یادداشت عرفان صادقی
1403/11/3
بعد از کتاب "اتود در قرمز لاکی" و "نشانه چهار" به مطالعهی این کتاب که جزو اولین داستان های کوتاه کانن دویل هست(اگه اشتباه نکنم) پرداختم و حسابی لذت بردم. از شش تا داستانی که در کتاب هست بعضی هاش جذاب تر بود، البته که داستانها متفاوته و هرکدوم جذابیتهای خودش رو داره. چیزی که خیلی واسم جالبه منطقی بودن و واقع بینانه بودن داستانهای کانن دویل در عین معماهای پیچیدش هست. شاید وقتی نتیجه گیری های شرلوک هلمز رو میخونید بگید چه مبالغه آمیزه و از کجا میتونه به این نتیجه برسه... اما وقتی شرلوک استدلال و توضیحات منطقیای واسه نتیجه گیریش ارائه میده از هوش و ذکاوت شرلوک لذت میبرید و با خودتون میگید معجزه نکرده و فقط خوب نگاه کرده و استنتاج کرده! و همچنین در طول خوندن کتاب، ماجرای فریب خوردن شرلوک به خواننده یاد آوری میکنه که شرلوک هلمز هم یک انسانه و نه موجودی فرازمینی! در کل از شخصیت شرلوک میشه خیلی چیزا رو یاد گرفت یکی از مهم ترینش قضاوت نکردن دیگران از روی حدس و گمانه؛ در طی چندتا داستانی که از شرلوک هلمز خوندم هنوز ندیدم با این هوش و ذکاوتش بدون شواهد و دلایل منطقی و از روی احتمالات به قضاوت کسی بپردازه. ولی ما هر روز داریم درمورد بقیه و حتی درمورد خودمون حدس و گمان های بی پایه و اساس میزنیم و قضاوتهای اشتباه میکنیم. تازه هوش و استعداد شرلوکم نداریم! به قول شرلوک: ((یک اشتباه بسیار بزرگ این است که آدم قبل از داشتن اطلاعات کافی از حقایق، شروع کند به فرضیه بافی...))
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.