انسان با عقلش می‌آموزد ولی با قلبش می‌فهمد....
از ترس اینکه ممکن است اتفاقات بدی رخ بدهد سعی نکن زندگی را کنترل کنی. برای اتفاقات خوب زمان‌بندی نکن، بگذار زندگی همان‌طور که هست بیاید...
        

          هر چیز که در جستن آنی،آنی...
بعد از خواندن کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست،مشتاق شدم که کتاب دیگری از این نویسنده بخوانم.مانند چهل قاعده شمس این کتاب ۲۱ قانون از مولانا از دید نویسنده بیان شده و به توضیح آنها پرداخته که مورد علاقه من بود.
        

          کاملا اتفاقی با این کتاب آشنا شدم. یه شب در کتابفروشی شهر کتاب مرکزی (نبش کوچه کلاته) بودم. داشتم قفسه کتاب‌ها رو می‌دیدم که چشمم خورد به اسم این کتاب. اسمش برام جذاب بود. برش داشتم. از اونجایی که کم ندیدم کتاب‌هایی با عنوان و ظاهر جلد زیبا اما بی‌محتوا، برش داشتم. این که نویسنده‌اش اهل ترکیه بود برام غریب بود، چون تا حالا از این دست کتاب‌ها از نویسنده‌ای ترک نخوانده بودم. صرفا رمان خوانده بودم. 
کتاب را باز کردم. چند خط ازش خوندم. عجیب بود که به این سرعت به دلم نشست. مدتی دستم بود تا ببینم باهاش ارتباط می‌گیرم یا نه و بالاخره خریدمش.
خواندن کتاب بسیار لذتبخش و مفید بود. از جمله کتاب‌هاییه که بالینی هستند. در طول تمام عمر به کار می‌آیند. خوبه کنارت باشه و هر از چندی مرور کنی. کتاب "آرامبخش" و "بیدار کننده" ای بود.
مفاهیم کلیدی بود. شاید بارها شنیده باشیم اما نیاز به مرور دارد...