یادداشت ریحانه نعمتی
1402/8/25
4.2
49
#یادداشت #إلی زدست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد حال و هوای من در هنگام خواندن کتاب "إلی" این بیت بود. با خواندن یک سفرنامه خوب انگار آماده رفتن به یک سرزمین جدید هستی. واقعیت این است که، بودن در یک مکان خاص هرگز مانند خواندن از آن نیست اما اعتراف میکنم با خواندن، حس و حال رفتن به آن مکان در دلت شعله ور میشود. بعد از آرزوی نماز جماعت خواندن در قدس در هنگام خواندن کتاب "اسرائیلی که من دیدم ..." با خواندن کتاب "إلی" دلم حال و هوای سوریه و لبنان کرد. تصور این که هر چه به کربلا رفته ام بدنهای مطهر بی سر شهیدان کربلا را زیارت کرده ام چشمانم را اشک آلود کرد و از شوخی های گاه و بیگاه نویسنده گاهی چنان خندیدم که توجه اعضای خانواده ام جلب شد. قلم گیرا و صمیمی خانم غفارحدادی مرا جذب خود کرد و با کتابش لبنان را گشتم کلی با غذاهای لبنان آشنا شدم و دوباره از خودم گله کردم چرا عربی بلد نیستم، به زیارت سوریه و شام رفتم حتی از خانم سه ساله حاجت خواستم. قسمتهای مختلفی از کتاب به من تلنگر زد نعمتهایی که دارم، آرزوی دور و دراز مردمانی دیگر است. نویسنده در حال نوشتن از سرگذشت یک خانواده فلسطینی است که پس از مبارزه طولانی مجبور به ترک غزه شدند و هر سال تابستان در یک کشور دور هم جمع میشوند. او تصمیم میگیرد ادامه مصاحبه هایش را به صورت حضوری در کنار این خانواده بزرگ انجام بدهد و چون آن سال همگی در لبنان دور هم جمع شده اند عازم لبنان میشود. از آنجا که سوریه فاصله زیادی با لبنان ندارد یک روز از سفرش را به زیارت سوریه می رود. در این کتاب با فرهنگ مردم لبنان، سوریه و فلسطین آشنا شدم. خانواده فلسطینی مذکور، مهمان نوازی اعراب را به خوبی به نمایش گذاشتند. از خواندنش لذت بردم به خصوص که آن را جمعی و در یک گروه همخوانی کتاب خواندم صحبت هم گروهی هایم اطلاعات مغتنمی در مورد حماس، جنبش امل و حزب الله به من داد و همچنین کلی عکس مرتبط با کتاب هم دیدم که لذت مطالعه را دوچندان کرد. به امید روزی که با خانواده و دوستان کتابخوانم به سوریه و لبنان بروم همان سفری که در آن در قدس نماز جماعت خواهم خواند. ان شاء الله آن روز دیری نپاید.... آبان 1402
(0/1000)
1403/2/23
0