چهار میثاق: کتاب خرد سرخپوستان تولتک

چهار میثاق: کتاب خرد سرخپوستان تولتک

چهار میثاق: کتاب خرد سرخپوستان تولتک

میگل روئیز و 2 نفر دیگر
3.7
101 نفر |
42 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

9

خوانده‌ام

229

خواهم خواند

64

یادداشت‌ها

        عااااااالی.
هیچ چیز رو به خودت نگیر.
با کلامت گناه نکن
تصورات باطل نکن
تمام تلاشت رو بکن
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3

          احساسم به این کتاب از لحظه‌ای که اسمش رو شناختم و تا آخرش که داشتم می‌خوندم در نوسان بود. اولش شنیدم کتاب خوبیه پس وارد لیستم شد و خریدمش. پشت جلدش رو خوندم و فکر کردم زیاد هم چنگی به دل نخواهد زد. بعد شروع کردم به خوندنش و اولش همه چیز خوب و حقیقی به نظر می‌رسید. به نظرم حرفای جالبی زده بود و تا حدودی می‌شد با تمرین و تکرار انجامشون داد و به نظر میومد نتیجه‌بخش خواهد بود ولی آخر کتاب(در واقع دو فصل آخر) کاملا نظرم رو عوض کرد. آخراش به این اشاره کرده انسان ذات وحشی‌ای داره و هرچقدر سعی کنه از این ذات فاصله بگیره آزادیش سلب می‌شه!  و به عنوان مثال به این اشاره کرده که ما تو موقعیت‌های مختلف شخصیت‌های مختلف از خودمون نشون می‌دیم. مثلا تو دادگاه چهره‌ای جدی و... و خب تا اینجاش همه چیز خوب به نظر میاد تا اینکه در ادامه میگه قوانین آزادی مارو از ما می‌گیرن! انسان باید وحشی بمونه و هرررر کاری دلش می‌خواد بکنه و بعد میگه هر چی تو فصل‌های قبل گفته شده برای رسیدن به همین ذات وحشیه😐 عزیزم؟ اینجوری که خیلی خر تو خر می‌شه. آره درسته قوانین بخشی از آزادی ما رو سلب می‌کنن ولی به نظرم زندگی اجتماعی باید یکسری قوانین داشته باشه تا کسی آسیب نبینه وگرنه ما چه فرقی با حیوونا داریم؟! و اینجا بود که احساس کردم حرفاش اونقدر هم به نظر می‌رسه عملی نخواهد بود.
        

1

          نمیدانم این در هم آمیزی چه جذابیتی برای برخی دارد؟! 
چرا باید مطالب فردی سرخ پوست که به مسیحیت تغییر مذهب داده و عرفان سرخ پوستی و مسیحیت را با گزاره های روانشناسی قاطی کرده و ملغمه ای بی سر و ته ارائه کرده برای انسان غرب آسیایی مسلمان با عقبه ی زرتشتی جالب باشد!!!!!؟
چرا باید انسان یافته ها و ارثیه دانایی خانوادگی اش را دور بریزد و مطالب بی سر و ته میگل را با برچسب حتما درست برگیرد و اجرا کند؟
به دستور عقل و روایت عیسی علیه السلام که میفرماید انسان مبعوث نمی شود مگر آنکه دوباره متولد شود، علم و دانش و عقاید پدران و گذشتگان هیچ مجوزی برای قطعیت ندارد و باید آنها را دوباره اندیشید و خود انتخاب کرد.
اما چرا من باید حرف کسی را که میگوید نجواهای درون سرم همان خداست را قبول کنم؟ پر واضح است که هیتلر هم به نداهای سرش عمل کرد و صدام هم و هیچگاه راه خود را غلط نمی دانستند.
کتاب بی مایه و زرد پر رنگ و ضد توحید و تعقلی است و سه گزاره ی واضح و درست روانشناسی و یک اصل اساسی یعنی تلاش را به عنوان راهکار رهایی از مشکلات و زندگی در بهشت معرفی میکند که این هر چهار قطعا درست و راه گشاست و مطالب بیهوده و بی سر و ته لابه لای این تیترها پر از ابهام و تضاد است و برای هر کس مفید باشد (که نیست) برای انسان مسلمان غرب آسیا نیست.
کاش کتاب لغو مجوز شود و بیهوده وقت و ذهن عزیزان کم مطالعه و کم دقتمان را اشغال و تلف نکند.
        

0