معرفی کتاب تختت را مرتب کن: کارهای کوچکی که شاید زندگی تان و حتی دنیا را متحول کند اثر ویلیام هری مک ریون مترجم صدف حکیمی زاده

تختت را مرتب کن: کارهای کوچکی که شاید زندگی تان و حتی دنیا را متحول کند
ویلیام هری مک ریون و 2 نفر دیگر
3.1
224 نفر |
71 یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
21
خواندهام
543
خواهم خواند
87
توضیحات
در این کتاب،دریا سالار مک ریون به بازگویی داستان زندگی خود و سربازانی که با آن ها برخورد داشته،می پردازد داستان هایی از فراز و نشیب ها،سختی ها و تصمیماتی که توانسته با عزم و اراده ی خود، آن ها را به نماد افتخار و شجاعت تبدیل کند. این کتاب با توصیه های کاربردی اش می تواند در تاریک ترین لحظات زندگی،الهام بخش شما باشد.اگر توان مقابله با مشکلات زندگی را نداربد،اگر تصور می کنید این همه سختی و مشقت حق شما نبوده است،اگر حس می کنید به بن بست رسیده اید،و اگر دوست دارید پیشرفت را تجربه کنید،این کتاب کوتاه و الهام بخش را از دست ندهید.
بریدۀ کتابهای مرتبط به تختت را مرتب کن: کارهای کوچکی که شاید زندگی تان و حتی دنیا را متحول کند
نمایش همه1402/4/5
یادداشتها
1403/8/10
این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
با توجه به اینکه این کتاب کتاب ۸۸ صفحه ای بود واقعا احساس شرم میکنم که چرا انقد دیر تمومش کردم😭 کتاب نسبت به چیزی که فکرشو داشتم خیلی تعداد صفحاتش کمتر بود.( طوری که فروشنده بهم گفت نگران نباش ازش چیزی حذف نشده |•• ) کتاب بدلیل فاصله ی بسیار طولانی در خوندنش واقعا چیز زیادی ازش یادم نمیاد ولی خیلی خوشحالم که تهش جمع بندی شده بود. راستش اینکه بیشتر خاطراتش در ارتش بود کمی حوصلهی منو سر میبرد. نتیجه گیری هایی میکرد که هممون بارها شنیدیم و بنظرمون چیزهای بیمعنی و تکراری هستن. ولی شاید واقعا این کتاب با مثال هایی که میزد میتونست کمی نظرمون رو در این رابطه تغییر بده. اینکه همش درمورد فداکاری های سربازان و شجاعتشون میگفت واقعا به غرور من لطمه میزد. ( منظورم اینه که فقط خودشونو آدم حساب کنه ) اینکه این رو بهت میفهموند که تغییر میتونه از کوچکترین کارهای روزمره یا بی اهمیت (برای ما چون یه چیز عادیه مثل همین عنوانی که برای کتاب به کار برده) شروع بشه خیلی جالب و نکته ی مهمی بود.( منظورم این نیست که خودم نمیدونم😓) نویسنده ی کتاب برخلاف چیزی که فکر میکردم کتابهای بیشتری نوشته .( چون فکر میکردم مثل نویسنده های دیگه ای که زندگی واقعی خودشون رو نوشتن و تنها کتابشون همون مونده ، این نویسنده هم همین کار رو کرده) داخل هر فصل داستان عنوانی رو که انتخاب کرده بود تعریف میکرد و نتیجه گیری برای اون بخش میگفت و بعد داستانی در رابطه با همون نتیجه گیری بخش اول میکرد و در آخر بخش دوم هم دوباره یه نتیجه گیری. چون بین خوندنش فاصله ی زیادی ایجاد شد واقعا فکر نمیکردم چیزی ازش یادم بمونه ولی خوشبختانه یادم موند و از این بابت خوشحالم. با توجه به شرایطی که اون مرد توش گیر کرده بود ( خوب واقعا ممکنه ما توش گیر نکنیم) فکر میکردم این اتفاقات هیچوقت برام نمیوفته ولی خب بعدا که دقت میکردی میدیدی اونا دارن بیشتر لحظات زندگی رو به چیزی تشبیه میکنن. به چیزی که ممکنه توی هر لحظه ی زندگی باهاش درگیر باشی . مدرسه ، خونه ، محل کار یا حتی توی ناخوداگاهت. شاید واقعا هنوز تا تجربه نکنم چیزی ازشون نفهمم.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.