یادداشت محمدحسین شمشیرگرزاده

ابن مشغله
        *- ابن مشغله، نادر ابراهیمی(۱۳۸۷- ۱۳۱۵)، چاپ نهم ۱۳۸۸، چاپ اول ۱۳۵۲، مربوط زندگی خودش و کارها و شغلهای زیادی که عوض می‌کرد تا زندگی کند. خانمش معلم با حقوق ثابت ۴۰۰ تومان در ماه. آدمی کاری ولی گریز پا،  از بچگی زمانی که آب حوض خانه خالی می‌کرد به ۳ تومان و آنهم گرفتن پول در آخر ماه که باباش حقوق می‌گرفت و به خواهرها و برادرها ماهانه می‌داد ولی به نادر حق آب‌حوض خالی کنی می‌داد و ناراحت می‌شد. بعدها کار در چاپخانه، خط نویسی، کتابفروشی، و اینکه مادرش طلاق گرفته بود و ناپدری داشت و پدرش زن گرفته و زن‌بابا داشت. ناپدری هوایش را داشت و پدرش نه!.... زن پدرش هم او را دوست داشت. آگهی استخدام روزنامه می‌خواند و شغل عوض می‌کرد. ازدواج می‌کند و از کسی کادو ازدواج نمی‌گیرد و بعدا پشیمان می‌شود از نگرفتن. دانشکده حقوق را ول کرد و رشته ادبیات انگلیسی می‌خواند و کارهای موقت و سربازی که معاف می‌شود و وارد کار روزنامه می‌شود، روزنامه آیندگان که همه بد آن را می‌گفتند و از آنجا به موسسه ایرانی و امریکایی و باز خروج و رفتن به تلویزیون و باز خودش دکان ایران پژه باز می‌کند با دوستانش برای ساخت فیلم و نوشتن متون در باره ایران و باز ورشکستگی و آخر با زنش و خواهرهایش به کودکان می‌رسد و کتاب کودکان تولید می‌کند و با این حساب جمع نوشته‌هایش به ۲۰ کتاب می‌رسد و حال اسمی دارد بین اسم‌ها و اینکه دیگر بیکار نیست و دنبال کار نمی‌گردد. زندگی سخت ولی کار به میل دل خودش. 
خواندت این کتاب را شب ۲۳ رمضان ۱۴۰۰ ساعت ۱۲/۱۵ تمام کردم، ۱۴۰۰/۲/۱۶
      
3

11

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.