زندگی آیت الله العظمی سید حسین طباطبایی بروجردی
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
6
خواهم خواند
1
توضیحات
به اندرونی منزل که رسید خدیجه را صدازد با چشمان درشتش دنبال زن میگشت خدیجه با شنیدن صدای همسر در حالی که چارقدش را مرتب میکرد در آینه خودش را برانداز کرد و وقتی مطمئن شد اثری از گریه در چهره و چشمان مشکی اش نیست با انگشت انگشتری ابروهایش را مرتب کرد و در حالی که دامن لباسش را صاف می کرد رفت روی ایوان - سلام آقا! خوش آمدید پله ها را پایین رفت و پاکتها را از همسرش گرفت. سید حسین دقیق، اما با لبخند و محبت به چهره خدیجه نگاه کرد و گفت حاج بی بی چای تازه دم دارید؟ - بله آقا همیشه برای شما همه چیز مهیاست سید حسین در حالی که پیشانی همسرش را می بوسید به او گفت چای و گز و پولکی را بیاورد که خبر خوش برایش آورده است.