معرفی کتاب عطارد اثر کاظم بهمنی

عطارد

عطارد

4.0
47 نفر |
10 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

103

خواهم خواند

11

ناشر
نیماژ
شابک
9786007185735
تعداد صفحات
72
تاریخ انتشار
1398/10/29

توضیحات

        «عطارد»، عنوان دومین مجموعه غزل کاظم بهمنی، می باشد. این کتاب، منتخبی از سروده های سال های ۸۹ تا ۹۲ است.

در صفحه مقدمه عطارد آمده است:
"در نگاه اول عطارد تنها نام نزدیکترین سیاره به خورشید است.
سیاره ای کوچک اما سنگین که بیش از همه ی سیارات به دور خورشید می چرخد و خیلی کمتر از همه به او پشت می کند، بطوریکه وقتی نیمه ی رو به خورشیدش گرمای شدید را تجربه می کند، نیمه ی دیگرش بسیار سرد است.
عطارد طبق آخرین بررسی های اخترشناسی، خودش ماه یکی از سیارات دیگر بوده است اما گرفتار جاذبه ی خورشید می شود و ماه بودنش را فراموش می کند تا به دور خورشید بگردد!
ضمنا عطارد ماه ندارد! گویی عطارد فقط خورشید را دارد!
(هر چه سیارات از خورشید دورتر می شوند، به تناسب اندازه شان تعداد ماه هایشان بیشتر می شود. آنچنان که عطارد ماه ندارد و نپتون که آخرین سیاره منظومه شمسی است سیزده ماه دارد)
منظومه ی شمسی تابلویی ست جامع و شگفت از اصیل ترین پیشآمد بشری؛ یعنی عشق که مفاهیمی چون کوچکی و بزرگی، دوری و نزدیکی، سردی و گرمی، جاذب و مجذوب بودن، حقیقی و مجاز بودن و... را در آن می توان به نظاره نشست و من به راستگویی نقاشی شهادت می دهم که فرموده است: «ان فی السموات و الارض لایات للمؤمنین»آیه ۳ سوره جاثیه"
      

لیست‌های مرتبط به عطارد

یادداشت‌ها

          تماشایش رقــم می‌زد خروج از دامن دیـن را
بنا کرده است در چشم‌اش فلک قصر شیاطین را
 
اگــــر دور تو می‌گردد نظـر بر ظاهرت دارد
که پیچک خشک می‌خواهد تن گل‌های غمگین را
 
به عشق اولت شک کن ،که در این شهر و این دودش
درختــــان شــوم می‌دانند باران نخستیـن را
 
مگو این شاخه‌ی تنها کــه تنها یک ثمر دارد
چطور از خود جدا سازد اناری سرخ و شیرین را
 
به این سو هم نگاهی کن،نگاهی درخورم؛یعنی
تفنگ ِ میــرزا مشکن غـــرور ِ ناصرالدیـــن را
 
چرا جامِ بلورینـی بلغزد بر لبِ سینی؟!
چرا باید بترسانی خمارِ دور پیشین را؟!
 
تو مثل قوم صهیونی که با آن چشم زیتونی
به اشغالت درآوردی دلِ من، این فلسطین را
 
کمی آن سوی دیدارت چنان شعری نصیبم شد
که درحد کسی چون خود ندیدم آن مضامین را
 
تو ای شاعرتر از «سیمین!» به «رستاخیز» اگر آیی
بپوشد سایـــه‌ی شعــرت فروغ هـر چــــه پروین را
 
غزل‌هایــی کــه بر رویت اثر گفتی ندارد را
برای ماه می‌خواندم نظر می‌کرد پایین را
 
سر از سنگینــی فکـــر وصالت درد می‌گیرد
به بستر می‌برم اما همین سردرد سنگین را
 
به خوابــم آمدی حالا، نفس بالا نمی‌آید
بگویم یا نگویم «یا غیاث المستغیثین» را

باران نخستین
از مجموعه شعر «عطارد»/ #کاظم_بهمنی
        

1