بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

نغمه کاوسی

@saberrr46

18 دنبال شده

17 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

                ▪ عنوان كتاب: لبخند مسیح (سارا عرفانی)
▪ ناشر: انتشارات سوره مهر (كارگاه قصه و رمان)
▪ چاپ اول ،۱۳۸۴ ۲۲۰۰ نسخه، ۱۵۱ صفحه
كنجكاوی آدم ها در باورها و اعتقادات همدیگر از روزگاران قدیم یكی از دلمشغولی هایی بوده كه بشر همواره به آن عشق ورزیده و در راه رسیدن به این مقصود از هیچ گونه تلاشی دریغ نكرده است. با پیشروی بشر در خطوط تكاملی خود، ابزارهای این خواسته درونی آدم ها هم رشد و تكامل داشته به نحوی كه امروزه این نوع كنجكاوی ها دیگر جزء محالات انسانی محسوب نمی شود. گویا بشر در حال حاضر به اغلب خواسته های خود در صورت تمایل دسترسی پیدا می كند. رمان «لبخند مسیح» در چنین مسیری گام برمی دارد. شخصیت اصلی رمان دختری جوان به نام «نگار» است كه در جامعه امروزی ایران اسلامی زندگی می كند. او به كمك ابزاری به نام «ایمیل» به مرزهای ناآشنای جغرافیایی قدم می گذارد.
در این سیر و سلوك كه بیشتر جنبه های عرفانی و معنوی دارد، نگار با شخصیتی دیگر به نام «نیكلاس» آشنا می شود كه ساكن یكی از كشورهای غربی است. آن ها بدون این كه به طور مستقیم همدیگر را ببینند، از طریق ایمیل با هم ارتباط مداوم و تنگاتنگی دارند. نیكلاس پیرو دین مسیحیت است و سارا فردی مسلمان. در ارتباطات نوشتاری بین آن دو جاذبه های دین اسلام از طریق افكار و عقاید نگار به ذهن جست وجوگر نیكلاس سرایت می كند. روز به روز شیفتگی نیكلاس برای آشنایی بیشتر با دستورات و ویژگی های دین اسلام افزوده می شود. سرانجام نیكلاس با استقبال از یك پیشنهاد كاری به ایران سفر می كند و از نزدیك با نگار ملاقات می كند و به او پیشنهاد ازدواج می دهد.
نگار ظاهراً با این پیشنهاد مخالفت می كند؛ چرا كه احساس می كند این پیوند باعث از بین رفتن قداست آن رابطه عرفانی و معنوی می شود و خط داستانی در چنین وضعیتی به پایان می رسد. لبخند مسیح نویسنده ای را به جامعه ادبی ایران معرفی می كند كه دغدغه نوشتن از باورهای دینی این سرزمین را دارد و ظاهراً اولین اثر جدی و داستانی سارا عرفانی محسوب می شود. (متأسفانه ناشر هیچ گونه اطلاعاتی پیرامون زندگی و آثار نویسنده در پشت جلد و یا مقدمه كتاب نیاورده است) بنابراین فرض را بر این می گذاریم كه سارا عرفانی نویسنده جوانی است كه «لبخند مسیح» اولین كتاب منتشره او محسوب می شود. بر این پایه می توان چند نكته را پیرامون كتاب حاضر مطرح كرد.
اولین نكته قابل توجه در مورد رمان «لبخند مسیح» تلاش های نویسنده آن برای خلق یك اثر داستانی برپایه و اساس باورهای اصیل دینی است. آیا این كه نویسنده تا چه اندازه در این راه موفق بوده یا نه، خود سوال دیگری است كه می توان در فرصت های دیگر به آن پرداخت. شكل كنونی داستان نشان می دهد كه سارا عرفانی چارچوب ساختاری داستان را می شناسد و برای اجرای جنبه های ساختاری تلاش های متعددی را به كار گرفته و در مواردی چند هم موفق بوده است. آوردن شخصیت های فرعی و اغلب متناقض در روند شكل گیری قصه از جمله این تلاشهاست. نویسنده برای ایجاد كشمكش در داستان شخصیت هایی را آورده كه به صورت كامل پرداخت شخصیتی نشده اند. خود شخصیت اصلی داستان (نگار) از جمله این شخصیت هاست. نگار شخصیت پایداری در داستان ندارد. او ظاهراً دختر جوانی است كه برخلاف دوستانش به دغدغه های دوران جوانی علاقه ای ندارد و بیشتر با درون خویش درگیر است. ارتباط اینترنتی او با نیكلاس كه یك فرد مسیحی است و نگار هرگز او را ندیده است، او را كاملاً از زندگی روزمره به حاشیه می راند، برای او ازدواج و تشكیل خانواده مفهوم خود را از دست می دهد.
«بهروز» مدیر آموزشگاهی كه «نگار» در آن جا كار می كرده به خواستگاری نگار می آید. اما نگار او را با بی احترامی از خانه بیرون می كند. در دیالوگ هایی كه بعد از آن ماجرا با دوست صمیمی اش لیلا برقرار می كند با نفرت و انزجار از بهروز یاد می كند. به فاصله كوتاهی همان شخصیت نفرت انگیز (از منظر خودش) را به صمیمی ترین دوستش (لیلا) جهت ازدواج معرفی می كند. جالب این كه لیلا از این پیشنهاد استقبال می كند و آن دو (بهروز و لیلا) با هم ازدواج می كنند و به خیر و خوشی تا پایان داستان با هم زندگی می كنند.
نگار با پشت پا زدن به رفتار آدم های پیرامون خود و دوری جستن از سلیقه های رایج در میان اطرافیانش همچنان در انتظار نیكلاس است. گویی نگار در انتظار ظهور نماینده حضرت مسیح از سرزمین های غربی است و این با جان مایه اصلی داستان كه تمایل فردی از دین مسیح به دین حضرت محمد (ص) است در تضاد است. آمدن نماینده دین مسیحیت به سرزمین رویاهای نگار هم درست متضاد با درونمایه مفهومی داستان است. نگار در انتظار كسی است كه با آمدن خود معنویت و عرفان را برای او به ارمغان بیاورد اما نیكلاس درست برعكس این خواسته را نمایان می سازد. اولین خواسته نیكلاس بعد از دیدار نگار تقاضای ازدواج است كه این امر باعث فروپاشی ساخته های ذهنی نگار می شود: «... كسی در پارك دیده نمی شد. من بودم و نیكلاس، نیكلاس بلند شد، من هم بلند شدم. گفت: فردا بچه ها می رن. اما من...
نفس عمیقی كشید. موهایش را از جلوی چشم هایش كنار زد و آرام گفت: نگار! و منتظر جواب من ماند.
گفتم: بله!
داشت به دانه های برف كه در پایین می آمدند نگاه می كرد. گفت: به نظرت یه دختر مسلمان كه سال ها به اعتقاداتش عمل كرده حاضر می شود با كسی كه تازه...
نگاهم كرد. كمی مكث كرد انگار برای كامل كردن حرفش دنبال كلمه می گشت. وقتی چیزی پیدا نكرد دستش را تكان داد و گفت: می فهمی كه؟!
گفتم: خوب بستگی داره. ولی اگه اون دختره واقع گرا نباشه. می فهمه كه تو...
نگاهش كردم.نگاهم كرد، حالا منتظر بودم تا او چیزی بگوید. صاف ایستاد. یقه پالتویش را مرتب كرد و آرام و جدی گفت: اگه آن دختر نگار باشه چی؟
- من؟!
یك قدم عقب گذاشتم.
به طرفم آمد و گفت: نگار! این كه یه شركت ایرانی ما رو دعوت كنه، شانس نیست، من خودم رو به خدا سپردم. او منو به این جا كشاند.
باید چند لحظه فكر می كردم تا جواب قانع كننده ای برایش پیدا كنم.
چشم هایم را بستم و دستم را روی پیشانی ام گذاشتم. او در مورد من اشتباه كرده بود و این درخواست به خاطر همان اشتباه بود...» (ص ۱۴۹ و ۱۵۰)
سارا عرفانی در مقام نویسنده پایه های یك داستان با بن مایه های مذهبی و دینی را به خوبی پایه گذاری كرده است. اما در بهره برداری از آن، موفقیت های چندانی را به دست نیاورده است.
افتخار بزرگ این نویسنده ورود به دنیای پر راز و رمز داستان با مایه های نگاه شرقی و عرفانی است كه با زندگی روزمره انسان امروزی آمیخته است و همواره برای آدم هایی كه با دنیای صنعتی و مادی درهم آمیخته اند و پرتو نگاه های دینی و اشراقی از آن ها دور شده، همواره جذابیت و شیرینی و كشش خاصی دارد. یك قدم در سنگ بنای چنین نگاهی برای سارا عرفانی غنیمت است.
        
                کتاب ماشو در مه💛

نویسنده؛ فرهاد حسن زاده✍🏻

نکات مثبت کتاب
➕

1-داستان جذابیت بالایی داشت 🌹

2-بهونه خوبی برای شرح ان زمان
 انتخاب کرده بود وطرز فکر خیلی از ادم های  را گفته بود مثل
غلام پاسبون
که افکار کاملا بدی داشت🌹
باتوجه به این👇🏻
🔸(افرادی بودن که در ان زمان برای جلب نظر شاهی ها و از جمله نظام پهلوی به انقالبی ها ناسزا میگفتن‌)


3-به ویژیگی های خوب و منفی 
در افراد جوان اشاره کرد.

نکات منفی کتاب➖

از نظرمن این کتاب نکته ی منفی نداشت...

به جز یک سوال که بصورت ویس میفرستم.

شخصیت ها " 
🌷

دوستان ماشو 🌺

کاظم: شخصیت  خشن و مغرو ر و پرخاشگر بود 

سیاه: شخصیت مظلوم ولی لجباز و البته  زرنگ  و باهوش بود 

دوستان حجت🌺

حبیب: شخصیت ارام و عاقل وقانع و ادم حسابی بود

 پهلوان خسرو: شخصیت جسور و انقلابی و مردم داری و خوش اخلاقی بود

شخصیت اصلی🤍

▫️ماشو؛رویا پرداز - کمی زود باور-شجاع-با اراده-باهوش-عاقل-با ملاحظه و....


💡داستان با معیار پیدا کردن گنج پیش میره...

داستان  نشون میده در دوره نوجوانی و بیشتر جوانی ،،، جوان ها رویا های زیادی تو ذهنشون دارن
دوست ندارن ضایع بشنو این داستان خیلی به ویژگی های جوان ها اشاره میکرد...💡

 دنبال گنج
 بودن
گنجی که نمی دونستن چیه
🥴

ماشو خیلی فکر و خیالات میکرد 

⟨ماشو خیلی فکر و خیالات میکرد⟩

و خیالات در دوره های جوانی زیاده که در کتاب نشون می داد

°•کاظم مثل شیطان مغز ماشو و سیاه را  پر از کلمه پول و ثروت کرده بود.

🖕🖕🖕نکته🖕🖕🖕

یه قسمت مهم و خوب توی داستان که توی این اوضاح به یکسری مسئولین که یا دنبال مذاکره🙊 و شریک بودن و صلح با دشمنانی که نمیشه توصیفشون کرد و ...غیره هستن باید گفت: 

(ان ها میخوان مردم خواب و نا اگاه باشن و حقشونو نخوان و اینکه نفت ایران  را بفروشنو و حق مارا بخورن و کسی جیکش در نیاد
کشور ما خیلی ثروت داره و از اب و خاک کشاوزی بگیر تا معدن های طلا و  مس و اهنو و مهم تر از همه نفت همه اینا گنجه ولی هیچی ش به ما نمریسه بچه های ان کله گنده ها حالا دارن تو استخر ها و ویلا ها دارن کیف میکنن ان وقت شما ها توی این گرما بیخبر از همه جا عشقتون اینه که خیابانونو را متر کنین و تیسه بزنین و باز دست از سرتون بر ندارن)

🌸از:حبیب🌸

هر خط از کتاب جذابیت بالایی داشت و کمک میکرد که در هر لحظه انگیزه ی ما برای خواندن ادامه کتاب بالا میرفت طوری که خودم در چهار ساعت وقت گذاشتم و با طاقچه گوش کردم و تازه طاقچه خیلی خوب بود چون صوت بود و اذیت نمی شدیم برای خوند البته که من خواندن داستان از روی خود کتاب را بیشتر دوس دارم ولی راحت تر و سریع تر میتونیم بخوانیم😇😚


موضوع کتاب ماشو در مه به دوران پهلوی و مبارزات ضد رژیم اشاره دارد. این کتاب داستانی برای رده کودکان و نوجوانان نوشته شده است. ماشو پسرکی است جنوبی.

اقای حسن زاده با توجه به این کتاب میگویند:؛کاهش سطح مطالعه مردم و دانش آموزان یکی از چالش های مهم کشور است.🌸

نظر من🤍

 بچه ها باید این را بدانند که فضای مجازی با همه حُسن هایش اگرچه همچون اقیانوس وسیعی است، اما عمق آن بسیار کم است. کتاب دارای عمق بیشتری است و ما را با خود به سفری اکتشافی می برد.

انگار نویسنده دست مخاطب را می گیرد و به دنیای داستان خود می برد.ماشو (ماشالله) به همراه دوستانش در زیر لوله‌های نفت (آبادان) به دنبال گنج هستند. به دنبال یک ساک پر از طلا و جواهر که گفته می‌شود یک قاچاقچی آنجا پنهان کرده است. آنها سرخوش از بازی و رویاهای کودکانه ساک را می‌جویند و از اصل ماجرا خبر ندارند…

و من بعد از یسری تحقیق فهمیدم👇🏻

♦ بر اساس این کتاب یک سریال در شبکه اول سیمای ایران ساخته و پخش شده است.


موضوع کتاب ماشو در مه به دوران پهلوی و مبارزات ضد رژیم اشاره دارد. این کتاب داستانی برای رده کودکان و نوجوانان نوشته شده است. ماشو پسرکی است جنوبی که با وجودش داستان را زیبا میکند🌹
و این که واقعا ادبیات جنوبی خیلی لذت داشت و انگیزه خواندن را چند برابر میکرد🌸

ولی در اخر از اقای حسن زاده تشکر میکنم از این همه تلاش  برای این کتاب


والسلام...😘
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            ▪ عنوان كتاب: لبخند مسیح (سارا عرفانی)
▪ ناشر: انتشارات سوره مهر (كارگاه قصه و رمان)
▪ چاپ اول ،۱۳۸۴ ۲۲۰۰ نسخه، ۱۵۱ صفحه
كنجكاوی آدم ها در باورها و اعتقادات همدیگر از روزگاران قدیم یكی از دلمشغولی هایی بوده كه بشر همواره به آن عشق ورزیده و در راه رسیدن به این مقصود از هیچ گونه تلاشی دریغ نكرده است. با پیشروی بشر در خطوط تكاملی خود، ابزارهای این خواسته درونی آدم ها هم رشد و تكامل داشته به نحوی كه امروزه این نوع كنجكاوی ها دیگر جزء محالات انسانی محسوب نمی شود. گویا بشر در حال حاضر به اغلب خواسته های خود در صورت تمایل دسترسی پیدا می كند. رمان «لبخند مسیح» در چنین مسیری گام برمی دارد. شخصیت اصلی رمان دختری جوان به نام «نگار» است كه در جامعه امروزی ایران اسلامی زندگی می كند. او به كمك ابزاری به نام «ایمیل» به مرزهای ناآشنای جغرافیایی قدم می گذارد.
در این سیر و سلوك كه بیشتر جنبه های عرفانی و معنوی دارد، نگار با شخصیتی دیگر به نام «نیكلاس» آشنا می شود كه ساكن یكی از كشورهای غربی است. آن ها بدون این كه به طور مستقیم همدیگر را ببینند، از طریق ایمیل با هم ارتباط مداوم و تنگاتنگی دارند. نیكلاس پیرو دین مسیحیت است و سارا فردی مسلمان. در ارتباطات نوشتاری بین آن دو جاذبه های دین اسلام از طریق افكار و عقاید نگار به ذهن جست وجوگر نیكلاس سرایت می كند. روز به روز شیفتگی نیكلاس برای آشنایی بیشتر با دستورات و ویژگی های دین اسلام افزوده می شود. سرانجام نیكلاس با استقبال از یك پیشنهاد كاری به ایران سفر می كند و از نزدیك با نگار ملاقات می كند و به او پیشنهاد ازدواج می دهد.
نگار ظاهراً با این پیشنهاد مخالفت می كند؛ چرا كه احساس می كند این پیوند باعث از بین رفتن قداست آن رابطه عرفانی و معنوی می شود و خط داستانی در چنین وضعیتی به پایان می رسد. لبخند مسیح نویسنده ای را به جامعه ادبی ایران معرفی می كند كه دغدغه نوشتن از باورهای دینی این سرزمین را دارد و ظاهراً اولین اثر جدی و داستانی سارا عرفانی محسوب می شود. (متأسفانه ناشر هیچ گونه اطلاعاتی پیرامون زندگی و آثار نویسنده در پشت جلد و یا مقدمه كتاب نیاورده است) بنابراین فرض را بر این می گذاریم كه سارا عرفانی نویسنده جوانی است كه «لبخند مسیح» اولین كتاب منتشره او محسوب می شود. بر این پایه می توان چند نكته را پیرامون كتاب حاضر مطرح كرد.
اولین نكته قابل توجه در مورد رمان «لبخند مسیح» تلاش های نویسنده آن برای خلق یك اثر داستانی برپایه و اساس باورهای اصیل دینی است. آیا این كه نویسنده تا چه اندازه در این راه موفق بوده یا نه، خود سوال دیگری است كه می توان در فرصت های دیگر به آن پرداخت. شكل كنونی داستان نشان می دهد كه سارا عرفانی چارچوب ساختاری داستان را می شناسد و برای اجرای جنبه های ساختاری تلاش های متعددی را به كار گرفته و در مواردی چند هم موفق بوده است. آوردن شخصیت های فرعی و اغلب متناقض در روند شكل گیری قصه از جمله این تلاشهاست. نویسنده برای ایجاد كشمكش در داستان شخصیت هایی را آورده كه به صورت كامل پرداخت شخصیتی نشده اند. خود شخصیت اصلی داستان (نگار) از جمله این شخصیت هاست. نگار شخصیت پایداری در داستان ندارد. او ظاهراً دختر جوانی است كه برخلاف دوستانش به دغدغه های دوران جوانی علاقه ای ندارد و بیشتر با درون خویش درگیر است. ارتباط اینترنتی او با نیكلاس كه یك فرد مسیحی است و نگار هرگز او را ندیده است، او را كاملاً از زندگی روزمره به حاشیه می راند، برای او ازدواج و تشكیل خانواده مفهوم خود را از دست می دهد.
«بهروز» مدیر آموزشگاهی كه «نگار» در آن جا كار می كرده به خواستگاری نگار می آید. اما نگار او را با بی احترامی از خانه بیرون می كند. در دیالوگ هایی كه بعد از آن ماجرا با دوست صمیمی اش لیلا برقرار می كند با نفرت و انزجار از بهروز یاد می كند. به فاصله كوتاهی همان شخصیت نفرت انگیز (از منظر خودش) را به صمیمی ترین دوستش (لیلا) جهت ازدواج معرفی می كند. جالب این كه لیلا از این پیشنهاد استقبال می كند و آن دو (بهروز و لیلا) با هم ازدواج می كنند و به خیر و خوشی تا پایان داستان با هم زندگی می كنند.
نگار با پشت پا زدن به رفتار آدم های پیرامون خود و دوری جستن از سلیقه های رایج در میان اطرافیانش همچنان در انتظار نیكلاس است. گویی نگار در انتظار ظهور نماینده حضرت مسیح از سرزمین های غربی است و این با جان مایه اصلی داستان كه تمایل فردی از دین مسیح به دین حضرت محمد (ص) است در تضاد است. آمدن نماینده دین مسیحیت به سرزمین رویاهای نگار هم درست متضاد با درونمایه مفهومی داستان است. نگار در انتظار كسی است كه با آمدن خود معنویت و عرفان را برای او به ارمغان بیاورد اما نیكلاس درست برعكس این خواسته را نمایان می سازد. اولین خواسته نیكلاس بعد از دیدار نگار تقاضای ازدواج است كه این امر باعث فروپاشی ساخته های ذهنی نگار می شود: «... كسی در پارك دیده نمی شد. من بودم و نیكلاس، نیكلاس بلند شد، من هم بلند شدم. گفت: فردا بچه ها می رن. اما من...
نفس عمیقی كشید. موهایش را از جلوی چشم هایش كنار زد و آرام گفت: نگار! و منتظر جواب من ماند.
گفتم: بله!
داشت به دانه های برف كه در پایین می آمدند نگاه می كرد. گفت: به نظرت یه دختر مسلمان كه سال ها به اعتقاداتش عمل كرده حاضر می شود با كسی كه تازه...
نگاهم كرد. كمی مكث كرد انگار برای كامل كردن حرفش دنبال كلمه می گشت. وقتی چیزی پیدا نكرد دستش را تكان داد و گفت: می فهمی كه؟!
گفتم: خوب بستگی داره. ولی اگه اون دختره واقع گرا نباشه. می فهمه كه تو...
نگاهش كردم.نگاهم كرد، حالا منتظر بودم تا او چیزی بگوید. صاف ایستاد. یقه پالتویش را مرتب كرد و آرام و جدی گفت: اگه آن دختر نگار باشه چی؟
- من؟!
یك قدم عقب گذاشتم.
به طرفم آمد و گفت: نگار! این كه یه شركت ایرانی ما رو دعوت كنه، شانس نیست، من خودم رو به خدا سپردم. او منو به این جا كشاند.
باید چند لحظه فكر می كردم تا جواب قانع كننده ای برایش پیدا كنم.
چشم هایم را بستم و دستم را روی پیشانی ام گذاشتم. او در مورد من اشتباه كرده بود و این درخواست به خاطر همان اشتباه بود...» (ص ۱۴۹ و ۱۵۰)
سارا عرفانی در مقام نویسنده پایه های یك داستان با بن مایه های مذهبی و دینی را به خوبی پایه گذاری كرده است. اما در بهره برداری از آن، موفقیت های چندانی را به دست نیاورده است.
افتخار بزرگ این نویسنده ورود به دنیای پر راز و رمز داستان با مایه های نگاه شرقی و عرفانی است كه با زندگی روزمره انسان امروزی آمیخته است و همواره برای آدم هایی كه با دنیای صنعتی و مادی درهم آمیخته اند و پرتو نگاه های دینی و اشراقی از آن ها دور شده، همواره جذابیت و شیرینی و كشش خاصی دارد. یك قدم در سنگ بنای چنین نگاهی برای سارا عرفانی غنیمت است.