بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

محمد یوسفلو

@yusuf

16 دنبال شده

15 دنبال کننده

                      بخوانیم، بفهمیم، لذت را فزونی و رنج را کاستی بخشیم و بمیریم؛ این است زندگی.
                    
mohtavadaan.ir
Yoosefv
Yusufam

یادداشت‌ها

                اول‌بار در صفحه‌ی اینستاگرام مترجمِ دقیق، نویسنده‌ی پرکار، محقّق ارزشمند و انسان متخلّقی که به قول خودش «پیر است اما فرتوت نه!» یعنی جناب بها‌ء‌الدین خرمشاهی، باخبر شدم ویراست دوم زندگی‌نامه‌‌ی ایشان، با اضافات و ویرایش‌های بسیار، توسط نشر قطره منتشر شده است‌.

زندگی‌نامه‌خوانی به‌ خودیِ‌خود جذّاب است، اینکه این زندگی‌نامه‌ی خودنوشت مربوط به جناب خرمشاهی باشد نیز آن را جذاب‌تر می‌کند، از همان ابتدا که با این کتاب آشنا شدم، آن را به لیست کتاب‌هایی که باید بخوانم افزودم اما آنچه کنجکاوی مرا برانگیخت و مرا مجاب کرد تا در اولین فرصت سراغ این کتاب ۷۵۰ صفحه‌ای بروم، این بود که متوجه شدم مؤلف عزیز در این کتاب، علاوه بر سخن‌گفتن از زندگی شخصی و حرفه‌ای، تحصیلات و آثار، نوشتن و خواندن، به غرایبی معجزه‌وار که بر زندگی‌اش تأثیر گذارده‌اند نیز پرداخته است؛ اموری که او را بر سلوک معنوی و ایمان دینیِ خاصِ خودش استوار کرده.
در این باره بیشتر نمی‌گویم و در ادامه، گزارشی کوتاه از کتاب می‌نویسم تا هم به کارِ معرفی آن بیاید و هم شناخت استادْ خرمشاهی. این کتاب «فرار از فلسفه» نام دارد و به قلم خود جناب خرمشاهی نوشته شده است؛ یعنی نوعی زندگی‌نامه‌ی خودنوشت است.

ویراست اولِ این اثر، پیش‌تر در سال ۱۳۷۶، در حجمی بسیار کمتر منتشر شده بود اما ویراست دوم با اضافات بسیار و تغییرات جدی که آن را به‌کلی، کتابی متفاوت و متمایز ساخته است،‌ توسط انتشارات قطره در سال ۱۴۰۱ منتشر شده است.

نثر جناب خرمشاهی در این اثر، به‌طور خودخواسته، نثری است حکایت‌گرانه و صمیمی که باعث شده است، خواننده خود را چون هم‌صحبتی ببیند که پیشِ‌روی نویسنده نشسته است و به نقل خاطراتش گوش می‌دهد.

چهارچوب کتاب
فرار از فلسفه در ۷ فصل، به‌علاوه‌ی ۲ پیوست عرضه شده است اما شاید بهتر است بگوییم کتاب پنج بخش عمده دارد:

۱. بخشی که به زندگی شخصی تا آغاز دانشگاه می‌پردازد و در آن، به‌نوعی، تاریخ‌نگاری اجتماعی درباره‌ی جامعه‌ی قزوین دهه‌ی ۳۰ و ۴۰ خورشیدی هم شده است. دراین بخش، از خانواده‌ای که پسری به نام بهاءالدین در آن به دنیا آمد و رشد کرد می‌خوانیم تا محیط و زمانه‌ای که جوانان همسن او در آن روزگار می‌گذراندند.

۲. بخش دوم که وزن اصلی خاطرات در این بخش است، به زندگی از دوران دانشگاه تا انقلاب ۵۷ می‌پردازد. در این بخش است که با نحوه‌ی زبان‌آموزی خرمشاهیِ مترجم و چگونگی تربیت علمی او در دوران دانشگاه و همچنین با اساتیدِ نخبه و استثنائی‌اش آشنا می‌شویم.

۳. معرفی خانواده‌ی پدری و گزارشی از فعالیت‌های مؤلف در پژوهشگاه علوم انسانی و دایرةالمعارف تشیّع.

۴. بخش چهارم که معادل فصل چهارم نیز هست، «جهان غیب و غیبِ جهان» نام دارد و به نقل خاطرات و غرایبی می‌پردازد که نویسنده با آن‌ها مواجه شده است. در هر بخش هم علاوه بر گزارشِ خود، تفسیر و توضیحی برای جرح و تعدیل و گاهی تثبیت هرکدام بیان فرموده است.

۵. بخش آخر که به نظر بنده می‌توان آن را بخش ضمایم یا پیوست‌ها دانست، خود شامل سه فصل و ۲ پیوست است. پیوست ۱ مقاله‌ای است حدوداً ۷۰ صفحه‌ای درباره‌ی فلسفه. این مقاله‌ی بلند، دربردارنده‌ی نقدهای جناب خرمشاهی به فلسفه و نحله‌های فلسفی مختلف است و البته نظر ایشان را آنقدر واضح می‌کند که نتوان ایشان را به یکی از سنت‌های فلسفه‌ستیزِ مطرح مانند اهل حدیث یا اخباریون یا پوزیتویست‌ها نسبت داد!

گزارش کامل مرا در ویرگول بخوانید 
virgool.io/@Mohammad_Yusuflu
یا اینستاگرام
@yoosefv
        
                نویسنده، این کتاب را چند بار ویرایش کرده وقتی اولین بار آن را در زمان حاکمیت کمونیست‌های شوروی منتشر کرده، مجبور بوده است بخش‌های زیادی از آن را سانسور کند. اما در ویرایش‌های بعدی، بخش‌های بسیاری را به آن افزود و حتی تعدادی از دیالوگ‌های خود با سانسورچیان را در کتاب آورده است.
در این کتاب، نویسنده تلاش دارد بگوید روایت زنان از جنگ متفاوت با مردان است؛ اگر زنان بخواهند جنگ را روایت کنند، بیش از آنکه به افتخارات نظامی اشاره کنند، به فجایع و فلاکت‌ها، و رنج‌ها و اشک‌هایی که از جنگ برمی‌خیزد توجه می‌کنند. 
نویسنده برای به دست آوردن روایتی زنانه درباره جنگ، با تعداد بسیار زیادی از زنان حاضر در جنگ جهانی دوم مصاحبه کرده است و بخش‌هایی را به آن مصاحبه‌ها افزوده است.

اگر به موضوع جنگ جهانی دوم علاقه دارید 
یا آنکه ادبیات ضدجنگ برایتان جذاب است یا حتی اگر دوست دارید دیدگاهی زنانه‌نگر درباره موضوعی خشن مثل جنگ را کشف کنید، این کتاب به دردتان خواهد خورد. اما من بعد از مطالعه بخش‌های ابتدایی آن و گوش دادن به کتاب صوتی چند فصل ابتدایی، ترجیح دادم دیگر آن را ادامه ندهم چرا که روایت‌هایی که در آن بیان می‌شد، خارج از تحمل ذهن آشفته و پریشان من بود؛ چیزی که گمان می کنم برای بسیاری دیگر از شما هم هم صادق باشد.
        
                کتاب جزء از کل یکی از کتاب‌هایی بود که مدت زیادی در لیست مطالعه‌ام قرار داشت و آخر هم نتوانستم خود کتاب را بخوانم و به نسخه صوتی بسنده کردم. اولین کلیشه‌ای که در مورد این کتاب وجود داشت اما مثل دیگر کلیشه‌ها تکراری و فریبنده نبود، تعریف و تمجیدهایی بود که از آن می شد؛ معمولاً وقتی کتابی جدید منتشر می‌شود و به طور فراگیر خریده و خوانده می شود، تعریف و تمجیدها از راه می‌رسند بدون اینکه حقیقت داشته باشند. اما این اثر استیو تولتز واقعاً سزاوار تمام تعریف و تمجیدهایی است که از آن می شود.
شخصیت‌هایی که در این کتاب با آنها برخورد می‌کنیم از مارتین گرفته تا تری دین و حتی جاسپر دین بیچاره آنقدر گیرا هستند که تا مدت‌ها در ذهنتان حضور داشته باشند و در لحظات مختلف آنها را به خاطر بیاورید. دیالوگ‌های بین آنها هم گاهی آنقدر جذاب می‌شود که می‌توانید حفظ کنید و از تکرار مداوم آنها لذت ببرید و بعدها نیز در آثار ادبی خود آگاهی به آنها ارجاع دهید.
به طور خلاصه چه بخواهید با دست یازیدن به یک متن ادبی خود را از رنج بودن اندکی دور کنید، چه بخواهید به سوالات یک فکر بیمار فکر کنید و با بازی ذهنی مثل یک شطرنج پیچیده لذت ببرید و چه بخواهید از قافله خوانندگان بهترین کتاب‌های عصر حاضر دور نمانید، در هر صورت کتاب جز از کل انتخاب خوبی است و ناامیدتان نخواهد کرد.
        
                نکته جالب درباره این کتاب این است که نویسنده آن یک شخص کمونیست است که با اعتقاد به آرمان‌های کمونیسم در آمریکا زندگی می‌کند و علیه دولت و سیاست رسمی ایالات متحده آمریکا سخنرانی کرده و کتاب می‌نویسد اما هیچگاه به خاطر این اقداماتش دستگیر نشده و از سخنرانی و تدریس منع نشده است حتی به راحتی در دانشگاه تدریس کرده و کتابش سال‌ها در دبیرستان‌ها تدریس می‌شده است. در این کتاب هم با دیدگاه‌های کمونیستی خود تاریخ مردم آمریکا را روایت می‌کند البته روایت‌هایش دروغین نیست اما پررنگ کردن بعضی از بخش‌ها و نادیده گرفتن بعضی دیگر ناشی از همین دیدگاه اوست.
در کل مطالعه این کتاب را به همگان توصیه می‌کنم اما حتماً باید به خاطر داشته باشید اگر می‌خواهید آمریکا را بشناسید باید پیشرفت‌ها، نقاط امید و اقدامات بسیار مثبتی که در آمریکای مدرن رخ داده است را هم بشناسید و اگر نه، دیدگاه یک جانبه و کاریکاتوری نسبت به ایالات متحده آمریکا خواهید داشت.
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            📔درباره همزاد داستایفسکی


رمان کوتاه همزاد دومین اثر داستایفسکی، که بلافاصله پس از بیچارگان منتشر شد، نمونه‌ای کامل (اگرچه نه چندان موفق)‌ از توجه رمان مدرن است به شخصیت و درونیات او به جای ماجراهای بیرونی و جذابیت‌های داستانی. اثری که اگرچه پیش‌نمونه‌ی بسیاری از ویژگی‌های آثار بعدی و قابل توجه داستایفسکی را (همچون درون‌نگری‌های طولانی و عمیق، نگاه روانشناسانه به شخصیت، همراه شدن با شخصیت بر سر بزنگاه‌های داستانی) در خود دارد اما البته از اطناب رنج می‌برد. اگرچه حجم رمان نسبت به آثار زمانه‌ی خود و نسبت به اغلب آثار داستایفسکی کوتاه است اما حجم متن/روایت نسبت به وقایع بسیار بالاست و سرشار است از تکرار مدام (چه در سطح زبان و چه ساختار) که تعمدا اثر را به ابهام بیشتر سوق می‌دهد.

در همزاد با شخصیتی به نام گالیادکین (کارمندی اداری در پترزبورگ سده نوزدهم)‌ همراه می‌شویم و با خودخوری‌ها و خود‌درگیری‌های مدامش (Overthinking) که با جملاتی مبهم و نصفه و نیمه، تمام ذهن او (و متن کتاب) را اشغال کرده‌اند و لحظه به لحظه مبهم‌تر، بی‌دلیل‌تر، بی‌معناتر و پارانوییدتر می‌شود اگرچه بهانه‌هایی از جنس عشق، تعهد کاری، نگرانی در بد فهمیده شدن، تلاش برای ارائه تصویر مناسب از خود و … نیز برایش دست و پا شده باشد. شخصیتی که حتی خودش هم معنا و دلیل رفتارها و گفته‌هایش را نمی‌داند و به محض آن که حرفی می‌زند یا کاری می‌کند پشیمان می‌شود و روزبه‌روز در درگیری‌های ذهنی و توهماتش اسیرتر و غرق‌تر می‌شود. گو آنکه جملات بریده بریده‌اش هم تصویر مردی را به ذهن می‌آورد که غرق شده و گاه به سطح آب می‌آید.

نابوکوف (که داستایفسکی را دوست نداشت)‌ همزاد را بهترین اثر داستایفسکی می‌داند که خود «تقلیدی بدیهی و بی‌شرمانه از دماغ گوگول» است. همزاد روند نابودی و غرق شدن مردی در منجلاب بوروکراسی را به تصویر می‌کشد که البته مضمون بسیاری از آثار مهم آغازین ادبیات مدرن (همچون بارتلبی محرر) است. اثری که صدالبته اگر کافکای آن زمان سیزده ساله آن را می‌نوشت قطعا شاهکاری دیگر به دنیای ادبیات افزوده می‌شد، با جذابیت داستانی و فضایی زنده از هراس و وهم و وحشت که خواننده را در کابوس گالیادکین همراه می‌کرد. اما همزاد در بهترین حالت (اگر خواننده کتاب را در میانه یا همان اوایل کنار نگذاشته باشد) پوزخندی دلسوزانه را بر لب خواننده می‌نشاند که «چنین… و چنان…»
          
            دامنۀ ترجمه آنقدر وسیع است که حتی اگر کشکولی به نام «ترجمه‌کاوی» را از پهلوانی مانند بهاءالدین خرمشاهی بخوانید باز جا دارد. با این حال، این کتاب از آن دسته است که اگر به دست بگیرید احتمالاً چند ساعتی درگیرتان کند. خرمشاهی علاوه‌براینکه مترجم زبردستی است ترجمه‌کاو –به تعبیر خودش- چیره‌دستی هم است. به زبان انگلیسی و عربی ترجمه‌های حرفه‌ای دارد، گسترۀ ترجمه‌هایش هم جالب است، از یک سو قرآن و دعای کمیل را ترجمه کرده و در سوی دیگر انواع کتاب‌های تخصصی و نیمه‌تخصصیِ فلسفی و عقلی و دینی، در این بین اثرهایی داستانی هم دیده می‌شود. فشردۀ «ترجمه‌کاوی» همین دو رکن است، مترجمی خُبره با طیف رنگارنگی از آثار از «ترجمه» و «ترجمه کردن» می‌گوید.
کتاب هشت بخش اصلی دارد. بخشِ جذاب نخست چند گفتگو با نویسنده است، از گوشه و کنار ترجمه، به همراه یکی دو نقد در این حیطه. گفتگوها به‌شدت دلکش و نغز است، چونان حالتی که خرمشاهی صحبت می‌کند و احتمالاً دیده‌اید. بخش دوم اندکی تخصصی و منسجم می‌شود. در این فصل اصول و مسائل ترجمه آمده است. پرواضح است که باید زبان مبدأ و مقصد را دانست، صرفِ مهارت کافی نیست و باید قوۀ نویسندگی را نیز تقویت کرد. اصطلاحات، ضرب‌المثل‌ها و شعر مراتبی دشوار در ترجمه است که مهارت خاصی می‌طلبد. بیشترِ اوقات ترجمه حیطه‌‌ای تخصصی می‌شود که باید برای آن پژوهش کرد. البته که باید دقت داشت تا متن ترجمه شده بوی ترجمه ندهد، این‌جاهاست که «ویرایش» اهمیت خود را نشان می‌دهد. یکی از مسائل مهمی که مترجم باید بداند تاثیری است که انس با ادبیات دیروز در ترجمه دارد. این مغزِ فصل سوم است. هرچه بیشتر با ادبیات گذشته، واژگان و اصطلاحات آشنا باشیم زبان و ذهن‌مان غنی‌تر شده و در ترجمه‌هایمان بیشتر خود را نشان می‌دهد. فصل چهارم به معرفیِ فرهنگ‌های دوزبانه، شیوۀ کار با آن‌ها و چند نمونه از آن‌ها می‌پردازد. البته در بخش گفتگوها، که حالت کشکولی‌اش بیشتر بود، از چند فرهنگ‌نامه نام برده است.
فصل پنج و شش با عنوان «نظرها و نکته‌ها» کشکولی دیگر است. از سبکِ مترجمانِ شناخته‌شده و کاربلد معاصر گرفته تا تکنیک‌های ترجمه و نکات ریز و درشتی که برای مترجم‌های تازه‌کار دُرِ نایاب است. عناوین جالب دیگری نیز دیده می‌شود که حال و هوای دیگری دارد، مثلاً دربارۀ سره‌گرایی داریوش آشوری نیز گفته است. علاوه‌براین‌ها موانع بر سر راهِ ترجمه را به‌خوبی بر می‌شمرد، مانند ایدئولوژی، عادت‌های زبانی، ترجمه‌ناپذیری و مانند این‌ها. فصل هفتم دربارۀ واژه‌گزینی است، چیزی که حتی نومترجمان نیز به آن دچارند. خرمشاهی، برای نمونه، نمونه‌هایی از واژه‌گزینی نظامی شاهد می‌آورد، که نمونه‌های جذابی است. البته که بخشی از واژه‌گزینی به مهارت‌های فردی بر می‌گردد اما امروزه واژگان‌نامه‌هایی در دسترس است که مجموعه‌ای است از این برابرنهاده و واژگان. خرمشاهی در آخر این فصل به واژه‌گزینی‌های فرهنگستان هم اشاره می‌کند. و در آخر، فصل هشتم گذری به «هزار سال ترجمه» می‌اندازد. مقصود اینست که در «یک هزاره» مهمترین زبانی که با مقابلۀ فرهنگی‌اش به زبان فارسی مفردات و ترکیبات می‌داد عربی بود. این فصل آثاری را با این نکته بررسی می‌کند، آثاری مانند تاریخنامۀ طبری، ترجمۀ رسالۀ قشیریه، تفسیر سورآبادی و ... .
          
            اول‌بار در صفحه‌ی اینستاگرام مترجمِ دقیق، نویسنده‌ی پرکار، محقّق ارزشمند و انسان متخلّقی که به قول خودش «پیر است اما فرتوت نه!» یعنی جناب بها‌ء‌الدین خرمشاهی، باخبر شدم ویراست دوم زندگی‌نامه‌‌ی ایشان، با اضافات و ویرایش‌های بسیار، توسط نشر قطره منتشر شده است‌.

زندگی‌نامه‌خوانی به‌ خودیِ‌خود جذّاب است، اینکه این زندگی‌نامه‌ی خودنوشت مربوط به جناب خرمشاهی باشد نیز آن را جذاب‌تر می‌کند، از همان ابتدا که با این کتاب آشنا شدم، آن را به لیست کتاب‌هایی که باید بخوانم افزودم اما آنچه کنجکاوی مرا برانگیخت و مرا مجاب کرد تا در اولین فرصت سراغ این کتاب ۷۵۰ صفحه‌ای بروم، این بود که متوجه شدم مؤلف عزیز در این کتاب، علاوه بر سخن‌گفتن از زندگی شخصی و حرفه‌ای، تحصیلات و آثار، نوشتن و خواندن، به غرایبی معجزه‌وار که بر زندگی‌اش تأثیر گذارده‌اند نیز پرداخته است؛ اموری که او را بر سلوک معنوی و ایمان دینیِ خاصِ خودش استوار کرده.
در این باره بیشتر نمی‌گویم و در ادامه، گزارشی کوتاه از کتاب می‌نویسم تا هم به کارِ معرفی آن بیاید و هم شناخت استادْ خرمشاهی. این کتاب «فرار از فلسفه» نام دارد و به قلم خود جناب خرمشاهی نوشته شده است؛ یعنی نوعی زندگی‌نامه‌ی خودنوشت است.

ویراست اولِ این اثر، پیش‌تر در سال ۱۳۷۶، در حجمی بسیار کمتر منتشر شده بود اما ویراست دوم با اضافات بسیار و تغییرات جدی که آن را به‌کلی، کتابی متفاوت و متمایز ساخته است،‌ توسط انتشارات قطره در سال ۱۴۰۱ منتشر شده است.

نثر جناب خرمشاهی در این اثر، به‌طور خودخواسته، نثری است حکایت‌گرانه و صمیمی که باعث شده است، خواننده خود را چون هم‌صحبتی ببیند که پیشِ‌روی نویسنده نشسته است و به نقل خاطراتش گوش می‌دهد.

چهارچوب کتاب
فرار از فلسفه در ۷ فصل، به‌علاوه‌ی ۲ پیوست عرضه شده است اما شاید بهتر است بگوییم کتاب پنج بخش عمده دارد:

۱. بخشی که به زندگی شخصی تا آغاز دانشگاه می‌پردازد و در آن، به‌نوعی، تاریخ‌نگاری اجتماعی درباره‌ی جامعه‌ی قزوین دهه‌ی ۳۰ و ۴۰ خورشیدی هم شده است. دراین بخش، از خانواده‌ای که پسری به نام بهاءالدین در آن به دنیا آمد و رشد کرد می‌خوانیم تا محیط و زمانه‌ای که جوانان همسن او در آن روزگار می‌گذراندند.

۲. بخش دوم که وزن اصلی خاطرات در این بخش است، به زندگی از دوران دانشگاه تا انقلاب ۵۷ می‌پردازد. در این بخش است که با نحوه‌ی زبان‌آموزی خرمشاهیِ مترجم و چگونگی تربیت علمی او در دوران دانشگاه و همچنین با اساتیدِ نخبه و استثنائی‌اش آشنا می‌شویم.

۳. معرفی خانواده‌ی پدری و گزارشی از فعالیت‌های مؤلف در پژوهشگاه علوم انسانی و دایرةالمعارف تشیّع.

۴. بخش چهارم که معادل فصل چهارم نیز هست، «جهان غیب و غیبِ جهان» نام دارد و به نقل خاطرات و غرایبی می‌پردازد که نویسنده با آن‌ها مواجه شده است. در هر بخش هم علاوه بر گزارشِ خود، تفسیر و توضیحی برای جرح و تعدیل و گاهی تثبیت هرکدام بیان فرموده است.

۵. بخش آخر که به نظر بنده می‌توان آن را بخش ضمایم یا پیوست‌ها دانست، خود شامل سه فصل و ۲ پیوست است. پیوست ۱ مقاله‌ای است حدوداً ۷۰ صفحه‌ای درباره‌ی فلسفه. این مقاله‌ی بلند، دربردارنده‌ی نقدهای جناب خرمشاهی به فلسفه و نحله‌های فلسفی مختلف است و البته نظر ایشان را آنقدر واضح می‌کند که نتوان ایشان را به یکی از سنت‌های فلسفه‌ستیزِ مطرح مانند اهل حدیث یا اخباریون یا پوزیتویست‌ها نسبت داد!

گزارش کامل مرا در ویرگول بخوانید 
virgool.io/@Mohammad_Yusuflu
یا اینستاگرام
@yoosefv