یادداشت مژده ظهرابی دهدزی
1403/8/1
این کتابو همون اولین باری که رفتیم شهرکرد دانشگاه، از پاتوق کتاب شهرکرد خریدم. قبلاً یه بار نصف بیشترشو خونده بودم ولی یادم نیست چه اتفاقی افتاد که نشد تمومش کنم. بعد از دختر شینا و دهلیز انتظار، به نظرم رسید که دعوت شدم به خوندنش. با اینکه نویسندهی این کتاب و دختر شینا یه نفره، ولی حال و هوا و فضای کتاب به طور کلی فرق میکنه و این یعنی نویسنده تمام تلاششو کرده که اون چیزی که از همسر شهید شنیده رو به تصویر بکشه. خیلی دوستش داشتم، خیلی کتاب قشنگی بود و نمیدونستم یهسری جملات معروف از ایشون بوده (مثل ماجرای اشک). به نظرم اینکه همسر شهید خودشون خاطراتشونو در اون برهه مینوشتن به روایت دقیق و زیبای کتاب کمک کرده بود، خیلی جزئیات کاملی رو بیان کردن که به شکلگیری ذهنیت مخاطب از فضا و حال و هوا کمک میکرد. آدم واقعاً از اینهمه صبر و طاقتی که خدا به خانوادهی شهدا داده تعجب میکنه، الحق که «معرفت درّ گرانیست، به هرکس ندهند...»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.