بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

سفر شهرزاد: فرهنگ های گوناگون حرمسراهای گوناگون

سفر شهرزاد:  فرهنگ های گوناگون حرمسراهای گوناگون

سفر شهرزاد: فرهنگ های گوناگون حرمسراهای گوناگون

فاطمه مرنیسی و 2 نفر دیگر
4.0
7 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

8

خواهم خواند

5

کتاب سفر شهرزاد: فرهنگ های گوناگون حرمسراهای گوناگون، ویراستار الهام فلاح.

یادداشت‌های مرتبط به سفر شهرزاد: فرهنگ های گوناگون حرمسراهای گوناگون

            نویسنده‌ی کتاب، که توی یک حرمسرا به دنیا اومده و بزرگ شده، متوجه می‌شه که تصور دنیای غرب و به خصوص مردهای غربی از حرمسرا با چیزی که اون تو ذهنش داره زمین تا آسمون متفاوته، و شروع می‌کنه به تحقیق در مورد ماهیت این تفاوت و مسیر به وجود اومدنش.
من البته از روی عنوانش فکر می‌کردم این کتاب یه پژوهش تاریخیه در مورد حرمسراهای مختلف در گستره‌ی زمان و مکان و روبه‌رو شدن با یه جستار جامعه‌شناسانه برام غیرمنتظره بود. ولی به هر حال خیلی لذت بردم. فاطمه مرنیسی تصویر منفعلی که مرد غربی از زنان حرمسراهای شرقی داره رو مقایسه می‌کنه با کنیزان سرکش حرمسراهای واقعی عباسی، از جنبش‌های آزادی‌خواهانه‌ی زنان در مشرق‌زمین صحبت می‌کنه، به نقش پررنگ و فعال زنان در هنر و ادبیات و داستان‌های عامیانه ارجاع می‌ده و یه عالمه سوال تو ذهن مخاطبش به وجود می‌آره که البته بیشترشون بی‌جواب می‌مونن. مهم‌ترین تاثیر این کتاب روی من البته این بود که یادم آورد چطور تقریباً همه‌ی بحث‌های روز در مورد فمینیسم، و تمام اطلاعات بیشتر آدما (من‌جمله من) در مورد جنبش‌های زنان، حول محور مبارزات زنان آمریکایی و اروپایی می‌گرده و با زن‌های بقیه‌ی دنیا عین یه گله گوسفند رنگی‌رنگی رفتار می‌شه که باید ایده‌های خواهرای آمریکایی‌شون رو موبه‌مو اجرا کنن تا شاید بعد از کلی سال از این فلاکت زن‌ستیزی‌ای که توش گرفتار شده‌ن دربیان. البته منم امیدوارم از این فلاکت زن‌ستیزی‌ای که توش گرفتار شده‌یم دربیایم؛ ولی واقعیت اینه که زن‌های غیر آمریکایی، زن‌های بقیه‌ی دنیا، زن‌های شرق، زن‌های مسلمان، زن‌های خاورمیانه، منتظر ننشسته‌ن که یه خانم سفیدپوست با شنل برافراشته بیاد نجات‌شون بده. خیلی خوشحالم که خانم مرنیسی این حقیقت رو کوبید تو کله‌م، امیدوارم امسال بیشتر راجع بهش یاد بگیرم. =))
          
            و ما ادراک زن... زنِ شرقی؟!

گُل‌تَن نام عزیزکرده‌ترین زن سلطان است؛ همان‌که نوازندگی می‌داند، دستانش به انواع هنرها آشناست، آدابِ بستر می‌داند و مهم‌تر از همه، تربیت زنان حرمسرای سلطان به او واگذار شده است. 

در نمایش پرده‌خانه‌ی بهرام بیضایی، گل‌تن بیشتر از این‌که زنی زیبا برای خلوت سلطان باشد، زنی مدبر است. او مدیریت پرده‌خانه سلطان را برعهده دارد؛ پرده‌خانه‌ای که زنان سلطان برای دور شدن از رخوت زندانی که نام حرمسرا را بر خود دارد، به تمرین نمایش می‌پردازند. اوج نمایش پرده‌خانه، جایی است که زنان به انتقام برمی‌خیزند و سلطان را در یک نمایش ساختگی با چند ضربه خنجر از پای درمی‌آورند. اگرچه در ظاهر به‌نظر می‌رسد که کشته‌شدن سلطان به‌دست زنانش اصل ماجرای نمایش است، اما اصل نمایش پرده‌خانه به‌کارگردانی گلاب آدینه برایِ من گل‌تن بود؛ زنی بلدِ کار که داشت به زن‌ها نشان می‌دهد که راهِ رهایی‌شان از پسِ یکی از همین نمایش‌هاست.  
 
اگر کتاب «سفر شهرزاد» با عنوان فرعی «فرهنگ‌های گوناگون، حرمسراهای گوناگون» را خوانده باشید، می‌دانید موضوع اصلی کتاب دربارهٔ تفاوت‌های حضور شهرزاد هزارویک‌شب در سرزمین‌های شرقی و غربی است. اما فاطمه مرنیسی -نویسنده کتاب- با هنرمندی تمام به حرمسراهای ممالک شرقی و اسلامی نیز سرک می‌کشد تا نهان‌خانه زنانه سلاطین را پیش چشم بیارد. ارجاعات و روایت‌های فاطمه مرنیسی در این کتاب هم تاییدی است بر عزیزکردگی زنی مثل گل‌تن در دربار. 

مرنیسی در کتابش می‌گوید که در حرمسراهای سلاطین شرقی و به‌خصوص ممالک اسلامی زنانی که دلبسته روایت‌های تاریخی بودند، قصه می‌دانستند، نوازندگی و آوازه‌خوانی جزو مهارت‌هایشان بود و می‌توانستند با سلطان به گفت‌وگو بنشینند، افتخار سوگلی بودن هم نصیب‌شان می‌شد. مرنیسی در جایی از کتاب یادآور شده است:  
 
«عجیب این‌که بالهٔ شهرزاد قدرتمندترین سلاح اروتیک یک زن، یعنی سخن‌وری (نُطق) را نداشت. سخن‌وری توانایی اندیشیدن با کلمات و نفوذ در ذهن یک مرد با به‌کاربردن اصطلاحاتی است که دقیق انتخاب شده‌اند. شهرزاد شرقی مثل شهرزادی که در بالهٔ آلمانی دیدم، نمی‌رقصد. او به‌جای رقصیدن فکر می‌کند و با کلمات، داستان سرِ هم می‌کند تا شوهرش را از کشتنش بازدارد. برخلاف شهرزادِ آن کتاب آلمانی که بدنش اهمیت داشت، شهرزاد شرقی به‌تمامی اهل اندیشه است و مایهٔ جاذبهٔ جنسی او همین است. در حکایت‌های اصلی خیلی کم به بدن شهرزاد توجه شده است و به دفعات بر فضل و کمال او تأکید شده است. تنها رقصی که شهرزاد می‌کند، السَمَر است، یعنی بازی با کلمات تا پاسی از شب.»
  
 
همه‌ این‌ها را نوشتم که بگویم زنِ شرقی به‌پشتوانه تجربه‌هایی که پشت سر گذاشته است، باید نسخهٔ خودش را پیدا کند. زن شرقی نباید رونویس چیزی باشد که در جایِ دیگری از دنیا برایش نوشته‌اند.  

 .