معرفی کتاب Yellowface اثر آر. اف. کوانگ

Yellowface

Yellowface

3.1
14 نفر |
10 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

19

خواهم خواند

25

شابک
9780063250840
تعداد صفحات
336
تاریخ انتشار
1402/2/25

توضیحات

        What’s the harm in a pseudonym? New York Times bestselling sensation Juniper Song is not who she says she is, she didn’t write the book she claims she wrote, and she is most certainly not Asian American—in this chilling and hilariously cutting novel from R. F. Kuang in the vein of White Ivy and The Other Black Girl. 

Authors June Hayward and Athena Liu were supposed to be twin rising stars: same year at Yale, same debut year in publishing. But Athena’s a cross-genre literary darling, and June didn’t even get a paperback release. Nobody wants stories about basic white girls, June thinks.
 
So when June witnesses Athena’s death in a freak accident, she acts on impulse: she steals Athena’s just-finished masterpiece, an experimental novel about the unsung contributions of Chinese laborers to the British and French war efforts during World War I.
 
So what if June edits Athena’s novel and sends it to her agent as her own work? So what if she lets her new publisher rebrand her as Juniper Song—complete with an ambiguously ethnic author photo? Doesn’t this piece of history deserve to be told, whoever the teller? That’s what June claims, and the New York Times bestseller list seems to agree.

But June can’t get away from Athena’s shadow, and emerging evidence threatens to bring June’s (stolen) success down around her. As June races to protect her secret, she discovers exactly how far she will go to keep what she thinks she deserves.

With its totally immersive first-person voice, Yellowface takes on questions of diversity, racism, and cultural appropriation not only in the publishing industry but the persistent erasure of Asian-American voices and history by Western white society. R. F. Kuang’s novel is timely, razor-sharp, and eminently readable. 
      

یادداشت‌ها

عطیه

عطیه

1404/3/13

          - این کتاب برای چالش کتابخوانی ماه فوریه با دوستم ناتالی بود


▪︎ جون هیوارد یک نویسنده جوان با کلی آرزو  که اولین کتابی که با ذوق و شوق نوشت یک شکست سنگین بود. هیچ ناشری حاضر نبود کتابش رو چاپ کنه و به ناچار یک انتشارات گم نان کتابشو چاپ کرد و اون کتاب هم فروشی نداشت و به فراموشی رفت

▪︎ آتنا یک نویسنده جوان چینی – آمریکایی و "دوست" جون اولین کتابی که مینویسه میترکونه و سریع ترند میشه، انتشارات خیل خفن اون کتاب رو برمیداره و چاپ میکنه و همینطور 2 تا کتاب بعدی آتنا به سرعت چاپ میشن و ترند میشن و آتنا میفته سر زبون ها و نتفلیکس هم به زودی قراره یک اقتباس از کتاب آتنا بسازه


▪︎▪︎ آتنا عزیز دل دنیای ادبیات و جون به معنای واقعی کلمه هیچ کس .... 


وقتی آتنا تو یک حادثه عجیب جونشو از دست میده ، جون دست نوشته جدید آتنا که چاپ نشده بود رو میدزده ... شروع میکنه روش کار کردن و وقتی اون رو برای ناشر میفرسته همه عاشق کتاب میشن و اون کتاب با اسم جانیپر سانگ منتشر میشه 
---------‐----- 

روند چاپ شدن و ترند شدن کتابا، اینکه چرا یه کتاب رو همه میخونن و عاشقش میشن و چرا یه کتاب رو هیچ کس نمیبینه، دست های پشت پرده ، تبلیغات و تمام این مسائلی که ما به عنوان کتابخون ها باهاش در ارتباطیم و شاید برامون سواله تو این کتاب اومده
 
این کتاب به بهترین شکل کنسل شدن یک فرد یا یک پروژه تو فضای مجازی و توییتر رو نشون داد(cancel culture )

 به عنوان فردی که مدت طولانی تو فندوم توییتر بودم این فضای سمی رو به خوبی درک کردم حتی خودمم یکبار به جرم نژاد پرستی کنسل شدم ( من نژاد پرست نبودم
        

0

Elias

Elias

1403/7/10

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          نام کتاب: زرد پوست 
نویسنده: ار.اف‌کوانگ 
مترجم: فاطمه محمد صادق 
تعداد صفحات: ۳۲۸
ژانر: رئال 
خلاصه داستان:
 جون دوست نویسنده معرف و موفق و امریکایی-چینی به نام اتناست. به دلیل اینکه تپان نوشتن مثل اتنا رو نداره و کتاب اولش به شکست تبدیل شده به اتنا خسادت زیادی داره اما تنها دوست اتناست. یک شب که با هم وقت میگذروندند یه پنکیک تو گلوی اتنا گیر میکنه و اتنا میمیره. جون دست نوشته‌های اتنا رو میدزده و به اسم خودش منتشر میکنه و...

بررسی: 
روایت اول شخص و متن کتاب روانو گیراست تا جایی البته. داستان روایت خطی داره و نصف کتاب با توضیحات چاپ کتاب داخل امریکا پر شده و عملا هیچ چیز نداره، حتی اتفاقاتی که مثلا میخواست هیجان به کتاب بده نتونسته کتاب رو از این روایت خطی ذره‌ایی نحات بده و هیجان بده. 
شخصیت جون به جز حسود ما هیچ چیز ازش ندیدیم. خلاصه بگم شخصیت پردازی داغون بود. برای همه کاراکترها. البته شخصیت اصلی فقط جون بود بقیه بودن در حدی که داستان پیش بره و هیچ ویژگی خاصی توی کتاب نداشتن. 
نوشته‌های پراکنده از چین و نژاد پرستی در لا به لای کتاب که حتی نویسنده نتونست به خوبی ارائه دقیق و درستی ازش به مخاطب بده به همراه اطلاعات چاپ و درواقعه رو کردن پشت پرده چاپ در خارج و حتی معروف ساختن نویسنده نه براثر نوشته بلکه خواسته ناشر و غیر کل فضای کتاب رو پر کرده بود.
و پایان کتاب بخش فاجعه اصلی بود. پایان بی سر و ته و باز که صرفا گفته‌ها و حدسیاتی از اینده بود و تمام. 
تعریف‌های نویسنده از اتنا و یه سری گفته های دیگه به شدت زیادی و غیر قابل تاثیر توی کتاب بود.

        

5

          خب یه کتاب دیگه از کوانگ که میخکوبم کرد...
من بعد از بابل (Babel) کلا به این نتیجه رسیدم که باید کتابای دیگهٔ این دختر رو هم بخونم، حالا بعد از این یکی دیگه اینطوریه که هر چی کوانگ نوشته باشه مستقیم بدون هیچ‌گونه تعللی می‌ره تو فهرست انتظارم 😄

من اصولا واسه کتابایی که ترجمه نشده باشه مرور خاصی نمی‌نویسم چون به نظرم فایده‌ای نداره 😢. این یکی ولی ترجمه‌ش تو سایت مرکز اسناد اومده بود و احتمالا تو مسیر مجوز و چاپه! در نتیجه می‌ارزه براش مرور بنویسم :)

کتاب یه روایت اول شخص از ماجرای دختریه که کتاب دوستش رو بعد از مرگش به اسم خودش منتشر می‌کنه...

یعنی در واقع شخصیت اصلی که داره اتفاقات رو تعریف می‌کنه یه جورایی آدم بدهٔ داستانه.

نثر کتاب به شددت درگیرکننده‌ست و قشنگ یه سری جاها زمین گذاشتنش غیرممکنه :)

نکتهٔ مهم اینجاست که این خانوم دزد کتاب سفیدپوسته و اون دوست مرده‌ش چینی-آمریکایی، کتابم در مورد نقش یه گروه کارگر چینی تو جنگ جهانی اوله... اینطوریه که کلی بحثای نژادپرستی میاد وسط...

اگه کسی بابل رو خونده باشه و یه مقدار با نقدهایی که ملت سر اون کتاب روانهٔ کوانگ کردن آشنا باشه، خیلی جاها تو این کتاب یه پوزخندی گوشهٔ لبش می‌شینه 😏 چون کوانگ خیلی واضح اینجا داره به منتقداش تیکه میندازه 😏 (آفرین دختر ما پشتتیم 😎).

همچنین به نظرم این کتاب برای آدمای کتابخون جذابیت دوچندانی داره. اینجا کوانگ از پشت پردهٔ سیاه صنعت چاپ کتاب تو آمریکا میگه و مثلا کلی ارجاع هم به جناب گودریدز داریم :) البته که یه سریا بهش ایراد گرفتن که این تصویری که تو از این صنعت ارائه دادی ناقصه و خب یه سریا هم گفتن نه دقیقا همینه 😄. کلا برای منی که آثار نویسنده‌های آمریکایی (حداقل ساکن آمریکا) یه بخش قابل‌توجهی از سبد مطالعه‌م رو تشکیل میدن، این بخش‌ها خیلی جالب بود.

در نهایت اینکه اگه همین توضیح داستان رو از نویسندهٔ دیگه‌ای دیده بودم بعید بود برم سراغش، ولی نمی‌تونستم از یه کتاب کوانگ بگذرم و اینطور شد که این بشر دوباره شگفت‌زده‌م کرد :)
        

40

Mina

Mina

1404/5/7

          خب
من به لطف چالش گودریز بلاخره این کتابو بعد مدتها تو لیست بودن خوندم🤌
اولین کتابیه که از این نویسنده میخونم و موضوعش راجب دزدیه ادبیه،دوتا دوست نویسنده که یکی شون خیلی موفقه و اون یکی نه
و اینجا آتنا دوست موفق فوت میکنه و دوستش جونیپر آخرین اثرش رو که هنوز دست نویسه بر میداره و ادامه ماجرا...
علاوه بر سرقت ادبی اینجا به تبعیض نژادی هم کتاب میپردازه و برام جالب بود که توی این کتاب آسیایی ها با جونیپر به عنوان یه اروپایی با تبعیض رفتار میکنن و حتی قبل از اینکه موضوع سرقت ادبی مطرح شه اینکه یه اروپایی راجب تاریخ کشور چین نوشته مطرح میشه!
به عنوان منی که یه کتاب خونم این که راجب یکی از دغدغه هام بخونم خیلی جالب بود و اینکه هم با فضای انتشارات و رقابت ها و حسادت ها و فکرای توی سر یک نویسنده آشنا بشم و روند کار هم از ویراستاری تا طراحی جلد یه جورایی دستم بیاد. 
و وای فکر نمی‌کردم انقد نظرات گودریز و توئیتر و تیک تاک ممکنه روی یه نويسنده تاثیر بزاره لااقل روی جونیپر که اینجوری بود.
جونیپر تو کل کتاب سعی داشت خودشو قانع کنه که سرقت ادبی نکرده و کار درستی انجام داده یا توهم حضور آتنا رو میزد یا هزار بار قضیه سرقت ادبی پیش کشیده شد و بعد تموم شد و دوباره از اول که اگه من تو تعداد صفحات کمتری ازش میخوندم باعث می‌شد امتیاز بیشتری بهش بدم🥲
آره از نظرم اضافه گویی داشت ولی بازم به هرحال از خوندنش لذت بردم و خوشحالم که بلاخره خوندمش🤝🏻

        

0

Soli

Soli

4 روز پیش

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          راستش نمی‌دونم باید چه احساسی درباره‌ش داشته باشم. اوایل داستان خیلی براش هیجان‌زده بودم و نمی‌تونستم دست از گوش دادنش بردارم (مخصوصا عاشق بخش‌هایی بودم که جونی روند ویرایش و چاپ و تبلیغ کتاب رو توضیح می‌داد)، ولی گمونم چند صفحه‌ی آخرِ فصل آخر، یه کم ذهنم رو به‌هم ریخت.
به نظرم یه نکته‌ای که درباره‌ی کتاب وجود داره، اینه که به شدت... آمریکاییه؟ منظورم اینه که ایده‌ی اصلی داستان، بحث نژاده و به طور اختصاصی‌تر، این که آیا سفیدپوست‌ها حق دارن داستان‌های افراد نژادها و قومیت‌های دیگه رو بنویسن و اگر بله، تا چه حد. به واسطه‌ی بوک‌توب می‌دونم که این یه بحث نسبتا داغ این سال‌های اخیر در ادبیاته، ولی از اون‌جایی که من احساس می‌کنم بحث‌های نژادی در فضای فرهنگی جامعه‌ای که من توش زندگی می‌کنم اساسا توی یه سطح دیگه‌ن و از بیخ و بن متفاوت هستن، اون‌طور که باید و شاید برای من حل‌شده نیست و هرچی هم بهش فکر می‌کنم، خیلی به نتیجه خاصی نمی‌رسم. علاوه بر این، حس می‌کنم یک چیزهایی در ترجمه از دست رفته بودن. ترجمه‌ی نشر نارنگی متوسط بود. یه سری ایراد داشت، ولی افتضاح و غیرقابل‌تحمل نبود. مترجم همچنین سعی کرده بود هر جایی که می‌تونه از معادل‌های فارسی استفاده کنه و من از این تلاش خیلی لذت بردم. گوینده (رویا شهرام) هم که واقعا عالی بود، عملا نقش تک‌تک شخصیت‌ها رو درست مطابق با توصیف‌های کتاب بازی کرده بود. ولی در نهایت، حس می‌کنم اگر نسخه‌ی زبان اصلی رو خونده بودم، شفافیت بیشتری می‌داشتم.
مرورها رو که می‌خوندم، یه عده از حضور پررنگ نویسنده توی کتاب و ردپای واضحش، شکایت کرده بودن. من همچین چیزی رو ندیدم، احتمالا به این خاطر که چیزی از نویسنده نمی‌دونستم و اولین کتابی بود که ازش می‌خوندم.
نکته‌ی دیگه‌ای که ذهنم رو درگیر کرده، اینه که توی کتاب چند بار آتنا رو دزد خطاب می‌کنن و می‌گن این‌که آتنا حرف‌ها و خاطرات مردم رو وارد داستان‌هاش می‌کرده یا با افراد مصاحبه می‌کرده و بر اساس اون حرف‌ها داستان و رمان می‌نوشته، دزدی و غیراخلاقی بوده. نمی‌دونم این حرف رو جونی فقط برای ساکت کردن عذاب وجدانش می‌زد، یا واقعا همچین عقیده‌ای داشت. بارها تکرارش کرد. برام عجیبه. با این دید اگر بخوایم جلو بریم، آیا نویسنده‌ای هم هست که دزد نباشه؟
ولی در نهایت، می‌تونم بگم که از خوندنش (یا شنیدنش، در واقع) لذت بردم. ایده‌ی اولیه و پرداخت رو دوست داشتم؛ هرچند که بعضی جاهاش به دلم ننشست یا به نظرم خوب نچسبیده بود و پایانش یه کم، یه کوچولو، ناامید و سردرگمم کرد. به خصوص تماشای تغییرهای شخصیت جونی و واگویه‌های درونی‌ش برام شگفت‌انگیز بود. 

پی‌نوشت: کتاب هدیه بود و اون رو به چند قطره آب شاتوت مدیونم.
        

0