شبکۀ اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
        کتاب قصر سرخ جزو یکی از بهترین کتاب های جنایی بود که مطالعه کردم و به شخصه این کتاب اولین تجربه من از یک رمان آسیای شرقی در ژانر کاراگاهی-جنایی بود و به نظرم کتابیه که ارزش معروف شدن و بیشتر حرف زدن درموردش رو داره.
نقطه قوت اول صحنه سازی و کاراکتر سازی نویسنده بود که حتی جزئی ترین کاراکتر ها توی این کتاب با ظرافت تصویر سازی و توصیف شده برای مخاطب نقطه ابهامی درمورد کاراکتر ها وجود نداره و مکان ها برای مخاطب کاملا ملموسه توصیف ها به اندازه است.
دومین نقطه قوت این کتاب داشتن سناریو قوی کاراگاهی-جنایی بود،توی این ژانر از کتاب ها این فاکتور بسیار مهمیه که داستان از لحاظ روند کاراگاهی درست و منطقی پیش بره و در عین حال هیجان کافی رو برای ادامه دادن هم داشته باشه.
سومین نقطه قوت به نظرم میتونه وفادار بودن نویسنده به رویداد تاریخی که برای الهام نوشتن این کتاب استفاده کرده بود باشه و توضیح آخر نویسنده و معرفی منابع خودش و پیشنهاد دادن برای اطلاعات بیشتر برام این قضیه رو جالب تر کرد.
تنها چیزی که یه کم ذوق منو درمورد این کتاب کور کرد میشه گفت ۲۰ صفحه آخر بود که خب کمی آرمان گرا نوشته شده بود،با توجه به اینکه نمیخوام اسپویل کنم فقط میتونم بگم که اتفاقاتی که درمورد قاتل و سرنوشت کاراکتر ها افتاد ارزش‌گرا بود و  برای من خواننده تاحدودی قابل پذیرش نبود اما به صورت کلی و با وجود ملموس نبودن رویداد های پایان کتاب،من کتاب رو دوست داشتم و اگر به ژانر کاراگاهی-جنایی یا کتاب های آسیای شرقی علاقه‌مند هستین مطمئنا از این کتاب لذت میبرین.
      

13

13

        همه‌ی ما گاهی به شهری دل بسته‌ایم که ندیده‌ایم و در آن زندگی نکرده‌ایم، اما با یک فیلم، با یک کتاب یا حتی با یک عکس، به قلبمان راه یافته. گاهی هم در شهرهایی بوده‌ایم و تمام عمر با خاطره‌اش زیسته‌ایم.
آندره آسیمان ما را به سفری خیال‌انگیز می‌برد به زمان گذشته، حال و آینده‌ای که مدام در میان هرکدام شناوریم و در عین حال غافل از همه‌شان. سفری به شهرهای خیال و رویاهایمان، همراه مارسل پروست، بتهوون، پسوا و سرانجام گوگول و داستایوفسکی.
این کتاب، سفری به شهرهای زنده در قلب آسیمان است. از اسکندریه‌ با خاک دامن‌گیر و رم با فواره‌های زیبا، تا پاریس، منهتن، نیویورک و سن پترزبورگ.
رویاهایی را به ما یادآور می‌شود که به آن‌ها رسیده‌ایم و بعد آرزو کرده‌ایم که رویا باقی می‌ماندند. از امر ممکنی می‌گوید که صورت وقوع نیافته اما هرگز در دل ما ناممکن انگاشته نمی‌شود.
و بالاخره در یک کافه‌ در پترزبورگ، جایی که زمانی تولستوی در آنجا زندگی می‌کرده، یادآور می‌شود که خوشبختی در همه جای جهان می‌تواند شادی کوچکی باشد حاصل از آفتابی دلنشین، صندلی‌ای در هوای آزاد و یک فنجان قهوه در کافه‌ای به همین نام: خوشبختی‌.
#فاطمه_کنهانی
      

14

        اگه بگم این کتاب قشنگ‌ترین کتابی بود که تو چند ماهِ اخیر خوندم، دروغ نگفتم. نمی‌گم قطعا قراره برای شما هم قشنگ‌ترین کتاب باشه، ولی به نظرم ارزش خوندن داره.

دود برای من تو دو تا چیز خلاصه می‌شه:
«احساسات یک زن»
«تلاش برای بقا»

داستان روایتی از تلاش «زن» و «بچه» برای بقاست . زن و بچه‌ای که با هم تو یه کلبه زندگی می‌کنن.
این زن و بچه مادر و فرزند نیستن، زن زمانی به این کلبه پناه آورده و بعد از مدتی سرو کله‌ی بچه هم پیدا شده.
حالا مثل دو تا جنگجو، برای برطرف کردن ساده‌ترین نیازهاشون، بدون این‌که چیزی از گذشته‌ی هم بدونن، تلاش می‌کنن. در واقع شرایط به شکلیه که گذشته دیگه مهم نیست؛ چیزی که مهمه زندگی و زنده‌موندن در زمانِ حال و تلاش برای داشتنِ آینده است.

این‌که تو جهانشون چه اتفاقی افتاده رو نمی‌دونیم، اصلا شاید برای همین هم اسمش دوده، وقتی همه جا رو دود گرفته چیزی نمی‌بینی ولی می‌دونی برای این‌که بتونی نفس بکشی مجبوری حرکت کنی و ادامه بدی. کاری که زنِ این قصه انجام می‌ده.

فضاسازیِ این داستان فوق‌العاده است!
بعضی از قسمت‌ها، به حدی فضای کتاب وهم و اضطراب داشت که با کوچک‌ترین حسِ امنیتی که برای شخصیت‌ها ایجاد می‌شد، من هم یه نفس راحت می‌کشیدم.

از دیروز که تموم شد دیگه کتابی نخوندم، 
دلم می‌خواست ذهنم هم‌چنان تو دنیایِ این زن و بچه باشه. 
دلم می‌خواست بدونم من اگه جای زن بودم همون مسیر رو می‌رفتم؟
من برای غذا، امنیت و زنده موندن حاضر بودم دست به چه کارهایی بزنم؟ 

پی نوشت:
برای زن بودن باید شجاع بود، خیلی شجاع.
      

34

        رمان لالایی برای دختر مرده، در حوزه رمان تاریخی دسته‌بندی میشه. دو داستان به صورت موازی در حال روایت است. یک داستان دختران حاشیه‌نشین در ساختمان‌های مجتمع نصف و نیمه ارغوان اطراف تهران و دختری که صد سال پیش به زور فقر و نداری توسط پدرش فروخته شده است. 

داستان فضای غمگینی دارد چون داستان فروش دختران قوچان هم داستان تلخی است که در زمان قاجار اتفاق افتاد. 

این کتاب برای نوجوان‌ها نوشته شده اما اینکه چقدر مناسب حال نوجوان‌ است را نمی‌دانم ولی نوجوان‌های مثل زهره و مینا در همین فضا زندکی می‌کنند. 

قلم‌قوی و تاریخ‌دوستی استاد شاه‌آبادی از جمله ویژگی‌های قوی این اثر و بقیه آثار ایشان است. 


داستان توسط چهار راوی اول شخص روایت میشه و این نوع روایت باعث صمیمی شدن ما با هر ۴ نفر میشه؛ میرزاجعفرخان‌منشی، من(نویسنده)، مینا و زهره 
داستان با تعلیق خوبی نوشته شده است و خواندن داستان تاریخی را برای ما دلپذیر کرده است.  داستان پایان غافلگیرکننده‌ای دارد. 


#رمان_نوجوان 


      

8

        آیا حالات خوشی که در زندگی به ما دست می‌دهد، تکرار شدنی است؟ آیا تکرار ممکن است؟ اصلا تکرار یعنی چه؟

این‌ها مهم‌ترین پرسش‌هایی هستند که کی‌یر کگور سعی دارد به آن‌ها بیندیشد. موضوع محوری، داستان جوان شاعری است که عاشق دختری می‌شود و بعد به دلایلی می‌خواهد نامزدی را به هم بزند. بخش نخست کتاب، طرح موضوع تکرار است و ماجرای آن جوان.

در بخش دوم، نامه‌های یک طرفه‌ی آن جوان به نویسنده را می‌خوانیم و تحلیل‌های پیرامون آن را. در این بخش، کی‌یر کگور به کتاب ایوب (ع) می‌پردازد و ماجرای ایوب (ع) و رابطه‌ی او با خدا را زیر ذره‌بین می‌برد. چگونه چنین چیزی ممکن است؟  آزمون الهی چیست؟ چگونه ایوب (ع) می‌تواند به راحتی بگوید:« خداوند داد و خداوند گرفت. و نام خداوند متبارک باد.»؟

در مجموع به نظرم کی‌یر کگور مثل همیشه مسائلی اساسی و اندیشیدنی مطرح می‌کند اما در این کتاب، قدری مطالب، بی‌نظم و ترتیب‌اند. آغاز و پایان هر مسأله نامعلوم است و فصل‌بندی خاصی هم در کار نیست.

نشست گفتگو درباره این اثر با حضور مترجم کتاب نیز در اینترنت در دسترس است و می‌تواند کمک‌کننده باشد.
      

17

        جلد اول کتاب بیشتر معطوف به ایام برکشیدن و توفیقات ناپلئون است و لذا بسیاری از  وقایع در حال و هوای جمهوری و مدل حکومتی دایرکتیو‌هاست. در آن جلد مسیر موفقیت‌های ناپلئون از ژنرالی جمهوری‌خواه تا رسیدن به کنسول اول و داستان جنگ‌های او در آسیا و بخشی از اروپا در قالب یک رمان خلق شده است. به شکل جالبی دوران فراز و نشیب بناپارت با علاقه اوژنی به او پیوند خورده است.
هر قدر اوژنی دزیره می‌شود!  و علاقه و رابطه او با ناپلئون کم می‌شود، امپراطور نیز گام در عرصه ناکامی گذاشته و شکست‌هایش به پیروزی‌های او غلبه می‌یابد.
نزدیکی قهرمان داستان به قهرمان فرانسویان باعث شده است با پنهان شخصیت او نیز آشنا شویم. خانواده‌اش، عقایدش، آرزوهایش و در یک کلمه ذات و سرنوشتش.
بر اساس آن‌چه گفته شد جلد دوم داستان تثبیت بناپارت به عنوان امپراطور فرانسه و در روزهایی اروپا و در ادامه داستان شکست‌های این شخصیت خستگی‌ناپذیر است.
امپراطوری او که در از دل یک انقلاب جمهوری‌خواه در فرانسه پدید آمد، پادشاهان قاره سبز را مصمم کرد که در اجلاس وین در ۱۸۱۵  نگران خیزش‌های مردمی باشند؛ نه اینکه مساله‌ای با جمهوریت یا پادشاهی داشته باشند بلکه نگرانی اصلی آن‌ها این بود که قشر فرودست جوامع اروپایی که در اثر روشنگری برکشیده‌اند فرصتی برای دخالت در سرنوشت قاره پیدا نکنند.
      

15

        .
چراغ ها را من خاموش می کنم!

اولین بار اسم پیرزاد را توی کتاب پیمان هوشمند زاده شنیدم. همان قسمتی که عکس هایی که از زویا پیرزاد گرفته را توضیح و تفصیل می داد و من دیوانه ی همین قسمت از کتابش هستم. 
با خودم فکر می کنم اگر روزی نویسنده شوم شبیه پیرزاد می شوم. نویسنده ایی که به قول هوشمند زاده، غیر قابل دسترسی است و در نشست ها و محافل ادبی ظاهر نمی شود. دختر ارمنی که ساده می نویسد، ولی عمیق! 
هوشمند زاده پیرزاد را خوب شناخته!
کتاب روایت یک عشق ممنوعه است! کلاریس زن توی داستان، از روزمرگی و پخت غذا خسته شده و به قول خودش هیچ وقت دیده نمی شود. نه خودش، نه خواسته هایش!
داستان در دهه 40 روایت می شود و همین کار را برای نویسنده راحت می کند.
 برای چون مایی که هیچ ذهنیتی از فضای آن زمان آبادان نداریم و در تصویر سازی شاید دچار مشکل شویم. فیلم کیمیا چاره کار است. اندکی، نه خیلی!
من در کنج خانه ایی توی تهران، دستم را توی دست کلاریس گذاشتم، و توی خیابان های جلفای اصفهان از جلوی خانه ی دخترکی که در جلفا خوش نام نبود، گذشتم و به کلیسای حضرت مریم رسیدم. بعد هم از بازارچه هفتگی زنان کلیسا که برای خانواده های بی بضاعت ارمنی برپا می شود، رومیزی قلاب بافی خریدم. 

کتاب را کجا خواندم؟ در کنج مطبخ زندایی! وقتی سفارش می کرد سرم را از کتاب بیرون بیاورم تا سیب زمینی ها را نسوزانم ولی من آنقدر غرق کتاب شدم که سوزاندمشان!
نثرش را، داستانش را، توصیفاتش را، تعلیق ش را، همه را پسندیدم، عالی بود! 
 ولی با پایان باز، مشکل دارم.

امتیاز 9از10
#کتاب_خواندم 
.
      

13

        ‌
مدتی پیش یه داستان کوتاه نوشتم. به نظرم خیلی جالب شده بود، یا حداقل اون موقع فکر می‌کردم شاهکار شده! چرا؟ چون تا حالا شبیه‌اش رو جایی ندیده بودم. فکر می‌کردم هر کسی که اون دو هزارتا کلمه رو بخونه احتمالا چشم‌هاش روی برگه خشک می‌شه، خودکار از دستش میوفته و دنبال اسم این عجوبه می‌گرده:) 
من فکر می‌کردم «تازگی» تمام داستانه! مثل یک خلق جدید. بله فکر «می‌کردم»، تا قبل از خوندن #بیداری. بیداری یه روایت تکر‌اری داشت؛ خیانت یک زن. وقتی برای بار اول کتاب رو برگردوندنم دوباره یاد «آناکارنینا» در ایستگاه قطار مسکو و «مادام بواری» در مجلل‌ترین مهمونی پاریس افتادم. حتی «افی بریست» که البته به جز خونه‌ی سردش نتونستم جایی تصورش کنم. 
کتاب، قبل از خونده شدن برای من باخته بود، منتظر تکرار بودم. منتظر مردی نجیب و ثروتمند در قامت همسر زنی شرور و سر به هوا. اما چیزی نگذشت که فهمیدم دارم یه شاهکار می‌خونم. خیلی سخته که تصمیم بگیری تو لیگی بازی کنی که تولستوی و فلوبر، توش حضور دارند. و حتی موفق هم بشی:)
برای بار اول تونستم «درک» کنم. شاید «حق» ندادم ولی این زن رو فهمیدم. داستان این کتاب هوا و هوس و یه پسر خوشگل نبود، داستان آشوبی درونی بود. پیدا کردن یک هویت، آیا تو فقط همسر و مادر هستی؟
و احتمالا دفعه بعدی که ته مدادم رو در جستجوی یک ایده خلاقانه گاز بزنم، دنبال «تازه‌ها» و «نبوده‌ها» نیستم. این بار شاید منم تلاش کنم تکراری‌ها رو از زاویه جدید ببینم. نمی‌دونم شاید بشم پیرزن «جنایت و مکافات»:)
      

14

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.