بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

حسین مسی بیدگلی

@MessiBidgoli

31 دنبال شده

32 دنبال کننده

                      Photographer,Cameraman,Editor,Director
عجیب نامیده میشم !
                    
Hossein._.Messi
MessiBidgoli
Http://www.MessiBidgoli.ir

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            مجموعه کتاب‌های دونده‌ی هزارتو ۵ جلد دارد. سه جلد اول در قالب داستان اصلی و جلد چهارم و جلد پنجم پیش‌درآمد داستان‌ها و شخصیت‌ها هستند. من اولین بار با این مجموعه به طور کاملا تصادفی در یک کتابخانه‌ی کوچک آشنا شدم و این جلد از کتاب را با همین ترجمه خواندم. (ترجمه‌های دیگر را بررسی نکرده‌ام ولی این ترجمه بسیار زیبا و روان است. در بحث سانسور هم قسمت‌های سانسور شده به روند داستان لطمه نزدند و می‌توان از بقیه‌ی داستان آن‌ها را به راحتی فهمید.) بعد که کتاب تمام شد با شوق و ذوق رفتم که جلد دوم آن را بخوانم اما نه در آن کتابخانه و نه در هیچ کتابخانه‌ی دیگری در شهرمان آن را نیافتم. خلاصه اینکه تا همین امروز جلد اول را فقط خوانده‌ام اما اینقدر زیبا بود که کل داستان به وضوح در ذهنم حک شد. کتاب به دوستداران ژانر فانتزی، هیجان‌انگیز و آخرالزمانی پیشنهاد می‌شود. این را هم اضافه کنم که از روی سه کتاب اول و سه‌گانه‌ی اصلی یک مجموعه فیلم هم ساخته شده است. در مورد فیلم اول چون کتاب را خوانده‌ام می‌توانم بگویم تا حد قابل قبولی جذابیت کتاب منتقل شده و قسمت‌های مهم آن در فیلم وجود دارند. آخرین نکته هم اینکه اگر وقت برای خواندن کتاب‌ها ندارید یا دسترسی به کتاب‌ها برایتان سخت است حداقل فیلم‌ها را ببینید. ارزش زمانی که صرف دیدنشان می‌کنید را دارند.
          
            آیا می‌دانستید همان‌طور که پیامبر اعظم یاری از دیار ایران داشته‌اند، امیرالمؤمنین نیز در کنار خود یار ایرانی پرورانده‌اند؟ شاید تا قبل از اینکه «باغ طوطی» نوشته و منتشر شود کمتر کسی می‌دانست «میثم تمار» صحابی معروف و فداکار امام علی (ع) هم مانند «سلمان فارسی» ایرانی بوده است. «مسلم ناصری» در قالب رمانی گویا و پراحساس زندگی «میثم تمار» صحابی دلیر مولی‌الموحدین را پیش چشم ما آورده است. با باغ طوطی همچون میثم در کوفه قدم خواهید زد، از خرماهایش خواهید خورد و از شهد هم‌نشینی با امیرالمؤمنین لحظات خود را شیرین خواهید کرد.
جالب است که اسم عربی میثم، سالم بوده که توسط مانده ارباب میثم برایش گذاشته شده است. و امام علی اسم او را به همان میثم تغییر داده است.


کتاب بسیار خوش خوان بود. به راحتی با داستان جلو خواهید رفت. با اینکه من بیشتر از اپلیکیشن طاقچه استفاده می کنم اما برخی کتاب ها را دوست دارم داشته باشم. باغ طوطی یکی از این کتاب هاست که بعد از خواندنش، تصمیم به خریدنش گرفتم.

شاید بتوان توصیف میثم تمار را در یک جمله از همین کتاب خلاصه کرد.

آنجا که می گوید کوفه زنگار گرفته، یک نفر باید چرک هایش را بگیرد.

این جمله را زمانی میتوان بهتر فهمید که کتاب کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی را بخوانید.

برشی از کتاب باغ طوطی:
– کوفه قبرستانی است که در سکوت مرگ فرو رفته.

– با این حساب این قبرستان نیازی به طوطی ندارد. مگر نه؟

میثم با تأسف سری تکان داد و آهسته گفت: «روزگاری این سرزمین باغی بود که همه در سایه نعمت هایش زندگی خوشی داشتند ولی…

– نمی خواهی بگویی که آن زمان درست مدت خلافت علی بوده؟

– چرا همین گونه بود. او بهشتی ساخته بود که در آن به احکام خدا عمل می شد. بهشتی که در آن سرخ و سیاه و سفید فرقی نداشتند. همه با هم برابر بودند و زندگی در آن …
          
            انگیزه تمام کردن آن برای من آشنایی با فرهنگ افغانستان به خصوص از دیدگاه انسانی که از غرب آمده است بود
اتفاقات و فرهنگ هایی که امروزه برای ما عجیب و بیشتر غم انگیز در افغانستان به خصوص راجع به زنان که شاید چندین سال پیش بعضاً در ایرانِ خودمان هم بود و حتی الان در بعضی مناطق(که امیدوارم دیگر نباشد مانند کودک همسری و...) از دیدگاه زنی غربی که در همه امور آزاد است و اختیار دارد بسیار غم انگیز است
حال او تصمیم می گیرد به زنان افغان با آموزش حرفه ای در زمینه استقلال آنها کمک کند در جامعه ای با سخت گیری های پدر و شوهر و در این بین شاهد داستان های غم انگیز زندگی زنان و دختران افغانستانی می شود و قلبش به درد میاید و قلب منِ خواننده نیز...
در ادامه داستان اتفاقات مختلفی که این خانوم آمریکایی تجربه می کنه جالبه به علاوه اینکه ایشون ازدواج با همسری افغانستانی با زبان و فرهنگی متفاوت می کند.
دو دلیل من برای خواندن کتاب:
۱-فرهنگ نسبتا نزدیک افغانستان به ایران که باعث می شد خیلی اتفاقاتی ک افتاده را بهتر متوجه شوم.
۲- زندگی یک خانوم آمریکایی در افغانستان با آن مشکلات امنیتی و فرهنگی و ... برای آموزش دادن زنان افغانستانی به جهت رسیدن به استقلال و کاهش مشکلات زندگیشون.

بخش هایی از ترجمه را دوست نداشتم اما روان و قابل فهم بود.

در نهایت امیدوارم روزی برسد که در هیچ جای جهان شاهد ظلم درباره زنان نباشیم و زنان آزاده و مستقل به اهداف خودشان برسند.
          

به یقین، بی نظمی و خشونت واقعی بود که جرقه احساس خطر را زد: به مجردی که توفان از نیواورلئان گذشت به راستی چپاول و غارتگری آغاز شد. این رفتارها از دزدی بی شرمانه تاگشتن به دنبال ضروریات زندگی را در بر می گرفت. اما واقعیت (محدود) جنایت ها به هیچ وجه «گزارش هایی» را توجیه نمی کند که درباره فروپاشی تمام عیار نظم و قانون ارسال می شد، نه از آن رو که این گزارش ها «اغراق آمیز» بود، بلکه به دلیلی به مراتب ریشه ای تر از این: حتی اگر تمامی گزارش های موجود در باره خشونت و تعرض جنسی واقعیت داشت و درست بود حکایت های نقل شده درباره آنها باز هم بیمارگون، و نژادپرستانه بود زیرا محرک این حکایت ها واقعیت نبود بلکه پیشداوری نژادپرستانه بود؛ احساس رضایت خاطر کسانی بود که می توانستند بگویند ، «می بینید! سیاه پوستان در واقع این جوری هستند، وحشیانی خشونت طلب که زیر لایه نازکی از تمدن پنهان شده اند». به دیگر سخن، این جا با چیزی سروکار داریم که می توان آن را دروغ گفتن در پوشش حقیقت خواند: حتی اگر آنچه می گوییم از نظر واقعیات حقیقت داشته باشد انگیزه هایی که ما را وادار به گفتن آن کرده است نادرست و کاذب است.