یادداشت زهرا رستاد

                _۷_

آگافیا ، دختر دم بختِ یک بازاری است که با عمه‌ی بیوه‌اش آرینا زنده‌گی می‌کند. 
دختر جوان امیدوار است تا خواستگار خوب و شایسته‌یی برایش پیدا شود. 
برای این کار، او و عمه‌خانم، به پیرزنی که اصلاً کارش همین است (دلال ازدواج :)) سفارش‌های لازم را داده‌اند...
از طرفی
پاد کالیسیون که مرد جاافتاده و کارمند رده هفت اداره است به دنبال همسر مناسبی برای خود می‌گردد ...


طنز جدید و قابل تأملی و در این نمایشنامه تجربه کردم!
ویژگی‌های شخصیتی تمام نقش ها قابل بررسی و تحلیل هست..(مخصوصا پادکالیسیون و رفیقش)

از همه جالب تر، ترسیم وسواس فکری ، تردید و ترس از اقدام کردن و عمل کردن هست که از همان صحنه‌های ابتدایی قابل مشاهدس ‌...

به نظرم شخصیت اصلی و کلیدی این نمایشنامه،  کاچکاریوف بود، بنده خدا هیچ دلیلی و هدفی برای این همه تلاشش نداشت 😂

(این امیتاز باشه تا برم بازرس و بخونم ، احتمالا تغییرش میدم )
        
(0/1000)

نظرات

گوگگل عالیه.
حالا بازرس رو در پیش داری... 🫣😂
3
 تفاوت چشمگیری با بقیه داشت 
در کمال سادگی با مفهوم و طنز بود 
دوزخ و چند روز قبل صوتی گوش کردم ، تا باشگاه به اثر بعدی برسه میرم بازرس و می‌خونم 🫡 
وضعیت پارادوکسیکالِ جالبیه از سارتر شیفت کردن به گوگول🫡😂
@zahra_rsd 
ولی خوبه😄
@SAH.Hashemi04