بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

زهرا ابراهیمی

@zahra_ebra

96 دنبال شده

87 دنبال کننده

                      معلم حقوق 
علاقه مند به مطالعات زنان
برگزار کننده کارگاه های حقوق بشری و شهروندی، صلح و گفتگو برای نوجوانان و بزرگسالان
برای درخواست برگزاری کارگاه لطفا ایمیل بزنید:
Zahra_ebrahimi@atu.ac.ir

                    

یادداشت‌ها

نمایش همه
                در حین خواندن کتاب بیشتر لبخندی گوشی ذهنم بود که حاکی از حظ وافر از خوانش کتاب بود و گاه اشک و درنگ نسیبم میشد، آنچه میگفت گویا حرف‌هایی بود که از سال ۹۸ که مادر شدم بارها با خودم مرور کردم، اینکه چقدر مادری امر سیاسی است و در سلسله مراتب قدرت مادرها چه ضعیف واقع شدند.
نویسنده تشریح کرده که ارائه تصویر اسطوره‌ای از مادر درواقع ابزار ارباب قدرت برای مصادره فردیت انسانی مادر است. ساده‌تر بگم:
من و مادرهایی که اطرافم دیدم همه در تلاشیم مادر خیلی خوب و مهربانی باشیم و همه استعداد‌های بچه‌ها رو کشف کنیم، تصویر ما در نظر دیگران زنی خوشحال و خوشبخت باشد و هرچه زودتر به محیط اجتماعی و کار هم برگردیم که کسی نگوید آخر این همه درس خواندی باید پوشک عوض کنی. اما، ما در مورد لحظاتی از مادری که بیش از توانمان خسته‌ایم، از بحران ها و چالش‌های سلسله‌وار خشمگین هستیم، مشکلات متداول شیردهی، بی اختیاری در مورد زمان خوابیدنمان، مشکلاتمان با چهره و بدنمان بعد از زایمان و شب بیداری ها جملگی مسائلی است که ما را آزار میدهد ولی در مورد آن در فضای عمومی صحبتی نمیشود، گویی این مشکلات مادر اصلا مهم نیست. حتی افسردگی بعد زایمان انگاره‌ای است تا مشکلات مادر را پزشکی‌سازی کند و پیش‌افتاده در نظر بگیرد.
بتی فریدان(فمنیست امریکایی) راست می‌گوید: "زنان مشکلاتی دارند که برای آنها نامی نیست."
از همه جالب تر اینکه با مبحث مطالعات مادری آشنا شدم که امیدوارم در سال جدید بیشتر در موردش بخوانم و بیشتر بنویسم.
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

ید الله و مم جعفر و لیلو و نمکو و عبد الله و کد خدا و ماجراهای خر مم جعفر و ... خیلی دلم گرفت. ظلم تا بوده و هست خواهد بود بی عدالتی ها دلم را به درد می آورد.😥😞 و این کتاب هم داره به کتاب های غصه داری که خوانده ام اضافه میشه.

            لذت‌بخش و ملموس!


0-
کتاب خوبی بود، بخوانیدش. 
امیدوارم ادامه‌ی متن شما را دلسرد نکند.
 چون این کتاب را دوست داشتم، بدین میزان در ترازوی نقد قرارش دادم، و الا حقش این میزان از شقاوت نبود! 
1-
چقدر با این اصل که "سفر" باید حس غربت را در دل مسافر ایجاد کند و سیاحتگر، غرابتِ خود با دیگران را درک کند موافق هستم. سفرهایی که از خانه به هتل، از هتل به رستوران، از رستوران با آژانس دربست به موزه و... است، بدم می‌آید. این سفرِ شما که مثل همون زندگی در شهر است؟ آیا نمی‌خواهی جوری دیگر زیستن را درک کنی؟ نمی‌خواهی با آدم‌های "دیگر" دم‌خور و همکلام بشوی؟
بسی بسیار با این حس غرابت همراه ام. با سفری که چیزی غریب و خارج از عادات خودمان را در آن درک نمی‌کنیم خیلی مشکل دارم.
سفر لزوما مسافت طولانی رفتن نیست. چه بسا یک کارشناس زبده امور مالی، صبح با هواپیما از لندن برود سنگاپور و پس از جلسه و استراحت در هتل‌های مجلل سنگاپور، که کپی از هم‌سنگ‌های انگلیسیِ خود است، صبح روز بعد رهسپار خانه شود. اما این سفر است؟ 
عجب سفری، فرهنگ مردم سنگاپور را در این سفر‌ها می‌توان درک کرد!

2-
یکی از لذت‌بخش‌ترین تجربه‌های مطالعاتی خود را از صدقه سر این کتاب کسب کردم. رخصت دهید شرح دهم. 
با این کتاب سفر کردم. البته فیزیکی نه، در متروی تهران کتاب را می‌خواندم. در خاطراتم سفر کردم. یک مورد، خاطرات سفر و کوهنوردی‌های تابستانه بود. از سبلان و علم‌کوه گرفته، تا خُلِنو. چقدر این آخری سخت و پا نخورده و  بکر بود. خُلِنو به عنوان بلندترین نقطه‌ی استان تهران، خوب از گزند انسان در امان مانده است. 
این کتاب من را در حلقه‌ای از حال و گذشته، و خیال‌پردازیِ آینده گیر انداخت. تجربه‌ی جالبی بود... 
3-
چرا انقدر نویسنده فکر کرده است کار بدیعی دارد می‌کند؟
قطع به یقین کتابی عالی بود و از زاویه دید خود حرف برای گفتن داشت، ولی برای مثال مردم‌شناسان بسیاری، تحقیق‌های درخور و جالبی در باره فرهنگ‌های دیگر انجام داده‌اند، اما نویسنده در این کتاب، که از هر دری سخن گفته، حرفی از این حوزه‌ی پژوهشی غنی به میان نمی‌آورد.
اندکی با این مورد که نویسنده همواره تلاش داشت کتاب خود را یکتا نشان بدهد، مشکل دارم. بعضا هم سعیِ نویسنده بر اینکه متنی "فلسفی" در مورد سفر بنویسد، به سخن‌پردازی‌های بی‌هدف شبیه‌تر بود تا تاملاتی فلسفی!

4-
از همه چیز گفتن، در اغلب مواقع، معادل هیچ چیز نگفتن است.
 نویسنده از ارتباط سفر با فلسفه‌ی علم مدرن و فرانسیس بیکن، ایده‌ی فطری دکارت و ردیه‌ی جان لاک بهش، فلسفه‌ی محیط زیست و ساخت‌شکنی از نقشه، فلسفه‌ی فمنیستی و الخ حرف زد، اما ناموفق. یعنی هنگام مطالعه کتاب من را به وجد آورد، اما اندکی تامل دشمن این سطحی‌نگری بود. بجز چند ایده، کتاب حامل کلیتی معنا دار نبود.
ولی باز می‌گم لذت‌بخش بود.
5-
نمره حال حاضر این کتاب 4ستاره است. چرا الان 3ستاره می‌دهم؟ به کتاب رخصت مطالعه دوباره را می‌دهم. آن یک ستاره بماند پس از خاطره‌ای خوش از سفری غریب. اگر کتاب خود را اثبات کرد، نمره‌ی ملوکانه‌ی این حقیر افزایش می‌یابد.
          
            تصویرگری شو دوست داشتم ، نسبتا قوی بود و حالات چهره رو خوب منتقل میکرد، اما محتوا شو نه! 
با اینکه درباره کشور کره شمالی اطلاعات قبلی ای نداشتم، متوجه میشدم که نویسنده با گارد گیری داره حرف میزنه و یه طرفه به قاضی میره.
خیلی عجیب بود که  در طول سفرِ آقای نویسنده، هیچ نکته مثبتی درباره کره شمالی به نظرشون نرسیده ! کل کتاب داشت از  فضای خشک، منزوی ، و احمقانه جامعه شاهد مثال میاورد.
یکی از چیزهایی که خیلی بهش اشاره میکرد تبلیغ و اقناع بیش از حد حکومت برای جذبِ اطاعت مردم  و آمادگی بیش از حد کشور برای دفاع از خود در برابر حمله های احتمالی هسته ای  بود، که توی ساخت مکان های عمومی شون این مورد رو لحاظ کرده بودن.
کتاب گاها طنز هایی هم داشت، اما هیچ طنزی خالی از تمسخر و تحقیر مردم و حکومت نبود!
همونطور که گفتم اطلاعات قبلی نداشتم اما بعد از خوندن این کتاب فضایی که از کره شمالی تو ذهنم شکل گرفت، یه جامعه خشک و بی مغزه که حکومت مزخزفی داره و مردم و افکارشون تحت خدمت شن.
تنها نکته جالبی که به نظرم رسید این بود که مردم داوطلبانه کارهایی که شهرداری تو کشورما انجام میده رو انجام میدن، مثل رنگ کردن پل، آبیاری فضای سبز و غیره.