یادداشت
1401/1/7
3.4
69
گتسبی بزرگ، به بزرگی تعریف و تمجیدهایی که سالها در بارهاش شنیده و خوانده بودم نبود. حداقل یکسوم آغازین کتاب ابداً چنین حسی را به آدم منتقل نمیکرد و چند بار من ِ کتابخوان را وادار کرد در خواندنش وقفه بیندازم تا کمی بعد با حوصله بیشتر و حالی خوشتر به سراغش بیایم، بلکه برداشت متفاوتی از آنچه نزدیک یک قرن است مخاطب فعال داشته، داشته باشم. اما این اتفاق تا پیش از ورود به نیمه دوم کتاب نیفتاد. نیمه اول کتاب نیمه مهندسی ذهن مخاطب بود. آدمها، روابط امروز و اتفاقات امروز زندگیشان موازی با هم روایت میشدند تا کمکم پازل کاملی از آنچه نویسنده قصد دارد از زمان حال بدانیم در ذهنمان نقش ببندد و ذهنمان فرصت تکمیل اینفوگرافی شخصیتها و ارتباط بینشان را داشته باشد. با اینکه در کتاب با تعدد شخصیت مواجه نبودیم اما در ظاهر ارتباط خاص و پررنگی هم بینشان نمیدیدیم که حدس بزنیم باید در ادامه کتاب منتظر چه خلق و آفرینشی باشیم. اما با آغاز نیمه دوم و پرده برداشتن از گذشته این شخصیتها و مشخص شدن ارتباطات و علت اتفاقات، ناگهان مخاطب حس میکرد به جای داستان با برشی از یک زندگی واقعی روبرو شده است. شخصیتهای چندگانه کتاب نه به طور کامل ولی به طور مصداقی برای ما آشنا شدند و ردپای این رفتارها و تصمیمات در آدمهای اطرافمان و حتی خودمان به راحتی قابل دنبال کردن شد و شاید همین کنجکاوی مخاطب را برای همراه شدن با ادامه داستان برمیانگیخت. اینکه آینده احتمالی هر کدام از اینها را ببینیم. اتفاقاتی که در قالب عشق، خیانت، اشتیاق و ثروت و امثال اینها روایت شده بود اما درونمایهای بس عمیقتر و کلیتر با خود به همراه داشت. همه ما تصوراتی از عاقبت تصمیمهای خاص زندگی داریم که مثلاً با سرکوب کردن یا پر و بال دادن به یک حس قدیمی با چه مواجه خواهیم شد و بسته به جهانبینی خودمان جوابی هم برای این سوال متصور هستیم؛ اما آنچه گتسبی به رایگان در اختیارمان قرار میداد، دیدن آینده پیش روی هر کدام از این تصمیمات بود. ما با رویاپردازی هایمان زندهایم و به اینها دلخوشیم. اما گتسبی آینهای از واقعیت بدون روتوش روبرویمان گذاشت. حتی پاسخ سوال معروف "عشق بهتر است یا ثروت" در دل این داستان داده شده است یا به عبارتی نشان داده شده که مهم نیست کدام بهتر است مهم این است که کدام در واقعیت برنده میشود. و مهمتر از همه اینها نشان دادن مسیر منتهی شدن به انحطاط، افسردگی، پوچی یا پایان آدمی است. و مخاطبی که به روشنی درمییابد برای جلوگیری از این تجربه های سیاه و دردناک، کی و کجای داستان زندگیاش باید دست از آزمودن آزمودهها بردارد و بداند نقطه عطف شروع تنزل روحی و سرنوشتی اش کجای سیر تصمیمگیریهای زندگیاش است. گتسبی بزرگ، برای من کتاب بزرگی نبود اما درسها و نکتههای زیادی از آن گرفتم و شاید بارزترین آنها فهمیدن تفاوت بین اصرار و پشتکار و لجبازی بود و آینده متفاوتی که در انتظار هر یک از این سه مسیر به ظاهر یکسان نشسته است
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.