بدون مرز
در حال خواندن
0
خواندهام
10
خواهم خواند
1
توضیحات
«جرمایا» بزرگ ترین طرفدار بیسبال توی دنیا است و تقریباً همه چیز را در مورد این ورزش می داند. بنابراین وقتی به او می گویند بعد از عمل جراحی قلبش نمی تواند بیسبال بازی کند، تصمیم می گیرد بهترین کار بعدی را انجام دهد و مربی شود. جرمایا و پدرش «والت» تازه به شهر جدیدشان اسباب کشی کرده اند. این شهر برای تیم بیسبال قهرمانش معروف است. ولی وقتی جرمایا می رسد شهر درگیر یک رسوایی شده و چیزی نمانده امیدشان را به بیسبال از دست بدهند. همه چیز بستگی به جرمایا و روحیه ی مثبت «من می توانمِ» او دارد تا شهر و بازیکنانش را دوباره به بازی برگرداند.«بدون مرز» پر است از شوخی، احساس و حکایت های بیسبالی.جون باوئر در این کتاب کارش را به بهترین شکل انجام داده است.
یادداشتها