زنگها برای که بصدا در می آیند

زنگها برای که بصدا در می آیند

زنگها برای که بصدا در می آیند

ارنست همینگوی و 1 نفر دیگر
3.7
33 نفر |
13 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

64

خواهم خواند

52

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

ترجمه دقیق عنوان کتاب ناقوس مرگ که را می زنند است. موضوع کتاب جنگ داخلی اسپانیا میان جمهوری خواهان و سلطنت طلبان فاشیست است. .رابرت جوردن آمریکایی داوطلبانه وارد ارتش جمهوری خواهان شده است، و چون به او ماموریت داده اند که یک پل استراتژیک را منفجر کند به یک گروه چریک می پیوندد. فرمانده این گروه یک زن است و دختر جوانی به نام ماریا را نیز نجات داده اند. ماریا مورد تجاوز فاشیست ها قرار گرفته است و رابرت جوردن عاشق او می شود. مرگ بالای سر همه چرخ می زند و بنابراین باید تمام زندگی خود را در همین چند روز بگذرانند. عشق دارویی برای گذشت زمان و تنهایی و مرگ است. در این هنگام فاشیست ها حمله می کنند و ...

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به زنگها برای که بصدا در می آیند

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به زنگها برای که بصدا در می آیند

یادداشت‌های مرتبط به زنگها برای که بصدا در می آیند

            دهه‌ی 30 قرن بیستم، برهه‌ای حساس در تاریخ کشور اسپانیاست. برهه‌ای که جنگ داخلی بین جمهوری‌خواهان کمونیست با سلطنت‌طلبان فاشیست به پیروزی فاشیست‌ها، روی کار آمدن ژنرال «فرانسیسکو فرانکو» و دوره‌ی خفقان سی و شش ساله‌ی حکومت وی (مشهور به وحشت سفید) منجر شد. رمان «این ناقوس مرگ کیست؟» شاهکار «ارنست همینگوی» در مورد بخشی از این نبردهاست و تمرکزش را روی جبهه‌ی جمهوری‌خواه قرار می‌دهد. شخصیت اصلی «رابرت جوردن» روزنامه‌نگاری اصالتاً آمریکایی و ساکن اسپانیاست که در نبردهای پارتیزانی و به قصد منفجر کردن پلی استراتژیک به گروهی از جمهوری‌خواهان می‌پیوندد. هرچند نگاه «همینگوی» به جمهوری‌خواهان، آشکارا ستایش‌آمیز است اما در این رمان نقدهایی آشکار و پنهان نسبت به این جبهه‌‌ی فکری و سیاسی دارد. رمان یک سال بعد از روی کار آمدن «ژنرال فرانکو» در سال 1940 منتشر شده و مرثیه‌ای بر یک مبارزه‌ی عدالت‌جویانه است که سرانجام به پیروزی فاشیسم منجر می‌شود. «همینگوی» البته رمانش را آنقدر خوب نوشته که خواننده بدون دانستن تاریخ اسپانیا نیز از داستان لذت ببرد. مثل همیشه او شخصیت‌هایش را در کنش‌های درونی و بیرونیشان با کیفیتی روان‌کاوانه می‌پرورد. برخی لحظات رگه‌هایی از احساسات‌گرایی در داستان دیده می‌شود که تا حدودی دومین رمانش (وداع با اسلحه) را به‌خاطر می‌آورد. خواندن این رمان را شدیداً توصیه میکنم!
          
نعیمه

1402/03/02

                منفورترین کلمه‌ی جهان : جنگ 
شیرین‌ترین کلمه‌ی جهان : عشق 
وای بر روزی که سربازی عاشق در جنگ بمیرد ... 

با خوندن این کتاب ، این متن تو سرم تکرار میشد : 👇🏽
آمار کشته‌های جنگ ، همیشه غلط بوده ! 
هر گلوله دو نفر را از پا درمی‌آورد
سرباز 
و دختری که در سینه‌اش می‌تپید ...

        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.