معرفی کتاب Harry Potter and the prisoner of Azkaban اثر جی. کی. رولینگ

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
38
خواندهام
1,399
خواهم خواند
142
توضیحات
Harry Potter's third year at Hogwarts is full of new dangers. A convicted murderer, Sirius Black, has broken out of Azkaban prison, and it seems he's after Harry. Now Hogwarts is being patrolled by the dementors, the Azkaban guards who are hunting Sirius. But Harry can't imagine that Sirius - or, for that matter, the evil Lord Voldemort - could be more frightening than the dementors themselves, who have the terrible power to fill anyone they come across with aching loneliness and despair. Meanwhile, life continues as usual at Hogwarts. A top-of-the-line broom takes Harry's success at Quidditch, the sport of the Wizarding world, to new heights. A cute fourth-year student catches his eye. And he becomes close with the new Defense of the Dark Arts teacher, who was a childhood friend of his father. Yet despite the relative safety of life at Hogwarts and the best efforts of the dementors, the threat of Sirius Black grows ever closer. But if Harry has learned anything from his education in wizardry, it is that things are often not what they seem. Tragic revelations, heartwarming surprises, and high-stakes magical adventures await the boy wizard in this funny and poignant third installment of the beloved series.
بریدۀ کتابهای مرتبط به Harry Potter and the prisoner of Azkaban
نمایش همه1403/6/30
دورههای مطالعاتی مرتبط
1402/10/7
تعداد صفحه
30 صفحه در روز
پستهای مرتبط به Harry Potter and the prisoner of Azkaban
یادداشتها
1401/9/20
این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
جلد یه هری پاتر به غایت از جلد دو بهتر و جذاب تر بود برام. من چون هری پاترها رو دارم با نگاه کشفِ ماجرای اینکه " چطور رولینگ انقدر خوب نوشته و انقدر طرفدار داره کتابش؟" میخونم یه سری از نکاتم از کتاب رو مینویسم شاید به درد کسی بخوره که علاقه مند به ادبیات فانتزیه، مگر نه نمیخواد بخونیدش. ۱. تکنیک غافل گیری در این جلد: تو کل داستان آدما منتظر یه اتفاق ترسناک باشن، آخرش بفهمن اصلا قضیه اونی که اونا فکر میکردن نبوده و فردی که مقصر میدونستنش کاملا بی گناهه و مظلومِ داستان گناهکاره. ۲. دنیای جادویی جدید در این جلد: زمان برگردان، جانورنمایی، هاگزمید، نقشه جادویی ۳. موجودات جادویی جدید مهم: گرگینه، هیپوگریف، دیوانه سازها، لولوخرخره ۴. محبوب ترین و منفورترین شخصیت جلد۳ برای من: محبوبترین: پرفسور لوپین منفور ترین: عمه دورسلیها ۵. نقطه قوت این جلد: اضافه شدن مفاهیم جدیدتر و عمیقتر به ماجرا بالاتر بردن دوز ترس در داستان که باعث هیجان بیشتر شد. همیشه نگران یه حمله از زندانی آزکابان بودیم. به تصویر کشیدن مقاومت و تمرینهای پیاپی هری برای مقابله با ترسش. _ترسیم فضای کلاس های با جذابیت بیشتر در این کتاب. ۶. نقاط ضعف کتاب: کتاب نزدیک ۵۰۰ صفحه بود و یه جاهایی خیلی الکی کش میومد! میشد تو ۳۰۰ صفحه جمع بشه. _ اخر قصه ، بنظر میرسید ایده زمان برگردان از سر ناچاری استفاده شده و برای به پایانِ خوش رسوندنِ ماجرا. ولی در خوانش اول بسیار جذاب بود. ۷.نکات جانبی: بنظرم خیلی روانشناسی بود این کتابش، مفهوم مواجهه با ترس ها، از بین رفتن شادی ها، اینکع ادم بدون شادی هاش یه جسم بی روح میشه و اثر خاطرات تلخ کودکی تو بزرگسالی از حرف های جالب روانشناسانه ش بود.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1403/1/6
این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

احساس میکنم از یک سفر برگشتم...و بدون اغراق میگم روز های پر هیجانی رو در کتاب"هریپاتر و زندانی آزکابان" گذراندم...شبی هری پاتر عمه مارج رو باد کرد و بعد از خونه دورسلیها بیرون زد و گرگ ترسناک رو دید قلبم در سینه فرو ریخت حتی دیدنش در محوطه هاگوارتز یا اطراف جنگل ممنوعه باز هم ترس زیادی رو به همراه داشت اما نویسنده بین احساسات به خوبی تعادل رو برقرار کرد من هم در بین صفحات کتاب زندگی کردم و سوار اتوبوس شوالیه شدم...مدتی در پاتیل درزدار و گوچه دراگون روزهارو در آرامش سپری کردم یا حتی نوشیدنی کرم داغ رو همراه با هری،رون و هرمیون با استرس دلنشینی سر کشیدم...با نقشه راه های مخفی هاگوارتز به تونل های ترسناک پا گذاشتم و حتی در زمان به عقب سفر کردم، و هیچ چیز انقدر نمیتونست من رو به وجد بیاره درواقع اشتباه هری پشت اون بوته ها و فریاد زدن وِرد "اکسپتروپاترونوم" برای دفاع از خودش در گذشته، پازل داستان رو به خوبی حل میکرد.... و همینطور در یک شب، ابتدا قتل و بعد آزادشدن هیپوگریف،راز پروفسور لوپین، موش مشکوک رون، حقیقت سیریوس بلک، بخشی از داستان ولدمورت و مرگ پدر و مادر هری و قلق بید کتکزن و درگیری با تعداد زیادی دیوانهساز رو تجربه کردم ... بردن جام کوییدیچ توسط گریفندور و پیدا شدن پدرخوانده برای هری از بهتری اتفاقهای داستان بود. دلم میخواد هنوز هم توی این قسمت بمونم و اتفاق های پرهیجانش رو مرور کنم...راستی در قسمتی از داستان، ابرهای آسمان دنیای حقیقی باریدن گرفت و بر هیجان آن شب عجیب در ساختمان شیون آوارگان افزود...
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.