زهرا منظمی مطلق

کتابخانه
نمایش کتابخانهیادداشتها
نمایش همه1401/5/18 - 22:51
4.1
3
خوب بالاخره اومدم تا درباره مومو حرف بزنم.
راستش اولین بار اسم کتاب را از خانم توکلی شنیدم یا درواقع دیدم.
اولین چیزی که در ذهنم تداعی شد ، مومو شخصیت ترسناک واتس اپ بود 😱
واصلا جذب کتاب نشدم.
چندماهی گذشت تا اینکه تعریف کتاب رو بیشتر شنیدم 😍
آنقدر تعریف کردن تا به خوندنش مصمم شدم.
کتاب رو شروع کردم…
میشائیل انده قلم جذاب و محسور کننده ای داره و از همون ابتدا میون کلمات کتاب غرق شدم.
انگار که موضوع کتاب گمشده ی این روز های من بود…
*زمان*
و من کتاب را جرعه جرعه نوشیدم…
از همون صفحات اول تعریف مومو برام جالب بود…
*کاری که موموی کوچک بهتر از هر کسی بلد بود: گوش دادن به حرف دیگران بود. شاید بعضی از خوانندگان فکر کنند، خب اینکه چیز مهمی نیست، هر کسی می تواند گوش بدهد.
ولی تصورشان اشتباه است. چون گوش دادن واقعی فقط از تعداد کمی از آدم ها بر می آید. و مومو در گوش دادن راستی راستی بی نظیر بود و کسی نمی توانست به گرد پایش برسد.
مومو طوری با دقت گوش می داد که در ذهن آدم های احمق و نادان هم یکهویی فکرهای زیرکانهای جرقه می زد. نه اینکه مومو چیزی گفته یا سؤالی کرده باشد و این طوری طرف را به فکر انداخته باشد. نه. مومو فقط می نشست و سراپا گوش می شد، با تمام وجودش گوش می داد. در آن حال با چشم های درشت و سیاهش زل می زد به آدم. و آدم يكهو احساس می کرد که به فکرهای جالبی دست پیدا کرده است. فکرهایی که همیشه در مغزش بوده اند و او تا آن موقع از وجودشان بی خبر بوده ...
مومو طوری گوش می داد که آدم های دودل و نا امید یکهو دقیق می دانستند چه می خواهند و باید دنبال چه باشند. یا مثلا خجالتیها و ترسوها یکهویی احساس می کردند با شهامت و نترس شده اند….*
بعد از این صفحات حس کردم چقدر با مومو فرق دارم و چقدر مومو شدن سخته 😅
روز بعد از شروع کتاب مهمان دوستی بودم که در شرایط سختی از زندگی قرار گرفته بود…
خیلی سعی کردم مومو باشم هرچند من کجا مومو کجا 😁
.
.
.
هرچی بیشتر با کتاب پیش میرفتم حس میکردم داستان مومو گمشده زندگی امروز همه ماست…
حتی شاید شهر ما هم اسیر دزدان زمان شده و ما بی خبریم...
حس کردم دزدان زمان چقدر به من نزدیک اند
حس کردم مدتهاست دلم برای خیلی کارها تنگ شده اما وقت ندارم وچرا وقت ندارم؟
نکند دزدان زمان با من هم قرارداد امضا کرده اند؟ 🤔😱
حالا مومو باید دوستانش را نجات دهد چون دزدان زمان شهر را تسخیر کرده اند...
پی نوشت۱؛
مومو رمان کتاب کودکه ولی قابلیت استفاده برای ۹تا ۹۹ سال داره😉
و من دوست دارم به خیلی ها بدم که بخونن .قشنگ میشه در کتاب غرق شد و باهاش خیال پردازی کرد و کنارش به مفاهیم عمیقش فکر کرد.
راستی مومو صوتی رو هم فیدیبو داره...
18 نفر پسندیدند.
3 نفر نظر دادند.1401/5/18 - 22:49
4.0
4
وسط یک عالم مشغله، کتاب را برداشتم تا تورقی کنم …
شروع کتاب با درد و رنج و فقر بود…
فقری که باعث شد پدری دخترکش را به بردگی بفرستد…
و دختری که به خاطر زندگی بخشیدن به خواهر کوچکش راضی به بردگی میشود…
شروع کتاب حالم رو بد کرد…
باید ادامه میدادم انقدر که دخترک از این شرایط خلاص بشود…
انگار قرار بود طول بکشد …
با دخترک همراه شدم.
در مسیر ، همراهش کتک خوردم، روی خارها راه رفتم، گرسنگی را حس کردم، دلتنگ مادرم شدم و از برده فروش و خریداران برده ترسیدم…
فصل بعد راوی عوض شد…
خوله بنت سعد دختر بزرگ یثرب…
رخوت و غرورش را حس کردم…
از تنبلی و گستاخی اش حرص خوردم…
دخترک به ما ملحق شد…
.
.
.
.
(حالا دیگر در کتاب غرق شدم و نمیتوانم دل بکنم…)
انگار خوله و ناتا حرف های جدیدی میشنوند…
اسم دین جدید
پیامبر جدید
حرف هایی عجیب ولی امید بخش
برابری انسان ها
برابری برده و آزاد، سیاه و سفید، زن و مرد
کلماتی ناآشنا ولی روح نواز و مسحور کننده….
من هم با خوله و ناتا مسحور صوت قرآن شدم ...
انگار من هم برای اولین بار است که قرآن را میشنوم…
انگار برای اولین بار پیامبر را میبینم…
کاش من هم همسایه حضرت بودم.
کاش درآن هوا نفس میکشیدم…
.
.
.
.
.
.
ناتا داستان کنیزی است که گذرش به یثرب می افتد و حالا اوست و طلوع اسلام در مدینه النبی
و حالا ناتا انگار کورسوی امیدی پیدا کرده برای رهایی و برگشت به آغوش خانواده …
آیا رها میشود؟
با ناتا به ۱۴۰۰ سال پیش رفتم…
درد بردگی را حس کردم
معنی تبعیض نژادی را فهمیدم
دلم برای دخترکان زنده به گور شده آتش گرفت
خنکای نسیم اسلام در فضای داغ و غبارآلود عربستان آرامم کرد...
تا به حال با هیچ کتابی اینچنین روحم به مدینه النبی پرواز نکرده بود.
حس میکردم میان کوچه ها قدم میزنم...
با پیامبر هم کلام میشوم...
از ظلم به اهل بیت قلبم آتش میگیرد و آتش درب خانه را مقابل چشمم میبینم...😭
(این کتاب اولین کتابی هست که دیدم انقدر ظهور اسلام را امیدبخش تصویر کرده.
خواننده شرایط عربستان جاهلی را با قلم توانای زهرا باقری با تمام وجودش درک میکند و طلوع اسلام مثل آبی خنک وجودش را آرام میکند
خیلی از مسائل و حتی معارفی که برای همه ما تکراری است با بیانی نو و شیوه ای جذاب و داستانی دوباره بر جان مینشیند. )
*اگر نسبت به بعضی مسائل حساس هستید کتاب مناسب سن حدود دبیرستان است*
8 نفر پسندیدند.
3 نفر نظر دادند.1401/5/18 - 22:23
3.9
11
من این کتاب رو دوست داشتم.
هرچند در زمینه نثر و قلم کاری قوی نیست ولی نویسنده با ایده ای جذاب تلاش کرده تا این ضعف را پوشش دهد.
و هنر نویسنده این است که کتاب روند و روایت داستانی ندارد بلکه شبیه کتابی است که در آن نویسنده تلاش کرده تا یک برهه تاریخی را به وسیله مصاحبه با افراد حاضر در ان زمان شفاف کند. به همین جهت کتاب فاقد بسیاری از جزئیات داستانی است.
فقدان این جزئیات یکی از عوامل کشش کتاب است که شما را فصل به فصل و روایت به روایت به دنبال پاسخ به سوال ها دنبال خود میکشاند.
نکته بعد اینکه اگر بنا بود این جزئیات در کتاب ذکر شود اولا قطعا به چندجلد دیگر برای تکمیل کتاب نیاز داشتیم دوما نویسنده برای بیان و واقعی کردن این جزئیات احتیاج به قلمی بسیار بسیار توانمندتر و داستان پردازی خیلی قوی تری داشت که در غیر اینصورت کتاب بسیار بچگانه میشد.
در آخر اینکه کتاب یک کتاب ایدئولوژیک هست و طبیعتا مخاطب خاص داره.
7 نفر پسندیدند.
در حال مطالعه
کتاب در حال مطالعهای وجود ندارد.
با جستجو میتوانید کتابهای مورد علاقهی خود را انتخاب کنید و به این لیست اضافه کنید.