دختر کشیش

دختر کشیش

دختر کشیش

جورج اورول و 1 نفر دیگر
3.1
40 نفر |
10 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

98

خواهم خواند

42

شابک
9786009897070
تعداد صفحات
280
تاریخ انتشار
1396/12/20

توضیحات

        این رمان یک داستان انتقادی است که شخصیت اصلی آن دختر یک کشیش به نام «دورتی» است. دورتی، نماینده مسیحیتی پیش پاافتاده و خشکِ مقدس است. مشکلاتی که دورتی با آن دست وپنجه نرم می کند بن مایه اصلی داستان را تشکیل می دهد و دورتی تنها به این مسائل فکر می کند. تا اینکه بر حسب اتفاق دورتی دچار فراموشی می شود و به دنیایی جدید پا می گذارد و دچار کشمش های ذهنیتی در ارتباط با مذهب، فقر، کلیسا، پدرش و... می شود.
      

یادداشت‌ها

          کوتاه: کتاب با توجه به برهه و نوع زاویه دید بسیار خواندنی است 
زیرا که کماکان تفکر نقاد اورول رو درون خودش داره و چالش های جذابی داره. اما این کتاب رو نباید با کتبی نظیر قلعه حیوانات و ۱۹۸۴ مقایسه کرد.

مرور:
اولین چیزی که به ذهنم میرسه این که لطفا ترجمه خوب رو بخونید
من با ترجمه ایران‌دخت ؛ بهناز پیاده خواندم و پیشنهادش میکنم.
و پیشنهاد میکنم قبل شروع این کتاب فیلم کد داوینچی رو ببینی تا با فضاسازی مناسبی وارد یک قصه جوندار در عین حال ساده بشی.

اما بعد:
شما در این کتاب به خوبی با جزئیات ، فراز و نشیب و گره های زندگی دوروتی آشنا میشین .
به طوری که تحجر و تعصب  یک مسیحی افراطی رو تمام و کمال درک میکنی. مخصوصا که تصویرسازی ذهنی و احساس رو بهت منتقل میکنه.
امان از مشکلات ، مشکلات شاکله داستان رو شکل میدن
مثل فقر ، بی‌خانمان شدن و سختی های یک پدر بد و بی مسئولیت داشتن...
همین مشکلات نگاه این دختر مسیحی رو عوض میکنه
تجربهٔ دوروتی از زندگی و کار کردن با کارگران فصلی لندن و خوشه چینی، آس و پاسی او و دوستان نیمه راهش و شعرهای تلخی که خوشه چینان در هنگام کار می‌خواندند، ایمان دوروتی را نسبت به عقاید مذهبی پدرش سست کرد و او خود دریافت که دیگر ایمانی مانند گذشته نداره...

خواندن این کتاب رو به کسایی پیشنهاد میکنم که سناریو براشون مهمه . دنبال تجربه زیسته میگردن . دین رو افیون میدونند . و در نهایتا کسایی که یک درام آرام و عمیق رو دوست دارند.

شرح حال:من شب کریسمس این کتاب رو برای دومین بار تموم کردم.
امیدوارم بابانوعل یه جایزه بهم بده :)
        

13

Parisa

Parisa

1402/3/7

          روایت داستانی ساده و بی فراز و نشیب ، کتاب به خوبی نشون میداد که چطور ما تحت تاثیر عقاید دیگران بزرگ میشیم و گاهی هیچ اختیاری از خودمون نداریم که خودمون رو بشناسیم... بنظرم نویسنده قصد داره بگه که اعتقادات دینی هر فرد در عملکرد اون فرد تاثیر چندانی نمی‌ذاره.بار فکری و عقیدتی که بواسطه حضور در خانواده جامعه و اجتماعاتی که بدون اختیار مجبور به تجربشون هستیم در دیدگاه ما اثر گذاری شدیدی داره چه بسا که برخی از موارد این خطوط فکری رو هم قبول نداشته باشیم ،انگار ترس از طرد شدن،مرتکب گناه شدن و مقبول نبودن،خیلی جاها ما رو ملزم میکنه انصالاتمون به هر آنچه که شاید عقل و منطق نمبپذیره رو حفظ کنیم، کتاب و نگارشش برای منی که خلاقیت و پیچیدگی رو دوست دارم، خیلی جذاب نبود البته که آثار دیگه جورج اورول برام نفیس هستن اما این کتاب خیلی هیجان زدم نکرد ولی یک مرتبه خوندنش خالی از لطف هم نیست،من نسخه ترجمه شده اثر رو خوندم اما گمونم میکنم سانسور داشت،چون هیچ اشاره ای به داستان شب حادثه ی گم شدن شخصیت اصلی نکرد و بنظرم یکم این جهش وسط داستان عجیب بود.
        

11