بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

کلبه عمو تم

کلبه عمو تم

کلبه عمو تم

هریت بیچر استو و 1 نفر دیگر
4.1
74 نفر |
23 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

156

خواهم خواند

63

«کلبه عموتم» پیش از آنکه داستان اندوهبار و درد آلود زندگی انبوهی محکوم بی گناه باشد یک دفاعیه افشاگر و شورانگیز سیاسی و اجتماعی است.این کتاب که پیش از درگیری جنگهای انفصال در ایالات متحده ننگ و افتضاح ستم برده داری را پیش چشم جهانیان به رسوایی کشید، در مبارزه با غم انگیز ترین و شرم آورترین ضعف تمدن دنیای نوین ضربه کاری و کوبنده را فرود آورد...و از آن پس اثر خانم «بیچراستو» آمریکایی بسان ستونی گزند ناپذیر و تراشیده در خارای سخت ایمان و احترام به آزادی انسان ها و آراسته به نقش و نگار شریف ترین عواطف بشری، در شمار یکی از پایه های بنای عظیم انسانیت و عدالت مقام گرفت. بی تردید کتابی در چنین مقام همیشه تحسین برانگیز و همیشه تازه و زیباست.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به کلبه عمو تم

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

50 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به کلبه عمو تم

یادداشت‌های مرتبط به کلبه عمو تم

            باید اعتراف کنم که انتظار چنین چیزی نداشتم؛ کلبه عمو تام را از کتاب ادبیات فارسی دوم دبیرستان می شناختم. به نظر کتاب جذابی نمی‌رسید. مثل همه‌ی کتاب‌های معروف و کلاسیک می‌دانستم که "باید" بخوانمش اما اشتیاقی برای این کار نداشتم. تا اینکه برای تکمیل فرآیند آموزشی در برنامه‌ی کتابخوانی دانش‌آموزانم گذاشتمش تا بچه‌ها بیشتر با تاریخ برده‌داری آشنا شوند و به ناچار هم خواندمش.

در مقدمه کتاب (چاپ نشر افق) آمده‌است که علی‌رغم تاثیر اجتماعی گسترده‌ای که این کتاب داشته نویسندگان بزرگ آن را یک اثر داستانی موفق به حساب نمی‌آوردند. حتی نقل قولی از چارلز دیکنز وجود داشت که کتاب را فاقد ارزش ادبی می‌دانست. بعد از خواندن کتاب با چارلز دیکنز موافق بودم. "کلبه عمو تام" ساختار‌های رایج داستانی را نداشت. خط داستان منظم نبود، مشخص بود که نویسنده آن را به صورت پراکنده نوشته (چون کتاب ابتدا داستانی دنباله دار در روزنامه بوده) تعداد شخصیت‌ها زیاد و خط اصلی داستان تا حدی نامشخص بود، حتی گاهی به نظر می‌رسید نویسنده تا مدتی یک شخصیت را فراموش کرده.
اما با همه‌ی این اوصاف نمی‌شد گفت که کلبه عمو تام یک رمان عالی و ماندگار نیست. داستان علی‌رغم تمام آشفتگی‌اش لمس کردنی و قابل درک بود، شاید هزاران سخنرانی و مطلب علمی در مورد جنایات دوره برداری نتواند یک دهم این کتاب اثرگذار باشد.

و مجدداً اعتراف می‌کنم که غافلگیر شدم. کلبه عموتام برخلاف تصور دوم دبیرستانم کتاب دوست داشتنی‌ای بود. و غافلگیری بعدی این بود که انتظار داشتم بچه‌های‌کلاسم به زور بخوانندش و غر بزنند که خسته‌کننده‌ای بود اما برخلاف انتظارم همه دوستش داشتند. (با اینکه به تمام ضعف‌هایش واقف بودند) این حقایق باعث شد این جمله که این کتاب منجر به تصویب قانون الغای برده‌داری شده برایم باورپذیرتر شود.

و در نهایت کلبه عمو تام کتاب کلاسیکی است که علاوه بر اینکه "ارزش" خواندن دارد، از "لذت" خواندن هم بی‌بهره نیست.
          
Han

1401/02/10

            یکی از ترسناک ترین اتفاقاتی که دنیا در طول تاریخ دیده ، نابرابری میان نژاد هاست کلیشه ای که در قرن نوزده میلادی در آمریکا به وجود آمد و کم کم در سراسر جهان منتشر شد. این طرز فکر غلط موجب ایجاد برده داری به ویژه برده های آفریقایی شد و حقوق آنها از بین رفت . 
در دوره ای که آمریکا غرق در نظام برده داری و تبعیض بین نژاد سیاه پوست و سفید پوست است . عمو تام در مزرعه صاحبش سخت کار می کند و زندگی اش را می گذارند. اما زندگی گاها گره هایی دارد که مسیر سرنوشت را تغییر می دهد و روند زندگی انسان ها به کل عوض می شود.اینجاست که بدهی های پرداخت نشده صاحب تام کار دستش می دهند و او به ناچار فروخته می شود. زندگی واقعی تام اکنون آغاز شده…
این کتاب یکی از پرفروش ترین کتاب های جهان است و بیشتر مردم جهان ان را مطالعه کرده اند. قلم نویسنده روان و واضح است اما داستانی که به قلم کشیده جذابیت زیادی دارد. می توان از این داستان وضعیت آمریکا در قرن نوزده را مشاهده کرد چون نویسنده موضعی که به قلم کشیده یکی از دغدغه های آن عصر بوده و او آن دوره را شرح و کرده به آن پرداخته است. 
این کتاب با پیام ضد برده داری نوشته شده بود. اما دلیلی که آن را ترغیب کننده کرده علاوه بر موضوعی که به آن پرداخته ایده اصلی داستان است . من به شخصه تصور مبهمی از سیاه پوستان در ذهنم شکل گرفته بود . اینکه تحت تاثیر رسانه ها آنها وحشی هستند و اخلاق مناسبی ندارند تبدیل به کلیشه ای در ذهن من شده بود و هر وقت به موضوع سیاه پوستان بر می خوردم تصوری ترسناک از آنها داشتم تا اینکه این کتاب خیلی از ابهامات من را برطرف کرد و الان دید خیلی بهتری نسبت به سیاه پوستان دارم.
روند کتاب کمی کند بود. و به نظرم نویسنده توانایی ان را داشت که کتاب را در متن کمتری خلاصه کند. پیرنگ کتاب کامل بود و نقطه اوج با توجه به روند کند داستان و سبک کلاسیک آن جذاب بود . شروع کتاب ، ترغیب کننده بود و پایانش با در نظر گرفتن تعداد صفحات نسبتا خوب بود. گره ها به موقع ایجاد می شدند و باعث سردرگمی نمی شدند . 
کتاب از لحاظ شخصیت پردازی خیلی قوی نوشته شده بود . شخصیت تام یا همان پر رنگ ترین شخصیت جای مشخصی در ذهن من داشت ، مردی پاک که حتی برای فروختنش شکایتی نکرد. یا صاحب اولش که اگرچه خیلی کم در کتاب اشاره شده بود ولی شخصیتی اشراف زاده و غرور همیشگی داشت . برخی کتاب ها با در نظر نگرفتن شخصیت پردازی باعث گمراهی خواننده می شوند اما این کتاب از آن دسته ها نبود و خیلی شخصیت پردازی خوبی داشت.
توصیفات کتاب نسبتا زیاد بود و یکی از دلایل طولانی شدن کتاب توصیفات زیاد آن بود. نویسنده سعی کرده بود تمام اتفاقات آن عصر را به قلم بکشید و شاید در ان دوره خسته کننده بود، اما در عصر حاضر جذابیت دارد و برای منی که در آن دوره زندگی نکردم سبک زندگی مردم آن زمان و سختی مشقت سیاه پوستان جالب بود .
جلد کتاب در نشر افق واقعا تعریفی نداشت و من تنها به دلیل شهرت افسانه ای کتاب آن را مطالعه کردم اما اسم کتاب به نسبت جلدش خوب بود حداقل مفهومی را به مخاطب می رساند. 
در آخر کتاب های ژانر کلاسیک برای من جذابیتی نداشتند اما این کتاب دید جدیدی هم نسبت به کتاب های قدیمی و کلاسیک و هم نسبت به تبعیض نژادی در ذهنم ساخت و برایم جذابیت بالایی داشت .
« قلب هیچ اشکی برای ریختن ندارد. فقط خون می ریزد و در سکوت خونریزی می کند.»
          
در اوایل ک
                در اوایل کتاب اصلا فکرش را نمیکردی کتاب به چنین جاهایی برسد.
اینکه تام دست هی لی نماند واقعا  خیلی خوب بود.
سینت کلئر ارباب خوبی بود ولی ای کاش سند آزادی تام را امضا می کرد تا کار به چنین جاهایی نرسد.
همه ی اینها از یک بدهی شلبی شروع شد...
درست است سینت کلئر ارباب بدی نبود، ولی همسرش اصلا ارباب خوبی نبود. او تام را به بازار برده عمومی برد😓 بعد هم شخصی مانند تام به دست لگری افتاد و به دست همان لگری کشته شد... در صورتی که اگر اگر اگر جورج شلبی زودتر می رسید  یا سینت کلئر آزادش می کرد هیچ کدام از این اتفاق ها نمی افتاد و تام به کلبه خود می رسید. تازه شلبی هم مرده بود... و مرگ شلبی باعث شد جورج دیر برسد. کتاب پر از مرگ و شادی بود اما با همه ی این اتفاقات تلخ، لیزا و خانواده اش و پسر و دخترشان به کانادا رفتند و به خوشی زندگی کردند و علاوه بر این کاسی دوباره پسرش را ملاقات کرد!! می بینید؟ واقعا کتاب عجیبی است. و از خواندن آن بی نهایت لذت می برم... هریت بیچر استو واقعا آدم معرکه ای بوده که میتوانید عکسش را مشاهده کنید.⬇
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

            کتاب «کلبه عمو تام» جز معدود کتاب هاییست که تا انتهای آن را خط به خط دنبال میکردم تا ببینم در آخر چه اتفاقی می‌افتد. این کتاب در باره ی مردی مسن به اسم «عمو تام» بود که برده ی آقای شلبی بود. عمو تام مرد خوب و خوش‌رفتاری بود. یک روز آقای شلیبی به خاطر قرضی که به آقای هالی داشت مجبور شد عمو تام و هنری را بفروشد. هنری پسر بچه ی ساکتی بود که در کتاب عملا به ویژگی ای شخصیتی و جسمی او اشاره‌ی زیادی نشده بود. الیزا مادر هنری و خدمتکار شخصی همسر آقای شلبی بود؛ که با فهمیدن اینکه قرار است پسر عزیز کرده اش را بفروشند همراه با هنری فرار کرد. همسر الیزا «جورج هریس» یک برده از یک ارباب دیگر بود که اربابش بر خلاف اقای شلبی فردی خشن و بی رحم بود و دایما جوجر را اذیت میکرد، پس جورج هم که از این وضع خسته بود فرار کرد و قصد داشت به کانادا برود و سپس همسر و بچه اش را بخرد، اما در بین راه ... از طرف دیگر عمو تام را آريالای هالی خرید و با کشتی به سمت نیواورلئان برد. در بین راه عمو تام دختر بچه ای به اسم اوا را دید و به واسطه اتفاقی جان او را نجات داد و همین اتفاق باعث شد این دو دوست های خوبی برای هم شوند، پدر اوا نیز تام را خرید و به خانه برد اما...
به نظرم این کتاب از نظر داستانی و پی رنگ، قوی بود و خواننده را به راحتی چذب خود می کرد، همین‌ طور آغاز مناسبی داشت و برای شروع یک کتاب طولانی خوب بود، اما پایان کتاب آن‌ قدر که باید خوب نبود و جوری تمام شده بود که انگار نویسنده در اواخر داستان پس از مرگ تام،خسته شده و فقط می خواست کتاب را تمام کند. از نظر ترجمه هم بد نبود ولی کاملا مشخص بود که یک کتاب ترجمه شده است، در بعضی از بخش های کتاب، گویی یک متن انگلیسی ترجمه تحت الفضی شده باشد.
از نظر توصیفی خوب بود؛ اما بعضی جا ها در توصیف شخصیت ها و حتی درباره ی برده های خانه اگوستین، تناقض هایی بود؛ مثلا در یک جا میگوید خانم ماری آنها را از خانه ی پدرش اورده است اما در جای دیگری اگوستین را در حال تعریف اینکه قبل از ازدواجش با برادرش شریک بوده و این ارباب ها از انجا با اویند، نشان میدهد. همچنین به خاطر تعداد زیاد شخصیت ها که فکر کنم بالای سی- چهل تا بودند، خواننده دچار گیجی می شد، ولی شخصیت انها را تقریبا خیلی خوب توصیف کرده بود، و به خوبی تفاوت میان طرز تفکر ادم ها و شخصیت هارا به تصویر کشیده بود؛ انقدر خوب که خواننده میتوانست خود را در جایگاه یک برده که بهش ظلم میشود تصور کند.
جدای از همه ی خوبی های زیادی که این کتاب داشت، یکی از بدی هایش هم غلط املایی های زیادش و تکرار بعضی صفحات بود که البته مربوط به ترجمه و ویراستاری آن است و به پی رنگ و خود داستان ارتباط چندانی ندارد؛ اما به هر حال به چشم می آید و اذیت کننده است. مثلا بعضی کلمات انقدر متفاوت نوشته شده بودند که خواننده باید چند لحظه مکث میکرد تا بتواند تشخیص دهد چه کلمه ای است؛ حتی بعضی اوقات کلماتی مثل: می گویی را می گوی‌ای نوشته بود یا بعضی اسامی را در انتهای کتاب جا به جا گفته بود و باعث میشد که خواننده مجبور شود چند صفحه به عقب برگرددد تا متوجه منظور و داستان شود.
          
            با کتاب کلبه ی عمو تام وقتی آشنا شدم که تو کتاب بربادرفته بهش اشاره شده بود و گویا تو جنگ داخلی آمریکا بر سر آزادی بردگان سیاه، تاثیر عمیقی گذاشته بود.
با خوندن داستان، قلب آدم به درد میاد و به تنها چیزی که فکر میکنی اینه که "چطور در طول تاریخ سیاست مردانی قانونهایی اینقدر بی رحمانه وضع کردن و زندگی مردم بیگناه رو تباه کردن؟" چه کودکانی از مادرانشان جدا شدن و چه مادرانی از جدایی فرزندانشون زجر کشیدن و از زمین و زمان ناامید شدن؛ چه کودک‌ها و زنان و مردانی مورد آزار و شکنجه قرار گرفتن و روح و جسمشون دردمند شده؛ چقدر انسانهای بیگناه ترس و  وحشت رو تجربه کردن و با چشمای اشک‌آلود و سینه ای پر درد از خدا میخواستن که نجات پیدا کنن.. جواب این همه خون ریخته شده و زندگی‌های تباه شده رو کی میده؟
چیزی که از کتاب‌های کلاسیک میفهمم اینه که اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها آدم های زیاده خواه و مغرور و تنبلی هستن که خودشونو در شأن کار شریف کشاورزی یا کارگری نمیدونن و همیشه در طول تاریخ از انسانهای بیگناه برای بردگی و کار بدون دستمزد استفاده کرده و اونا رو آزار دادن تا خودشون راحت زندگی کنن و پاشونو بندازن روی پاشون. در واقع زندگی و عنوان اشرافی با طعم خون و آه و ناله های انسان های بیگناه =)
قلب آدم از این همه بی رحمی و بی عدالتی به درد میاد.. و در واقع حس میکنم که دنیا واقعا بی‌رحمه!
          
            کـلـــبه ی عمـــــــو تـــــام: 

داستان در رابطه با برده ای مسیحی به نام تام هست که سال ها هست در مزرعه ی آقای شلبی کار می کند.
اما به علت بدهکار شدن آقای شلبی ، او مجبور به فروختن بهترین خدمتکارانش می شود .
و سیر داستان در رابطه با وضعیت و زندگی تام بعد از به فروش رفتن او است و صد البته به همراه 
مخلفات:))

باید بگم اصلا نباید انتظار کتابی رو داشته باشید که حتی قواعد کلی نوشتن یک رمان رو هم رعایت کرده !
مثلا تعداد شخصیت ها واقعا زیاد بود و بعضی از اونها تفاوت خاصی با سیاه لشگر نداشتند
 و همین موضوع باعث شد که مجبور بشم تمام شخصیت های داستان رو توی یک برگه جمع آوری کنم که شباهت زیادی به نقشه مفهومی های جزواتم داشت
البته شاید خیلی هم نیاز نبود . . .
نویسنده شاید بعضی شخصیت های فرعی رو  زیاد از حد روشون مانور داده بود که باعث شده بود شخصیت های مهم تر رو تا حدودی فراموش کند !!
 این پراکنده بودن قسمت های داستان هم تا اوایل کتاب اذیت کننده بود ولی به مرور عادی شد

نویسنده هم فکر می کنم جز معدود افرادی بوده که از  ساعت پنج صبح یکشنبه دم در کلیسا منتظر می مونده تا در رو برایش باز کنند 😂
و شاید همین موضوع باعث شده بتواند شخصیتی مذهبی مانند تام رو خلق کند

داستان مفهومی و پر از حرف بود 
و شاید هم دردناک . . . 🖤
دردناک بودن  این کتاب  برای من رو میشه از شکل و شمایل صفحاتش متوجه شد که بعضی صفحات انگار طاق باز زیر بارون موندن  و اشک هام باعث چروک شدن صفحات شده اند :}

در کل با تمام مواردش هنوز هم خیلی خواندنی هست 

در آخر هم 
به قول اوفلیا : ((ما حتی در اوج زنده بودن ، رو به مرگ هستیم .))
:)))