حماسه ی کرپسلی؛ قصر مردگان

حماسه ی کرپسلی؛ قصر مردگان

حماسه ی کرپسلی؛ قصر مردگان

دارن شان و 1 نفر دیگر
3.7
12 نفر |
2 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

32

خواهم خواند

5

کتاب حماسه ی کرپسلی؛ قصر مردگان، نویسنده دارن شان.

لیست‌های مرتبط به حماسه ی کرپسلی؛ قصر مردگان

یادداشت‌های مرتبط به حماسه ی کرپسلی؛ قصر مردگان

          جلد سوم هم خوب بود.درد عذاب وجدان و نبخشیدن خود نسبتا خوب به تصویر کشیده شده بود.
بخشی از کتاب که برام قابل تامل بود رو هم در ادامه می آرم:


لارتن صادقانه گفت:« و من خیلی خیلی قدرش را می دانم. اما چرا نجاتِ من؟ از میان همه ی کسانی که لب چنین پرتگاهی پایشان می لغزد، چرا من را باید عقب بکشید؟»
آقای تَینی شانه بالا انداخت:«این سرنوشت تو بوده.»
لارتن به نشانه ی مخالفت سر تکان داد:« سرنوشت من این بود که سقوط کنم.شما عوضش کردید.»
آقای تَینی گفت:«من کردم؟» چشم هایش برق زدند. «شاید سرنوشت من این بوده که تو را نجات بدهم. در این صورت، سرنوشت واقعی تو همین بوده، نه مرگ.» آقای تَینی به قیافه سردرگم لارتن خندید. «ممکن است سرنوشت مثل یک معمای پیچیده به نظر بیاید، اما ته وجودش ساده است. "نزدیک بود از دست برود" ها و "ممکن بود وجود داشته باشد"ها چیزی غیر از سایه های سرنوشت نیستند. توی زندگی، هر کسی فقط یک راه پیش‌ رو دارد. تو فکر می کردی که کارِت اینجا تمام می شود.اشتباه می کردی.»

قصر مردگان حماسه کرپسلی۳ صفحه ۴۰-۴۱
        

1

          خب جلد سه هم تموم شد ، و واقعا ناراحتم که سیرک عجایب رو خوندم چون اگه نمی خوندمش خیلی کنجکاو تر بودم ببینم سر لارتن چه بلایی میاد!
این جلد واقعا پرهیجان بود و خیلی از جلدهای قبلی نفس گیر تر بود و بیشتر دوست داشتی بخونی . اینطوری بود که خب یک صفحه دیگه هم بخونم و یهو میرفتی آخرین صفحه 😅
به نظرم این داستان ها همه شون باید طولانی تر می بودن . مثلا نویسنده جزئیات بیشتری رو روایت می کرد و ... داستان خیلی سریع پیش میرفت . به نظرم ۲۸۰ صفحه واسه این رمان خیلی کم تره و بهتر بود نویسنده داستان رو طولانی تر پیاده میکرد . و روی یه چیزهایی بیشتر مانور میداد مثلا آلیشیا و ...
ولی خداییش نفس گیر بود . خیلی از وقایع رو از قبل حدس زده بودم ، ولی باز هم هیجان داشت .
این اشاره های ریز به برام استوکر هم خیلی باحال بود ... 
از شخصیت لارتن زیاد خوشم نمیاد، طی دو جلد و کمتر از ۴۰۰ صفحه عاشق ده تا شخصیت میشه😶و این خیلی حرص دراره. من رو یاد رمان های معروف امروزی و به قول معروف ترند میندازه😂
به نظرم بهتر می بود که نویسنده روی خیلی از چیزها کار میکرد . شاید اگه داستان انقدر سریع پیش نمی رفت،خیلی بهتر از آب در میومد.
مشکل دیگه ی داستان هم وجود شخصیت های‌ زیاد و گاها به درد نخوره و اینکه شخصیتی که مثلا یه حضور کوتاه توی جلد یک و دو داشته بعد یکی دو جلد تازه سر و کله ش پیدا میشه اون هم با یه اسم عجیب غریب و خب خواننده نمی تونه همه ی این اطلاعات رو به خاطر بسپاره. 
در کل میگم ،نویسنده باید روی جزئیات بیشتر مانور میداد و اگه این کار رو میکرد شاید این رمان جز بهترین های فانتزی میشد.
ولی خوندنش تجربه ی خوبی بود ، اگه جلد چهارم رو خوندم ، یه یادداشت مفصل میذارم از معایب و همچنین نکات مثبت کتاب . امیدوارم بتونم بخونمش:))))))
در کل ارزش خوندن رو داره. باید بعد یه رمان خیلی طولانی یا سنگین بخونید که به قولی بشوره ببره😂
        

1