بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

مرگ بر مدرسه

مرگ بر مدرسه

مرگ بر مدرسه

کبری التج و 3 نفر دیگر
4.0
7 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

12

خواهم خواند

22

همین حالا که داری این نوشته را می‌خوانی، یعنی به عضویت یک گروه زیرزمینی و سری درآمده‌ای و باید برای نابودی دشمن مشترکمان تلاش کنی. اگر می‌خواهی بدانی نقش تو در این گروه چیست، آرام و زیر لب بگو: «مرگ بر مدرسه» و لابه‌لای صفحه‌ها و خط‌های کتاب دنبال من بیا؛ قرار است شاهد اتفاقات عجیبی باشیم.

یادداشت‌های مرتبط به مرگ بر مدرسه

            بلند بگو: مرگ بر مدرسه!  

اسم جذاب کتاب باعث شد تا در شبکه‌های اجتماعی کتاب (مرگ بر مدرسه) را دیدم، سفارش بدهم. 

داستان کتاب مرگ بر مدرسه داستان پسر نوجوانی است به اسم راپا فرهادی که با شروع مهر به کلاس هفتم رفته است‌. 

تغییر مدرسه، تغییر دوستان و تفاوت استعداد هر دانش‌آموز باعث می‌شود از محیط یک‌نواخت و غیر خلاقانه مدرسه دل‌زده باشد.

راپا دوست دارد کل روز فیلم ببیند و مجبور به کاری نشود. 

دل زدگی او از مدرسه کشمکش‌های جذابی را در داستان به وجود می‌آورد و گروه سری مرگ بر مدرسه شکل می‌گیرد. کار این گروه سری تخریب مدرسه با هدف  به تعطیلی کشاند آن است که چندباری هم به موفقیت می‌رسند. 

راپا و دوستان‌ش برخلاف تصور معلم‌ها بچه‌های زرنگ و درس خوانی هستند که دوست‌دارند مدرسه با علایق آن‌ها پیش برود و به دنبال استانداردسازی و شبیه هم کردن دانش‌آموزان نباشد.
سوالات اساسی کتاب نقد به سیستم آموزشی است که چرا همه باید در ریاضی بیست بگیرند یا یک ورزش را دنبال کنند. 

داستان از زبان راپا روایت شده است یا به اصطلاح زاویه دید اول شخص و اسم هر فصل از روی یکی از انیمیشن‌ها و فیلم‌های گروه سنی نوجوان گرفته شده است.

کشمش داستان به درستی توانسته جذابیت خود را حفظ کند و تا پایان این جذابیت ادامه دارد. 

توجه به گروه سنی همسال، ایجاد حس رقابت و هیجان، جستجو و کنجکاوی، بحران هویت نوجوانی از نکاتی است که کتاب به آن توجه کرده است. 

تحول شخصیت راپا باورپذیر است و توی ذوق نمی‌زند. اسم راپا به معنی منتظر هم بر جنبه دینی انتظار ظهور منجی توجه داشته که منتظر واقعی باید به دنبال تغییر جامعه خود باشد و انتظار منفعلانه بی‌فایده است. البته در هیچ‌جای داستان این مفاهیم مستقیم بیان نشده است و نویسنده به درستی فقط داستان تعریف کرده است.  

موضوع اصلی داستان تغییر نظام آموزشی با نیازهای جدید نسل کنونی است و در پایان هم این مدرسه است که باید خود را تغییر بدهد نه راپا. 

شخصیت باباجی و ناظم هم نماینده معلمان خلاق در مدارس هستند که به درستی به آن توجه شده بود. 
یادگیری مساحت با کاشت گل و گیاه در باغچه از خلاقیت‌های باباجی بود که شاگردان زیادی را به درس‌خواندن علاقمند کرده بود. 

کتاب مرگ بر مدرسه در ۲۱۶ صفحه به قلم کبری التج نوشته شده است و سال ۱۴۰۲ توسط انتشارات مهرک روانه بازار شده است.
          
            بذارید از همون اول بگم که دوستش داشتم😅💙
روایت یه پسر ۱۴ ساله که با مدرسه کلا مشکل داره و هیچجوره هم دلش باهاش صاف‌بشو نیست😁
به نظرم نویسنده خیلی خوب تونسته بود افکار و احساسات نوجوون‌طور شخصیت اصلی رو نشون بده. جوری که حتی یه جاهایی با خودم تو اون سن مقایسه‌ش میکردم و بعد تاییدش میکردم (نه از نظر درست بودن کارهاش، بلکه از این نظر که منم بعضی از این افکار و رفتارها رو داشتم). 
نکته‌ی دیگه اینکه من کتاب رو صوتی گوش کردم و به نظرم گوینده (سعید شیخ‌زاده) واقعا قشنگ روایتش میکرد. اصلا یک شور و حال خاصی به آدم میداد که به قول یکی  از دوستان آدم رو میبرد تو همون حال و هوای نوجوونی:)
یه مسئله‌ی دیگه‌ای هم که من خوشم اومد این بود که خیلی به انیمیشن‌ها و اینجور چیزا اشاره میکرد، چیزایی که بچه‌ها این روزا دنبال میکنن و این آشناپنداریه به نظرم براشون جذابیت کار رو میبره بالا؛ اینکه کسی که داره مینویسه از دنیای اونا خیلی هم دور و پرت نیست!
نهایتا اینکه ایده‌ای که مد نظر نویسنده بود، به نظرم خیلی ایده‌ی خوبی بود و خوب هم داستان رو شروع کرد و ادامه داد ولی آخرش انگار نتونست اونجوری که باید تمومش کنه🤷‍♂️ دقیق تر بخوام بگم طوری بود که حس میکردم هنوز چند فصل دیگه تا آخر کتاب باید مونده باشه؛ وقتی دیدم که مثلا ده دقیقه مونده با خودم فکر کردم الان چجوری میخواد جمعش کنه؟ و اینکه همونطور که گفتم ایده خوب بود ولی حس میکنم اون انتقادی که به نظام آموزشی وارد میکرد تهش انگار به هیچ نتیجه‌ای نرسید! چه برای شخصیت اصلی چه برای من خواننده.🚶
          
                داستان در مورد راپا فرهادی دانش آموز پایه هفتم است. راپا تازه وارد مقطع متوسطه شده و از مدرسه متنفر است. به همین دلیل تلاش می‌کند تا از مدرسه انتقام بگیرد. روی دیوارهای مدرسه شعار نویسی می‌کند، گروه خرابکاری راه می اندازد و آزمایشگاه را به آتش می‌کشد. 
اول: دم مهرک گرم که دست از سری دوزی‌های خمیر شونده برداشته و به نویسنده‌ها و تیم‌های جوان اعتماد می‌کند. 
دوم: دم نویسنده هم گرم که سعی کرده کتابی مماس با دنیای ذهنی نوجوان بنویسد. 
اما جهان قصه شکل نگرفته‌. برخی وقایع کاملا غیرمنطقی هستند، واکنش آدم ها منطق درستی ندارد. یا حداقل من نفهمیدم.
واقعا چطور میشه با یک آچار و پیچ گوشتی رفت داخل موتور خانه و کاری کرد آب کل کلاس‌ها را پر کند؟
بعد این چه مدرسه شل و ولی است که همه سوراخ سمبه هایش را به راحتی می شود فتح کرد؟ آنهم مدرسه‌ای که ظن خرابکاری در آن پر رنگ شده. 
چطور می‌شود خسارت مالی و جانی به مدرسه وارد کرد پای آتش نشانی و آمبولانس را به مدرسه باز کرد، بعد آخر روز قبل از آمدن والدین رهایت کنند و مهم تر چطور ممکن است بعد از هزار تا آتش سوزاندن و خود را گم و گور کردن والدین با آغوش باز از تو استقبال کنند و چک و لگدی نثارت نکنند.
این کتاب برخلاف ادعایش اصلا شخصیت شرور ندارد. 
مدرسه که موجود شل و ولی است که هر بلایی خواستند سرش آوردند. پدر و مادر راپا هم که کهن الگوی تعلیم و تربیت هستند. مدیر مدرسه هم آنقدر شوت است که نمی فهمد کلید را از اتاقش کش رفته‌اند فلذا لیاقت شخصیت هویج داستان را هم ندارد چه برسد به شخصیت شرور. 
می ماند یک معلم ریاضی که به مسخره ترین شکل ممکن بیرون مدرسه بچه ها را خفت می‌کند و بهشان میگوید سیگار نکشید ضرر دارد. 
به همین دلیل هیجانی که عنوان کتاب «  مرگ بر مدرسه » در دل مخاطب ایجاد می‌کند در طول داستان بخار می‌شود و می‌رود هوا. 
این مدرسه نفرت انگیز نیست سر هم بندی شده است. 
ما هم دوران جاهلیت اولی مدرسه را دو دره کردیم، هم از دیوار همسایه، هم از در ورودی. ولی همین دو دره بازی هم آدابی داشت که اثری از آن را در کتاب ندیدم. و این به نظرم برمیگردد به یک مشکل اساسی در نویسندگان خانم وقتی می‌خواهند دنیای ذهنی یک پسر بچه نوجوان را به تصویر بکشند.
بسیاری از عزیزان وقتی می‌خواهند دنیای ذهنی یک پسر نوجوان را وصف کنند، از زاویه دید، زبان و لحن دخترانه بهره میگیرند. بسیاری از تردیدها و گفتگوهای درونی راپا مشخصا خصلت دخترانه دارد. و رفتارهایش بیشتر  به یک دانش آموز پایه دهم می‌خورد تا پایه هفتم. 
این که، این کتاب نقد سیستم آموزشی است هم نکته دقیقی نیست. نویسنده البته حرف هایی برای گفتن داشته و دارد. اما این حرف ها درون جهان داستان ریشه ندوانده  و ابتر شده است.

اما در هر صورت کتابی است که وجودش پر از خیر است در صنعت نشر ما. انشالله مروجین معرفی کنند و نوجوانان هم بخوانند و لذت ببرند. 
ما که بخیل نیستیم. :)
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

                ماجرای پسر نوجوانی به نام راپا که از مدرسه جدیدش خوشش  نمی‌آید و شروع به خرابکاری می‌کند. مدرسه جدید تیم والیبال ندارد و راپا که عاشق والیبال است زنگ ورزش حوصله‌اش سر می‌رود. راپا عاشق دخترخاله‌اش‌ دوست دخترخاله‌اش هم هست و وقتی در خیالش قهرمان مسابقات ورزشی می‌شود، دخترها را تصور می‌کند که دارند او را تشویق می‌کنند. 
به نظرم چون نویسنده با راوی هم‌جنس نیست بخش زیادی از روایت مدرسه و مسابقات زاده ذهن نویسنده است و می‌توانست بهتر پرداخت شود
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.