بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

ملیسا افشار

@melisa

19 دنبال شده

25 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

                به نام خدا 
سلام
نقد کتاب:گردان قاطر چی ها
نویسنده : ملیسا افشار 
نقاط مثبت:👇
طنز پردازی نویسنده بسیار خوب بود و این طنز ها کتاب را جالب کرد.
کتاب بسیار خوب انسان را جذب می کرد. طوری که اگر من کتاب را بر میداشتم تا چند ورق بزنم نمی توانستم آن را کنار بگذارم. 
من اول فکر می کردم یوسف و سیاوش هم را می شناسند ولی این طور نبود ولی بالاخره با هم آشنا شدند.
آن قسمت که آقا ابراهیم داشت مسئولیت جدید یوسف را به او می گفت بسیار بسیار خنده دار و جالب بود.
نقاط منفی :👇
کمی اشتباه تایپی داشت مثل :سانش یعنی شانس.
من از بخش سرگین ها یا وقتی که یوسف در سرگین ها فرود آمد یا وقتی که رزمنده ها بیسکوییت های سرگینی را خوردند اصلا خوشم نیامد.
کلمات بد و نا مناسبی که در داستان بود را مناسب چنین داستان طنز پردازانه ای نمی دانستم.
متاسفانه من نفهمیدیم که دوران چه جنگی بود.

ودر آخر بعضی از دوستان گفتند که پایان کتاب را دوست نداشته این. البته من مثل آن دوستمون جلد دوم این کتاب را نخواندم ولی از پایان این داستان خوشم آمد.
و من درست نفهمیدم برای چه مش برزو و پسرش را دستگیر کردند.
ای کاش در کتاب لباس کردی را نیز توصیف می کردند چون من تا به حال چنین لباسی ندیده و یا اگر دیده به یاد ندارم.🌹
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            به نام خدا 
سلام
نقد کتاب:گردان قاطر چی ها
نویسنده : ملیسا افشار 
نقاط مثبت:👇
طنز پردازی نویسنده بسیار خوب بود و این طنز ها کتاب را جالب کرد.
کتاب بسیار خوب انسان را جذب می کرد. طوری که اگر من کتاب را بر میداشتم تا چند ورق بزنم نمی توانستم آن را کنار بگذارم. 
من اول فکر می کردم یوسف و سیاوش هم را می شناسند ولی این طور نبود ولی بالاخره با هم آشنا شدند.
آن قسمت که آقا ابراهیم داشت مسئولیت جدید یوسف را به او می گفت بسیار بسیار خنده دار و جالب بود.
نقاط منفی :👇
کمی اشتباه تایپی داشت مثل :سانش یعنی شانس.
من از بخش سرگین ها یا وقتی که یوسف در سرگین ها فرود آمد یا وقتی که رزمنده ها بیسکوییت های سرگینی را خوردند اصلا خوشم نیامد.
کلمات بد و نا مناسبی که در داستان بود را مناسب چنین داستان طنز پردازانه ای نمی دانستم.
متاسفانه من نفهمیدیم که دوران چه جنگی بود.

ودر آخر بعضی از دوستان گفتند که پایان کتاب را دوست نداشته این. البته من مثل آن دوستمون جلد دوم این کتاب را نخواندم ولی از پایان این داستان خوشم آمد.
و من درست نفهمیدم برای چه مش برزو و پسرش را دستگیر کردند.
ای کاش در کتاب لباس کردی را نیز توصیف می کردند چون من تا به حال چنین لباسی ندیده و یا اگر دیده به یاد ندارم.🌹