بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

مهدی کاظمی

@Mahdik1404

9 دنبال شده

21 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

                در جایی از کتاب محسن آقای دوست داشتنی  می‌گوید:
" از خانه آقای جاجرمی که درآمدم، با خودم گفتم  نکند اصلاً خدا من را خلق کرده تا آدم‌های ناراحت را شاد کنم! "
جناب صدقی، بنظرم خدا شما رو واقعاً برای این خلق کرده که آدم‌های ناراحت را شاد کنید...
از شما  بابت اینکه در این روزها باعث شدید که لحظاتی را بدون دغدغه لبخند بزنم، بخندم و حتی گاهی قهقه بزنم، متشکرم.
سه جلد اول از مجموعه آبنبات‌های مهرداد صدقی را خواندم... برای اولین بار یک مجموعه چند جلدی را پشت سر هم و بدون وقفه خواندم! به نظرم جلدهای دوم و سوم از نظر داستان و محتوا پس از آبنبات هل‌دار دچار افت نشدند و این نکته بسیار مهمی است.
فقط و فقط متأسفم که در این شرایط، قیمت این کتاب‌های "حال خوب کن" به حدی بالاست که شاید عده‌ای را از خرید و مطالعه آن‌ها منصرف کند...
به هر حال خیلی خوشحالم که این کتاب ها را خواندم و به هر عزیزی که این یادداشت را مطالعه می‌کند پیشنهاد می‌کنم که حتماً آن‌ها را بخواند.
        
                قلم جناب رضا امیرخانی (@RzaAmrkhany)، انصافا جذاب است. کتاب سرلوحه‌ها هم که مجموعه‌ای از یادداشت‌های ایشان است، در واقع مجموعه‌ای از جذابیت‌هاست!
نگرش متفاوت وی به مسائل مختلف  از جمله دلایل این جذابیت است. برای درک نگاه متفاوت ایشان می‌توان گفت‌وگوی اخیر ایشان (شب عاشورا) با برنامه سوره شبکه 4 را دید و شنید...
اگرچه این یادداشت‌ها مربوط به سال‌های 81 تا 84 است، اما خواندن آن‌ها کمک می‌کند که مقداری با فضای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن سال‌ها آشنا شویم.
حالا به مناسبت اتمام این کتاب، برخی از آن جذابیت‌ها را لیست می‌کنم؛

6. پیام‌بر بشاگرد [حاج عبدالله والی و دیگر هیچ! لطفا بخوانید و بخوانانید...]
7. اگر او نبود تو چه‌کاره بودی؟! [...اگر او ظهور نمی‌کرد...]
8. بم؛ شهری که خم شد، اما کم نشد!
9. عاشورای ظاهر و عاشورای باطن [کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. حتی اگر یوم شب باشد و ارض، ارتفاع سی هزار پایی...]
10. خرده-ریزه‌هایی از زیارت عتبات
11. دفع افسد به افسد [این نوشته و نوشته شماره 10 پیرامون اوضاع عراق بسیار قابل تأمل است.]
12. دل‌های سوخته کنار نیمکت‌های سوخته [صبرا و شتیلا، قانا، طلائیه، عاشورا و دبیرستان دخترانه زینبیه میانه...]
13. خانه عاشقان امیرالمؤمنین [جرج جرداق و برخی حرف‌های ناگفته]
14. لبنان، یک معادله چندمجهولی با درجات بالا!
15. پنجره‌ها [پنجره‌ای رو به دریا و پنجره‌ای رو به آفتاب...]
16. لاری، حاجی مسگری و آقای رئیس جمهور!
18. پَریشانی پَرشی پُر شَر [همه مقصرند...]
20. آغاز یک مغالطه از یک رئیس جمهور
21. دو تا به نعل و دو تا به میخ
22. تظاهرات! [جهت آشنایی با چگونگی راه اندازی تظاهرات توصیه می‌شود! و البته که تظاهرات جمع تظاهر است...]
23. چقدر جنبش نرم افزاری! [مسئله‌ای که تا حدودی با "آتش به اختیار" نیز حس شد! راستی آقای امیرخانی واقعا فیزیک خوانده‌ها چه گناهی کرده‌اند که کامپیوتر و نرم افزار نخوانده‌اند؟ چقدر جنبش نرم افزاری؟]
24. تعدد آقا [امان از تعدد آقا...]
25. چرخه‌ی اقتدار
27.مردی متعهد به حقیقت! [حقا که نگرانی پیرامون استفاده از رشحات قلم ادبا و شعرا در آثار فلسفی بسیار بجا و صحیح بود.]
31. دست تقدیر و جایزه نوبل ژائو [خواندن این یادداشت برای فهم ریشه اهدای جوایز جشنواره کن و سایر جوایز بین المللی به ایرانیان، لازم است]
32. نقدی بر کتاب آیات شیطانی
35. آموزش داستان‌نویسی به زبان ساده (قسمت اول)
37. آموزش داستان‌نویسی به زبان ساده (قسمت دوم) [انصافا همان بخش‌های کوتاه خاطرات سفرها خیلی خوب بود... ای کاش روزی جناب امیرخانی این سفرنامه‌ها را به‌صورت کامل منتشر کند...]
39. ادبیات جنگ [در هر اثر جنگی بلافاصله اسامی را جابه‌جا می‌کنم. یعنی علی و کیارش و فاطمه را تبدیل می‌کنم به عدنان و بکر و رابعه، ... . اگر داستانی با این تغییر خواندنی بود، می‌فهمم که کار می‌لنگد (ص 261). و چه سنجه خوبی! ]
41. کتاب نخوانی! [و به نظر می‌رسد که اوضاع کنونی از آن زمان اگر بدتر نباشد، بهتر نیست!]
42. گناه بخت پریشان و هیات امناست [به کتاب‌دار می‌گویم آرزوی من این است که بچه‌ها از کتاب‌خانه‌ات کتاب بدزدند. (ص 281)]
44. جنگ جهانی ادبیات [علت ماندگاری حضرت حافظ!]
45. مساله‌ی لبنان و فلسطین به ما چه دخلی دارد؟ [پاسخ دقیق جناب امیرخانی به شعار "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران"، 4 سال پیش از آن!]
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            .
سید مهدی شجاعی می‌گوید: «برج سکوت اثری است که می‌تواند ادبیات را به قبل و بعد از خود تقسیم‌بندی کند.»
.
«این حرف، حرف بسیار مهمی است.» این را هم سید مهدی شجاعی می‌گوید و ادامه می‌دهد: «معتقد هستم که بسیاری از آثار ارجمند که قبلا تولید شده‌اند، در ابتدا ناشناخته بودند و بعدها شناخته شدند. به نظرم، این اثر، اثر فاخری است و به تدریج جای خود را باز خواهد کرد و مخاطبین با این لحن و ادبیات مانوس خواهند شد.»
.
و راستش سید مهدی شجاعی در این مورد خیلی حق می‌گوید. اینکه برج سکوت ادبیات را به قبل و بعد خودش تقسیم می‌کند. ادبیات به صورت مطلق، نه ادبیات ایران، نه ادبیات فارسی و نه ادبیات به علاوه هر چیز دیگری و خب این حرف، حرف بسیار مهمی است، حرف بسیار بزرگی است.
.
حالا بعد از تمام کردن کتاب اول، آن هم به شکل صوتی، دارم به این فکر می‌کنم که عجب جنس نابی است این کتاب. چیزی در حد برادران کارامازوف و یا نوشته‌های همینگوی. بدون اضافه گویی و بازی و ادا. سرراست سرراست. با نقطه‌های فراوان و کلمات دقیق و روایت‌های منظم و دقیق. دقت‌های سرسام‌آوار و جزئیات دیوانه‌کننده و از سویی یک کل بی‌نقص و محشر. حالا تو هرچه میخواهی تعریف کن؛ تعریف‌کردنی نیست این روایت لامصب!
.
حالا بعدا بیشتر درباره‌اش می‌نویسم. این را هم که نوشتم از سر سرریز احساساتم بود. نمی‌شد بعد از خواندن کتاب نخست درباره این شراب ناب چیزی ننوشت. باقی باشد برای بعد اما.
          
            در جایی از کتاب محسن آقای دوست داشتنی  می‌گوید:
" از خانه آقای جاجرمی که درآمدم، با خودم گفتم  نکند اصلاً خدا من را خلق کرده تا آدم‌های ناراحت را شاد کنم! "
جناب صدقی، بنظرم خدا شما رو واقعاً برای این خلق کرده که آدم‌های ناراحت را شاد کنید...
از شما  بابت اینکه در این روزها باعث شدید که لحظاتی را بدون دغدغه لبخند بزنم، بخندم و حتی گاهی قهقه بزنم، متشکرم.
سه جلد اول از مجموعه آبنبات‌های مهرداد صدقی را خواندم... برای اولین بار یک مجموعه چند جلدی را پشت سر هم و بدون وقفه خواندم! به نظرم جلدهای دوم و سوم از نظر داستان و محتوا پس از آبنبات هل‌دار دچار افت نشدند و این نکته بسیار مهمی است.
فقط و فقط متأسفم که در این شرایط، قیمت این کتاب‌های "حال خوب کن" به حدی بالاست که شاید عده‌ای را از خرید و مطالعه آن‌ها منصرف کند...
به هر حال خیلی خوشحالم که این کتاب ها را خواندم و به هر عزیزی که این یادداشت را مطالعه می‌کند پیشنهاد می‌کنم که حتماً آن‌ها را بخواند.
          
            باوجود اینکه سبک عاشقانه هیچ وقت سلیقه من نبوده و معمولا درباره رمان‌های عاشقانه که حتی قوی هم هستند نظر خاصی نمیدم ولی من او به نظرم کمی فراتر از "فقط" داستان عاشقانه است که میتونه نظر منِ عاشق‌نَشو هم جلب کنه!😅 چیزی کمی بیشتر از داستان‌های لوس عاشقانه پیش روی مخاطب میذاره. حالا نمی‌دانم به خاطر ادبیات منحصر به فرد نویسنده است یا هرچیز دیگر.. 
 متن خاصی داره.. انگار واگویه‌های ذهنی‌ رو داستان کرده و چقدر هنرمندانه این کار رو کرده.. بعضی وقتا انگار جمله‌ها از یه سرزمین خیالی میان بیرون.. "ذهن خیالی، خیال ذهنیه چرا؟ چون داستان از خیال جون میگیره ذهن، داستان رو میسازه، یا علی مددی! :)🤍"
و من چقدررر درویش مصطفی رو دوست داشتم:)..
.
.
یک اعترافی هم باید بکنم راستش آن چند صفحه‌ای از فصل نهِ او که سفيد بود را که دیدم حسابی نشر افق را مورد عنایت ناسزاها قرار دادم بندگان خدا را! خب حق بدهید شما جای حساس کتاب بفهمید ناشر یادش رفته یک فصل را چاپ کند چه حالی میشدید؟! ولی من نگفتم قیمت کتاب را خون پدرم گرفته‌اند.. گفتم به قیمت خون " پدرشان" گرفته‌اند! معلوم است که خون پدرم را قاطی این ماجرا نمی‌کنم!😅 اما ناشری که چند صفحه را چاپ نکند معلوم نیست خون پدرش چقدر بی‌ارزش بوده است! به هرحال کسی که خون پدرش به اندازه پدر طایفه فتاح‌ها بی‌ارزد که صفحه جا نمی‌اندازد! می‌اندازد؟! فتاح‌ها حتی آجرشان حق بود.. خلاصه که ان‌شاءالله ناشر افق هم مثل شخصیت کتاب‌های چاپی‌اش لوطی باشد و من را حلال کند!😅🌹
یا علی مددی:)