معرفی کتاب زن زیادی اثر جلال آل احمد

زن زیادی

زن زیادی

3.3
209 نفر |
52 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

21

خوانده‌ام

478

خواهم خواند

73

ناشر
جامی
شابک
9786001761454
تعداد صفحات
156
تاریخ انتشار
1396/11/21

توضیحات

        داستان حاضر، سرگذشتی است دقیق از مصائب و مشکلات زنی محروم و مطلقه که با توصیفاتی واقعی و موبه مو همراه است. شخصیت اصلی داستان، زنی است که در خانواده ای فقیر بزرگ شده و از حیث مالی، ظاهری، سواد، تجربه، فقیر و مستضعف است. زن پس از ازدواجی سراسر توأم با نارضایتی و دلهره، با شوهری مذهبی نما و حیله گر، مدتی مانند موجودی اضافی و وسیله ای تزئینی در خانه او نگهداری می شود و درحالی که بسیار مستضعف و بی دفاع است، نیش و کنایه های مادر شوهر را به خاطر زشت رو بودن و داشتن کلاه گیس تحمل می کند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به زن زیادی

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به زن زیادی

نمایش همه
مرضیه‌بانو

مرضیه‌بانو

6 روز پیش

دید و بازدید عیداز رنجی که می بریمسه تار

سیمین جلال خوانی

17 کتاب

جلال آل احمد و سیمین دانشور، دو شخصیت برجسته ادبیات معاصر ایران هستند. ازدواج دو نویسنده همواره فرضیه تاثیرگذاری آنها بر نوشته‌های یکدیگر را مطرح می‌کند و در مورد احتمال تاثیر سیمین و جلال بر یکدیگر نیز نظراتی بیان شده است. اما این فهرست فارغ از همه این بحث‌ها، فقط برای پیشبرد مطالعه خودم و مخاطبان عزیزی است که قصد دارند آثار داستانی این زوج نویسنده را بیشتر مطالعه کنند. کنار آثاری که تاکنون خوانده‌ام یک برگ سبز گذاشته‌ام و به مرور به روز می‌شوند. 📚 آثار داستانی سیمین و جلال به ترتیب سال انتشار:  ۱۳۲۴، جلال، دید و بازدید، مجموعه داستان کوتاه ۱۳۲۶،جلال، از رنجی که می‌بریم، مجموعه داستان کوتاه🌱 ۱۳۲۷، جلال، سه تار، مجموعه داستان کوتاه ۱۳۲۷، سیمین، آتش خاموش، مجموعه داستان کوتاه 🩷🩷 آشنایی جلال و سيمين ۱۳۲۷، ازدواج ۱۳۲۹🩷🩷 ۱۳۳۱،جلال، زن زیادی، مجموعه داستان کوتاه🌱 ۱۳۳۷. جلال، سرگذشت کندوها، داستان بلند🌱 ۱۳۳۷، جلال، مدیر مدرسه ، داستان بلند🌱 ۱۳۴۰، سيمين، شهری چون بهشت، مجموعه داستان کوتاه ۱۳۴۰، جلال، نون و القلم، داستان بلند🌱 ۱۳۴۲، جلال، سنگی بر گوری (چاپ ۱۳۶۰)، داستان بلند ۱۳۴۶، جلال، نفرین زمین، داستان بلند ۱۳۵۰، جلال، پنج داستان، مجموعه داستان ۱۳۴۸ (تیرماه)، سیمین، سووشون، رمان 🖤۱۸ شهریور ۱۳۴۸ جلال آل احمد درگذشت.🖤 ۱۳۵۹، سیمین، به کی سلام کنم، مجموعه داستان کوتاه ۱۳۷۳، سیمین، جزیره سرگردانی، رمان ۱۳۷۶ ، سیمین، از پرنده‌های مهاجر بپرس، مجموعه داستان کوتاه ۱۳۸۰. سیمین، ساربان سرگردان، رمان ۱۳۸۶، سیمین، انتخاب، مجموعه داستان کوتاه (این کتاب را پیدا نکردم که ضمیمه کنم 🤷‍♀️) ۱۳۸۶ ظاهرا نگارش رمان "کوه سرگردان" در این تاریخ به پایان رسیده اما این اثر نزد ناشر ناپدید شده است. 🖤 سيمين دانشور در اردیبهشت ۱۳۹۰ درگذشت 🖤

6

پست‌های مرتبط به زن زیادی

یادداشت‌ها

          تلخ اما از دل جامعه.
کتاب "زن زیادی" متشکل از چند داستان کوتاه درمورد افرادی که همه به نوعی درگیر مشکلاتی هستند و در جاه و مقام درستی قرار نگرفته‌اند.
به طور کلی کتاب‌هایی که به چند داستان می‌پردازند اصلا موردعلاقه‌ام نیستند ولی این موضوع از ارزش سمنوپزان و زن زیادی کم نمی‌کند.
داستان زن زیادی ته دلم را پر از غصه کرد؛ دختری که به خاطر نقص‌های کوچکی در ظاهرش خود را از کار و زندگی انداخت و حالا پر بود از عقده و حسرتِ کارهایی که میتوانست انجام دهد ولی نداد.
نادیده گرفته شدن زنان در تمام مراحل زندگیشان واقعا غم‌انگیز بود و هست و سزاوار این است که ساعت‌ها برایش اشک بریزم.
طبق چیزهایی که از این کتاب شنیده بودم می‌بایست انگشت به دهان بمانم ولی انتظاراتم را که برطرف نکرد هیچ، بلکه ناامید هم شدم. فکر می‌کنم ما چوب انتظاراتمان از کتاب‌ها، آدم‌ها و همه چیز را میخوریم.
زن زیادی، اولین کتابی بود که از جلال آل احمد میخواندم و فکر کنم آخرین کتاب هم باشد زیرا اصلا نتوانستم آنطور که باید، با این کتاب ارتباط بگیرم و چنگی به دلم نزد.
زن زیادیِ جلال آل احمد مثل خیلی‌های‌ دیگر مخاطب خاص خودش رو دارد و به صورتی نیست که تک تک افراد از خواندنش لذت ببرند.
بنظرم داستان روی یه خط صاف پیش می‌رود که یکنواختیش دل را میزند.
اگر نصفه و نیمه ول کردن کتاب اعصابم را بهم نمی‌ریخت قطعا بعد خواندن چند صفحه از کتاب آن را کنار می‌گذاشتم.
رساله‌های اول کتاب را هم اصلا متوجه نشدم و درکل کتابی نبود که بعدا بخواهم حتی از کنارش رد شوم.
اگر قرار باشد از جذابیت‌های کتاب بگویم قطعا از توصیفات دقیق و عمیقش میگفتم که نویسنده بسیارعالی همه‌چیز را به وضوح بیان کرده بود و جملات درخوراندیشه کتاب هم باعث شد که حداقل یک ستاره از این سمت داشته باشد.
        

50

          آل احمد در این کتاب به داستان‌هایی حول محور زنان و معلمان می‌پردازد و به شیوه‌ای جالب توجه احوالات مردمان زمان خود را به تصویر می‌کشد، از زنی که برای مرگ کودک هوویش نذر می‌کند تا معلمانی که بیمه درمانی را دزدی دولت می‌دانند.
اما یک داستان در این میان بیش از همه توجه مرا جلب کرد و آن داستان «جاپا» بود. در این داستان بسیار کوتاه همراه روایتی از دیبری زحمتش می‌شویم که به نظر نویسنده شمه‌ای از دغدغه‌های درونی آل احمد را نشان می‌دهد. این معلم که سر و کله زدن با کودکان را برای خود هدف و مقصودی نمی‌بیند میل دارد رد ‌و اثری از خود در جامعه‌اش به جای بگذارد و خود را درگیر خشم و نفرت از دیگرانی می‌کند که به این هدف (اثر گذاری) دست یافته‌اند.
در واقع خود آل احمد به‌گونه‌ای از عیب خود و نویسندگان هم‌ عصرش می‌نویسد که آنقدر خود را درگیر تفکرات سیاسی کرده بودند که ادبیات را از نوشته‌های خود پاک کرده بودند. آل احمد که گاه بسیار درگیر این مسائل می‌شد و گاه صرفا به ضعف‌های اجتماعی و فرهنگی (گاه درست و گاه نادرست) می‌پرداخت، قدری بیشتر ادبیات را در آثار خود حفظ کرد.
        

5

سمی

سمی

1404/4/8

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

0

Asal

Asal

1404/4/5

          حتی همین الان که فقط چند دقیقه از تموم شدن زن زیادی می‌گذره هم خیلی سخت میتونم به یاد بیارم که توی هر داستان چی رخ داد و چی روایت شد‌... و این شاید ضعف حافظه‌ی من باشه و شاید هم نویسنده حرف خیلی خاصی نزده که بخواد توی ذهن من جایی باز کنه! درسته که متوجه تندی زبان جلال، و شرح حالی انتقادی به حکومت وقت، هستم اما باز هم با انتظار بیشتری از این نویسنده، کتاب رو شروع کردم.
و البته که متوجه نگاه استعاری نویسنده می‌شدم و تحسینش می‌کردم؛ اما از گیرایی و ماندگاری؟ نه... خبری نبود! 
ولی چیزی برای من جالب بود احوال مشترکی بود که بعضی موقعیت‌های زنانه در زنِ زیادی با سووشون داشت... انگار این موقعیت های مشابه، از جهان زنانه‌ی مشترکی که جلال و سیمین با هم ساخته بودن یا فهم و بینشی که از زن داشتن یا تاثیری که روی هم گذاشته بودن نشات گرفته بود و رقم خورده بود.
علاوه بر اینکه دقت کلماتی که انتخاب شده بود، روانی و سیال بودن هر قصه به حق و سنجیده بود و به زعم من علیرغم سطحی بودن مفهوم داستان‌ها، هر قصه جوری ماهرانه نوشته شده بود که دوست داشتی تا انتها بخونی (اما وقتی به انتها می‌رسیدی با خودت می‌گفتی کاش همون وسط رهاش می‌کردم...) 
        

1