زندگی نامه شهید زین الدین عزیز که خاطرات شرین و جذابی داره .
        

          
ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﭼﻴﺰﻱ ﻣﮕﻮ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﺩﺍ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰ  ﺩﻫﻢ ، ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ [ ﺑﮕﻮﻳﻲ : ﺍﮔﺮ ] ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ . ﻭ ﻫﺮﮔﺎﻩ [ ﮔﻔﺘﻦ ﺍﻥ ﺷﺎءﺍﻟﻠﻪ ﺭﺍ ]ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﺑﺮﺩﻱ ، ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺕ ﺭﺍ ﻳﺎﺩ ﻛﻦ ﻭ ﺑﮕﻮ : ﺍﻣﻴﺪ ﺍﺳﺖ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺑﻪ ﺻﻮﺍﺏ ﻭ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺗﺮ ﺑﺎﺷﺪ ، ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﻲ ﻛﻨﺪ .(٢٤، ۲۳ سوره کهف)

شهید مهدی  شیخ زین الدین، به طور معمول جلسات خود را با تلاوت آیاتی از قرآن کریم شروع می کردند، در دو خاطره از ایشان از این موضوع یاد شده، به نحوی که آیات قرآن در آن لحظات راهنمایی ها یا آرامشی به افراد میدادند که لازم بوده است... 

کتاب از برف تا برف درباره شهیدیست که فرماندهی یکی از لشکر های سپاه پاسداران، به نام لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب، را عهده دار بود. ایشان هنگام شهادت بیش از ۲۵ سال از عمرشان نمیگذشت....

نحوه نوشتار کتاب به صورت جستار ها و خاطراتی از آشنایان، همرزمان و گاهی مصاحبه هایی از خود شهید، میباشد.( به نظرم تا جای ممکن خاطرات بر حسب توالی زمانی چیده شده اند، گاهی رشته اتفاقات از دستم در میرفت، ولی به نظر چون خاطرات از اشخاص مختلف است عادی است...)

خاطراتی که گوشه هایی از زندگی شهید زین الدین را کمی برای ما آشکار میکند، از دوران دبیرستان و ماجرای اخراجشان از مدرسه، گرفتن پذیرش از دانشگاهی در فرانسه، شرکت در جبهه های جنگ، ازدواج، سختی ها، زحمات بسیار،احساسات، آداب معاشرت و مردم داری، شوخی ها، پایداری ها و سر انجام شهادت ایشان....

به نظرم برای آشنایی بیشتر با شهید و همچنین یادآوری وضعیت آن برهه زمانی، مفید است...