معرفی کتاب شیطان اثر لی یف نیکالایویچ تولستوی مترجم سروش حبیبی

شیطان

شیطان

4.0
217 نفر |
64 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

11

خوانده‌ام

404

خواهم خواند

157

شابک
9789643625863
تعداد صفحات
94
تاریخ انتشار
1399/5/6

توضیحات

        
دو جور زندگی برای من ممکن است. یکی آن که با لیزا شروع کردم، زندگی، خدمت و اداره ی ملک و فرزندداری همراه با احترام مردم. اگر این زندگی را می پسندم جایی برای ستپانیدا نیست. بایست همانطور که گفتم او را این اینجا دور کنم یا از میانش بردارم، باید که او نباشد... زندگی دیگر همین است. این که ستپانیدا را از شوهرش بگیرم. به شوهرش پول بدهم و شرم و رسوایی را از یاد ببرم و با او زندگی کنم.
-از متن کتاب-

      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به شیطان

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

10 صفحه در روز

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به شیطان

نمایش همه

یادداشت‌ها

          شیطان؛ داستانی در نکوهش شهوت
شیطان داستان جوانی به نام یوگنی ایرتنیف است، که پس از رفتن به زادگاهش برای نگاه‌داری از ارثیه پدرش، پیش از ازدواج ارتباطی نامشروع را با یکی از زنان بدنام روستا شروع میکند، با توجیه «نیاز جسمانی» اما پس از ازدواج، این میل ناخودآگاه، روح او را در نبردی سخت بین تاریکی و روشنایی قرار داده، تا جایی که به نوعی جنون میرسد. اما پایانی غیرمنتظره و جذاب.
در ابتدای کتاب، آیه ای از باب ۵ انجیل متی نوشته شده مبنی بر اینکه (ليكن من به شما مى گویم، هركس به زنى نظر شهوت اندازد، همان دم در دل خود با او زنا كرده است. پس اگر چشم راستت تورا بلغزاند، قلعش كن و از خود دور انداز زيرا تو را بهتر آن است كه عضوى از اعضايت تباه گردد، از آنكه تمام بدنت در جهنم افكنده شود و اگر دست راستت تورا بلغزاند، قطعش كن و از خود دور انداز، زيرا تو را مفيدتر آن است كه عضوى از اعضاى تو نابود شود، از آنكه كل جسدت در دوزخ افكنده شود.)
اما ذهن را چه میشود کرد؟ ذهنِ گناهکار را چه باید کرد؟
        

0

        اگر  کتاب عشق و نفرت را خوانده باشید متوجه می‌شوید تولستوی در اواخر زندگی خویش به پیروی از آیینی برآمد که خود ایجاد کننده آن بود. و یکی از مشخصه های این آیین مبارزه با هرچه در نفس و جسم انسان وجود دارد و منشأ تاریکی روح است. 
اینجا داستانی را از دلبستگی یک ارباب به رعیتی روستایی روایت می‌کند که قبل از ازدواجش  با او در رابطه بوده و بعد از ازدواجش هم با اینکه قصد دوری از آن زن را داشته اما گاه گداری آتشی به دلش میافتد و نمی‌تواند در برابرش بایستد ، لاجرم مجبور به جنگ با نفس خویش می‌شود.
این داستان برگرفته از یک ماحرای عاشقانه‌ واقعیست. عشقی که در دوران جوانی تولستوی به یک زن متأهل دهاتی پیدا می‌شود و تا پایان عمر او باقیست.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

21

بسم الله ا
          بسم الله الرحمن الرحیم 

دومین کتابی که از تولستوی خوندم (اولی مرگ ایوان ایلیچ بود) و بنظرم افت زیادی داشت نسبت به قبلی و چه بسا ساده تر بود.

داستان نقطه‌ی اوج خاصی نداره ولی خوندنش مفید میتونه باشه(نمیدونم تا چه حد ارزش خوندن میتونه داشته باشه از نظر بقیه.

خیلی روون و تند خوانه بود بنظرم ، چون توی زنگ زبان خوندم تمومش کردم و تقریبا یه نیم ساعت یا ۴۵ دقیقه زمان برد (ازین موضوع غافل نشیم که وقتی از کلاس بیرونم انداختن خیلی محترمانه خوندمش و تمرکزم بالا بود😂)

ولی یه نکته‌ی جالب یکه وجود داشت این بود که داستان دوتا پایان داشت ، و توی هرکدوم شخصیت اصلی یوگنی یه تصمیم متفاوت گرفته بود و وقتی زاویه دید عوض میشد جالب بود.

اما در هرصورت این حجم از عادی سازی و توجیح فساد توسط نویسنده یا حالا شخصیت کتاب واسم تعجب بر انگیز و غیر قابل درک بود (کلا یکی از دلایلی که دلبستگی خاصی نسبت به ادبیات روس ندارم همین فساد و روابط غیر اخلاقیه شخصیت هاست)

خوده داستان توضیح خاصی نداره که بخوام بگم ، کلا ۹۰ صفحه‌ست.

*دیگه محدودیت سنی کتاب رو خودتون بالا ببرید و توجه کنید😂
        

15