مزایای منزوی بودن

مزایای منزوی  بودن

مزایای منزوی بودن

استیون چباسکی و 1 نفر دیگر
3.8
90 نفر |
31 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

176

خواهم خواند

97

شابک
9786007845370
تعداد صفحات
214
تاریخ انتشار
1399/8/27

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        
بعد از این که اینو گفتم همه مون ساکت و غمگین شدیم. تو سکوت، چیزی رو یادم اومد که هیچ وقت به هیچ کی نگفته بودم. یه بار قدم می زدیم . فقط  سه تایی مون بودیم و من وسط بودم. یادم نمونده کجا داشتیم می رفتیم یا از کجا می اومدیم. حتا فصلش هم یادم نیست. فقط یادمه بین اونا قدم می زدم و برای اولین بار احساس کردم به جایی تعلق دارم.
.
      

لیست‌های مرتبط به مزایای منزوی بودن

نمایش همه

یادداشت ها

        خب این اولین باریه که برای یه کتاب ریویو می نویسم.
و برام جدید و عجیبه
این کتاب رو توی سرو از روی میز برداشتم و توی مدت ۳ روز توی وقتایی که می تونستم استراحت کنم خوندمش. 
۵ ستاره دادم به این کتاب. 
چرا؟ چون واقعا خودم رو توش دیدم 
شخصیت اصلی داستان همون طور که معلومه منزویه ولی چرا منزویه؟ چه اتفاقاتی افتاده که اینطوری شده؟ بقیه شخصیت ها چطور؟ 
به عنوان کسی که تقریبا همه چیزای کتاب رو پشت سر گذاشته می تونم بگم توصیف نویسنده در مورد اتفاقات و اثرات اونها روی شخصیت و زندگی افراد بی نقصه.
هر قسمت رو که تموم می کردم یاد بخشی از زندگی خودم می افتادم. می خندیدم و اشک می ریختم.
می خوام چیزای بیشتری بگم
ولی اگه بخوام ادامه بدم باید اسپویلش کنم 
فقط می تونم بگم ارزش خوندن رو داره.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3

          The Perks of Being a Wallflower 
At the begining of this book i said to my self "wow, such a amazing book" becouse in my idea it's very intersting and good way to write everything that you can't say to anybody to somebody. 
Actually i wished that "this" would be possible for me, too. From email, instagram or Blog or... 
Befor i read this book i tried to take a letter to somebody that she or he dont know me, but i dont know who is she or he and i dont know how i can find her or him. 
Instagram is bad way becouse most of my folower know me; and Blog is old and today in iran i cant find anybody to read my writhing in the Blog. 
Anyway this was the reason that i like so much this book at the "begining"
 the more i went ahead it seems to me its not my favorite novel becouse dont have very good story and have many writhing defects in translation into persian. 
The more i went ahead i've got used to writhing defects and (( the Charm of story is Back)). 
And at the end i said to myself again "wow, such a amazing book"
"Charlie" is a smart, Kind and little Words boy, he dont have any friend and he is "Wallflower" 
In the first year of the highschool he Find some friend that they gave chance to Charlie to feel that he belongs somewere. 
I think Charlie is very lucy to met "Sam" & "patrik" & then "mery elizabet" and other friend. 
Patrik is the person who is always joking and Sam is the Pretty & Kind girl who prefer if someone love her, he Will love her real self
They had continually Party and racywill and the show and bigboy and... 
For this i think Charlie is really Lucky boy becouse i dont experience any of this entertament. 
After reading this book i found out probably i'm a "wallfolwer" 
I love the end of book and i love to stand in the Back of the truck and Open my hands While playing the best song and be With my best friends and go to the light from dark tunnel. 
It is very long writhing that is more about me instead of book that name i " the perks of being a Wallflower" 
I'm sorry for this and for my bad engilish writhing becouse my Mother language is persian.
        

0

parmis

1402/12/6

          اولین کتابی که چون تموم شد گریم گرفت.
واقعا ١0/١0
همه چیزش عالی بود، من خیلی ارتباط گرفتم باهاش
چیزایی که میگفت، توصیف هایی که میشد
همشون کپیه خودم بودن
و درست تو زمانی خوندمش که به شدت نیازش داشتم
به شنیدن حرفاش و داستانش
اینکه میدیدم یکی دیگه هم دقیقا داره همین حس هارو تجربه میکنه، بی‌نظیر بود.
من موقع خوندن این کتاب، بی‌نهایت بودم.
بی‌نهایت ترین حالت خودم بودم، با اهنگایی که چارلی دوست داشت بی‌نهایت بودم، با احساساتش، با اینکه چقدر شبیه منه، چقدر همزادپنداری میکنم باهاش، چقدر چیزایی که تجربه میکنه رو تجربه میکنم، اینکه چقدر کتاب بی‌عیب ونقص بود، اینکه چقدر با هر سطری که میخوندم بیستر عاشقش میشدم،بی‌نهایت بودم.
وقتیکه آخرین جملات رو میخوندم، بی‌نهایت بودم، با همه چیز کتاب، بی‌نهایت بودم و عاشق این بی‌نهایت بودن هستم.
وقتی که با تموم کردنش گریم گرفت بی‌نهایت بودم.
وقتی که آروم اروم میخوندمش تا دیرتر تموم بشه ولی برعکس زمان برام بی‌معنی میشد هم، بی‌نهایت بودم.
من با عشقی که چارلی داشت بی‌نهایت بودم، با درک کردن ذره ذره از عشقش بی‌نهایت بودم.
من با چارلی بی‌نهایت بودم.
من با این کتاب بی‌نهایت بودم.
تونستم بعد از مدت ها بگم
"بالاخره یه کتاب خوب"
ولی این از خوب هم خوبتر بود، عالی بود، محشر بود، پرفکت به تمام معنا.
من به معنای واقعی کلمه عاشق این کتاب شدم. و مطمئنم فقط یبار خوندنش اکتفا نخواهد کرد.
خیلی خوشحالم که تو این دوره از زندگیم خوندمش و تواین وضعیت خوندمش.
به دست مريزاد به نویسندش که انقدر زیبا و قشنگ همه چیز رو به تصویر کشیده بود. نمیخواستم تموم شه ولی دوروز بیشتر طول نکشید، ولی طول روز رو من فقط مشغول خوندن بودم، چطور باید بگم عالی بود؟
با خنده هاش خندیدیم با گریه هاش گریه کردم و با هما احساساتی که توش بکار رفته بود ارتباط برقرار کردم و زندگی کردم.
من این کتابو زندگی کردم.
پیشنهاد صددرصدی.. بخونیدش، پشیمون نمیشین. شاید برای همه جذاب نباشه روندش
ولی
من
عاشقش
شدم
. 
        

8