثیر گرفته.نوع قتل ها و توصیفات و حتی مایه های اروتیکی که به داستان وارد شده بود رو خیلی دوست داشتم و اون پایان میخکوب کننده .
اگه به داستان های جنایی و ادبیات ژاپن علاقه دارید ،حتما بخونید.
        

21

کتاب‌فام

کتاب‌فام

4 ساعت پیش

          ۹۲ صفحه در ۲ ساعت و ۱۵ دقیقه.
‌
این نوولای کوچک پرکشش جنایی را می‌توان گواهی روشن دانست که چرا «جونیچیرو تانیزاکی» را به‌عنوان معمار ادبیات مدرن ژاپنی قلمداد می‌کنند. داستانی هیچکاکی هرچند که سال‌ها قبل از پا به عرصه گذاشتن «آلفرد هیچکاک» در ۱۹۱۸ نوشته شده است.
راوی رمان نویسنده‌ای‌ست که با تماس ناگهانی دوست صمیمی‌اش درگیر ماجرای قتل عجیب و غریبی می‌شود. «سونومورا» که مردی ثروتمند و بی‌کار است و سابقه‌ی بیماری روانی دارد، از او می‌خواهد در تماشای صحنه‌ی قتلی همراهی‌اش کند که او، با شناختی که از داستان‌های «ادگار آلن پو» و اسرار رمزنگاری دارد توانسته کشفش کند.
‌
«تانیزاکی» با آن لحن گوتیکش یک معمای قتل و یک مطالعه‌ی روان‌شناختی را بر روی یک نشخوار فکری در مورد ماهیت خود داستان بنا می‌کند. صدا و زبان برای روایتی که اغلب به آثار «ادگار آلن پو» و «آرتور کانن دویل» ارجاعتان می‌دهد خوب جفت و جور شده‌اند و نثر حیله‌گر و قانع‌کننده‌ی آن، آثار فولکلور کلاسیک آسیایی و عناصری دن کیشوتی را تداعی می‌کند. خواننده به دلیل غیرقابل‌اعتماد بودن راوی و این امر که راوی مدام داستان خود را زیر سؤال می‌برد هرگز کاملن مطمئن نیست که چه چیزی را باور کنند. انگار که راوی به تجربیات خود شک می‌کند و می‌پندارد که نکند او هم به بیماری «سونومورا» دچار شده است؟!
‌
«در چشم شیطان» رمانی استثنایی‌ست که به اندازه‌ی کافی حاوی عناصر سینمایی‌ست. همچنین رمانی‌ست از بازی‌هایی که ذهن قادر به انجامشان است و بازی‌هایی که هنر توانایی پرداختن به آن‌ها را داراست. پُر است از خدعه و فریب حتی از آن نوعی که در مقام خواننده‌ی کتاب همانند راوی باور می‌کنیم که «سونومورا» حقیقتن تسلیم جنون شده است و این، همان‌جایی‌ست که دست فریب «تانیزاکی» چشم خواننده را می‌بندد. «در چشم شیطان» در واقع پیروزی تزویر است و نه فقط هنر قتل. طرح داستان به سان محلولی که عکس را درش ظاهر می‌کنند حالتی ثانویه دارد و شخصیت افراد و دسیسه‌هایشان را افشا می‌کند و زمانی که به نقطه‌ی اوج داستان می‌رسیم، ماهیت داستان‌سرایی و نیرنگ قلم نویسنده به فتیشیسم و وسواس به‌عنوان جزئیات ضروری خورش «تانیزاکی» می‌پیوندند. و شاید اگر با گوشی چسبیده به دیواری چوبی و نازک، خوب گوش فرا بدهی، پژواک‌های ضعیفی را بشنوی که به تو القا کنند که مدام کسی در حال تماشا کردن است و از خود می‌پرسی که آیا چیزی که به گوش جانت می‌رسد یک رؤیاست؟ و وقتی برمی‌گردی، خودت را می‌بینی مشغول گوش دادن؛ به‌سان خیره شدن در یک آینه.
        

0