معرفی کتاب اتاقی از آن خود اثر ویرجینیا وولف مترجم هدی طاهری

اتاقی از آن خود

اتاقی از آن خود

ویرجینیا وولف و 1 نفر دیگر
3.8
86 نفر |
36 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

13

خوانده‌ام

153

خواهم خواند

113

شابک
9786007159835
تعداد صفحات
160
تاریخ انتشار
1397/6/24

توضیحات

        نویسنده در این کتاب در نثری داستان گونه به موضوعاتی چون «گمنامی زنان»، «تاریخ ادبیات زنان»، «تأثیر سبک و ارزش های مردانه در نوشته های زنان»، «خشم و نفرت در هنر و مخاطرات آن برای  هنرمند»، «تحلیل رمان به عنوان ژانر اصلی نوشتار زنان» و... می پردازد. نویسنده در این کتاب بحث می کند که تا قرن نوزدهم زنان شخصیتی از آن خود نداشتند و موجوداتی وابسته بودند و با طنز گزنده ای موضوع «خواهرِ شکسپیر» را مطرح  می کند که بعدها نمونه ای در ادبیات فمنیستی می شود.
      

لیست‌های مرتبط به اتاقی از آن خود

پست‌های مرتبط به اتاقی از آن خود

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          ماجرا از زمانی شروع میشه که خانم ویرجینیا وولف درمورد «زن و داستان» در دو کالج نیوهام و گرتن سخنرانی می‌کنه (سال ۱۹۲۸) و تا پایان همون سال هم مقاله‌ای با همین عنوان می‌نویسه و در مجلۀ ادبی معتبر فروم چاپ می‌کنه. بعد از اون، سه‌ماه وقت می‌ذاره و نوشته‌هاش رو تصحیح می‌کنه و کتابی می‌نویسه که عنوانش رو از زن و داستان به «اتاقی از آن خود» تغییر میده؛ البته که مقاله و کتاب از جهاتی با هم تفاوت دارند از جمله شیوه نگارش که به نوبۀ خودش از اهمیت زیادی برخورداره و گفته میشه که هنوز هم در کلاس‌های آیین نگارش و فن بیان سطوح متفاوت دانشگاهی تدریس میشه.
از این که بگذریم، این کتاب به این دلیل حائز اهمیته که به‌عنوان سرآغازی برای یک جریان فکری محسوب میشه که «به‌طور کلی نظریه‌پردازی فمنیسم و به‌طور خاص نقد ادبی فمنیسم» رو شکل میده و بله، نقد فمنیسمی به‌طور رسمی با این کتابه که آغاز میشه.
و اما در مورد خود کتاب: نثر روونی داره. از تاریخ ادبیات میگه، رابطۀ زن و داستان در گذشته و حال، تاثیرش بر آثار تولیدشده و عوامل تاثیرگذار در این زمینه چیزیه که در این کتاب بهش پرداخته شده. در نهایت باید بگم که
علاوه بر یک بررسی‌ تاریخی، دیدگاه‌های جالبی توی این کتاب مطرح شده که ارزش خوندن داره.
        

12

sara

sara

1404/4/11

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          پنج سال پیش این عنوان رو خریدم و در ۱۶ سالگی درکی از این نوشته‌ی وولف نداشتم اما حالا که کتاب را تمام کرده ام دیدگاه کاملا تازه‌ای نسبت به زنان و موقعیت آنها در این جهان پیدا کرده‌ام. 
این کتاب، یک کتاب فمینیستی و تحلیلی عمیق از موقعیت زنان در تاریخ و اثری برجسته از قرن بیستمه. کتاب در یک ماه نوشته شده و شرح آن در ابتدای کتاب اومده. وولف در این کتاب به موقعیت اجتماعی و اقتصادی زنان می‌پردازه و موانع سر راه آنها برای دست‌یابی به حایگاهی هنری و ادبی.
 بگذریم، وولف در این کتاب از مادران و زنان نسل های قبل از خود گلایه می‌کند که چرا اونها پول کافی نداشتن تا برای نسل آینده بگذارن که نسل بعد بتونن با آزادی تفکر کنن. وولف در این کتاب می‌پردازه به موقعیت زنان در تاریخ. اینکه چگونه دنیای پدرسالار به گونه‌ای طراحی شده که زن همواره در موضع ضعف باشه و نیاز به حمایت مرد داشته باشه و نتونه از امکانات و موقعیت های برابری برای خلق آثار و در کل زندگی کردن استفاده کنه.
در ادامه و در بخشی از کتاب وولف نویسندگان زن و مرد پیش از خودش تحلیل میکنه و میگه زن ها برای آزاد اندیشیدن نباید دغدغه های زندگی روزمره، معیشت و بچه و خانواده رو داشته باشن و در کل، نیاز به فضایی مستقل و آزاد برای اندیشیدن دارن و درآمدی ثابت تا بتونن شعر بگن و آثار خودشون رو منتشر کنن که این رو در قالب مفهوم اتاقی از آن خود بیان می‌کند. در واقع اتاق همان فضای آزاد و مستقل که زن میتونه در اون از فرصتی برابر استفاده کنه و بنویسه. زنان در تاریخ همواره مورد ظلم و ستم واقع شدن و هرگز محیطی برای اونها فراهم نشده که بتونن اثری خلق کنن که از آزادی فکری و بلندپروازی و استقلال اونها سخن بگه. دنیا برای مرد ها ساخته شده و قانون گذار ها مرد هستن در نتیجه مخصوصا در گذشته زن کمترین حقی برای زندگی برابر نداشته و نویسنده‌ی مردی عنوان میکنه که زمانی که دیگر نیازی به فرزند نباشه زنان هم دیگه کاربردی ندارن، انگار که زن ها ماشین زایمان هستن.در واقع وولف به نکته‌ی زیبایی اشاره میکنه و میگه : ما زن ها آن هزار و ششصد و بیست و سه میلیون انسان روی کره زمین رو کا در زمان وولف وجود داشتن رو به دنیا آوردیم تا هفت سالگی تر و خشکشون کردیم و در نتیجه فرصت زیادی نداشتیم تا آثاری برابر شکسپیر خلق کنیم یا جنگی رو رهبری کنیم یا کشف مهمی انجام بدیم. البته که وولف همه‌ی اینها رو بهانه تلقی میکنه و میگه باید مطالعه و دانش خودمون رو بالا ببریم، منبع درآمدی داشته باشیم به مقدار پونصد پوند و اتاقی از آن خودمون فراهم کنیم تا بتوانیم در محیطی سالم و کمتر مردسالار به نوشتن و خلق کردن بپردازیم. همچنین وولف میگه زن بودن و مرد بودن مطلق بسیار مخرب و باید زنانه_مردانه یا مردانه_زنانه بود و هر صفت رو در خود داشت. 
حرف های بیشتری در کتاب و پشت حرف های وولف هست که قلم من یارای نوشتن در موردشون رو نمی‌دهد. این کتاب کتابی تاثیرگذار بود که واقعا من رو تکون داد. 
بخونید و فکر کنید. و اگر زن هستید خواندن این اثر رو در اولویت بگذارید تا از موقعیت و توانایی خودتون بیشتر آگاه بشید 
بهش ۴.۵ میدم اونم چون هیچ کتابی بی‌نقص نیست ♡
        

6

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          ✍️ به سختی می‌تونم بگم چی خوندم. تصویر پیشِ روی من اشیاء پراکندۀ لغزانی روی امواج آب بود، نه یک شکل منسجم شبیه قایق یا کشتی.
دلیلش می‌تونه کهولت سن، خنگی، آشنانبودن با فرهنگ انگلیسیِ خانم ویرجینیا یا از هر دری سخن گفتنش (نثر مُدرن!) باشه.

چند شیء رهاشده بر آب که شناختم این‌هاست؛

یک. زن باید استقلال مالی و فکری داشته باشد تا بتواند بنویسد. این جمله رو بارها در حد تهوع تکرار می‌کنه؛ «سالی پانصد پوند درآمد و اتاقی از آنِ خود».

دو. «زنان همیشه فقیر بوده‌اند، نه فقط در دویست سال اخیر، بلکه از آغاز تاریخ». به همین دلیله که (در زمانِ خودش) نویسنده‌های زنِ بسیار کمی وجود داشتند و از همون‌ها هم اطلاعات کافی در دسترس نبود. اون میگه وضعیت زنان در قرن نوزدهم و قبل از اون داغون بوده و معتقده مردان برای سال‌های طولانی به‌خاطر موقعیت‌هایی که داشتند (استقلال و آزادی در جامعه) ادبیات رو به انحصار خودشون درآورده بودند.

سه. ویرجینیا به‌شدت منتقد(بیزار از) مردان و تفکرات مردانه بوده. چند جای کتاب به شیوه‌های مختلف می‌گه مردان بدون زن‌ها هیچی نیستند!

چهار: از زن‌ها می‌خواد که بنویسند و زنانه بنویسند.« بنابراین از شما می‌خواهم همه‌جور کتابی بنویسید و در مورد هیچ موضوعی، هر قدر بی‌اهمیت و پیش‌پاافتاده تردید نکنید»، «رؤیای تأثیرگذاشتن بر دیگران را از سر بیرون کنید.»، «باید مشعلت را محکم به دست بگیری» و «این کار و تلاش، حتی در فقر و گمنامی به زحمتش می‌ارزد.».

خوشحالم تموم شد.


#کتابخانۀ_اتاق_کناری
@anbarivaotaghekenari
        

14

افشین

افشین

1403/2/27

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

31

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          به هر تقدیر، او داشت تلاش می‌کرد. در همان حال که او را تماشا می‌کردم که خود را برای این آزمون آماده می‌کرد، اسقف‌ها، رؤسای دانشکده‌ها، پزشکان و اساتید، پدرسالارها و معلم‌های سختگیر را می‌دیدم -اما امیدوار بودم که او آن‌ها را نبیند- که همگی با فریادهای خود باران هشدار و اندرز بر سرش فرو می‌باریدند. نمی‌توانی این کار را بکنی، نباید آن کار را بکنی! فقط اساتید و محققان اجازه دارند روی چمن راه بروند! خانم‌ها بدون معرفی‌نامه اجازه‌ی ورود ندارند! زنانِ رمان‌نویسِ جویای نام و محترم از این طرف! به این ترتیب، مانند جمعیتِ پشت نرده‌های میدان مسابقه‌ی اسب‌دوانی، بر سرش فریاد می‌کشیدند، و آزمون او این بود که بدون نگاه کردن به چپ و راست از روی مانع بپرد. به او گفتم، اگر بایستی که دشنام بدهی، مسابقه را باخته‌ای؛ همین‌طور اگر باستی تا بخندی. اگر تردید کنی یا دستپاچه شوی، کارَت تمام است. انگار تمام پولم را روی او شرط بسته باشم، به او التماس کردم، «فقط به فکر پریدن باش!» او مثل پرنده‌ای از روی مانع پرید. اما بعد از آن مانعی دیگر بود، و مانعی دیگر. نمی‌دانستم طاقت دارد یا نه،‌ زیرا تشویق‌ها و فریادها اعصاب‌خردکن بود. اما او نهایت تلاشش را کرد. فکر کردم، کار مری کارمایکل آن‌قدرها هم بد نیست، با توجه به اینکه نابغه نیست،‌ بلکه دختر گمنامی است که نخستین رمان خود را در اتاقی اجاره‌ای می‌نویسد، بی‌آنکه از آن چیزهای مطلوب -وقت و پول و فراغت- بهره‌ی کافی داشته باشد.

همون‌قدر که انتظار داشتم گیرا و قابل درک بود. اینکه وولف حدود صد سال پیش مسئله‌ی حقوق زنان رو با تمرکز بر فاکتورهای اقتصادی بررسی کرده، واقعاً تحسین‌برانگیزه. فقط تو یه سری از بحث‌های حوزه‌ی جنسیت محتاطانه پیش رفته بود یا یه جنبه‌هایی از قضیه رو ندیده بود که به نظر میرسه با توجه به زمان نگارش کتاب، عجیب نیست. در کل خوندنش رو توصیه می‌کنم؛ چون با وجود مشکلی که گفتم،‌ خیلی از مسائلی که مطرح می‌کنه بعد از این همه سال هنوزم برای مخاطب ملموسه. البته این نکته از طرفی واقعاً باعث تأسفه و نشون میده چرا هنوز صحبت از حقوق زنان ضروریه...
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

کتاب #اتاق
          کتاب #اتاقی_از_آن_خود ریشه‌ای فمینیستی دارد؛
از محرومیت‌های زنان تاریخ، از دستان مردهایی که 
بر گلوی استعداد زن فشرده شد تا زن از بالای بوم به
این طرف و آن طرفش بیوفتد؛
سری فرو افتاده و بدون اعتماد به نفس و دیگر جهت،
خشم و تأکید؛ خشمی که آثار بزرگی از زنان را خدشه‌دار کرده
و به خیال او امان نداده در آسمان افکار شخصیت‌های داستان 
اوج بگیرد. خشمی کاملا به جا! اما بسیار آسیب زننده.
در این کتاب به زمینه‌های پیدایش این حواس و اتفاقات پرداخته
و پیش‌داوری‌های متعصبانه و حتی تحقیرآمیز مردهای مطرح را
درباره فعالیت‌های زن، تفکرات و استعدادهایش می‌خوانیم؛
که شاید خون در رگ‌هایتان به آشوب بیوفتد!
و شاید نقص از زن نیست، که از نگاه متکبرانهٔ مردی‌ست که
جز خودش زنی را مؤثر و لایق نمی‌خواهد.
مخلص کلام این که: 
لازم نیست مانند مرد باشید و  لازم نیست از مردی بهتر باشید،
کافی‌ست «فقط یک زن» باشید! با پذیرفتن محدودیت‌ها خودتان باشید‌.
دست از گلایه و خشم بردارید! 
هستند زنانی که در همین تاریکی ها
پتو را روی سر خود نکشیدند و فانوسی روشن کرده‌اند!


#سیده_مهشید_عزیزی
        

9

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          ادعای کتاب روشن است؛ زن‌ها برای نوشتن به درآمدی منطقی و فضایی شخصی احتیاج دارند و این دو چیز ساده قرن‌ها از آن‌ها گرفته شده و به دلیل بی‌توجهی به نقش مسائل اقتصادی و آموزشی با تاریخی به شدت مردانه مواجه هستیم. اما این وضع می‌تواند تغییر کند، اگر به جای تمرکز بر تفاوت‌های فیزیلوژیک زن و مرد، شرایط زیست متفاوت‌شان را بررسی کنیم و سعی کنیم فضایی برابر برای‌شان ایجاد کنیم. 
نثر وولف خیلی قشنگ و روان و دل‌نشینه. خوش‌صحبته و انگار جلوت نشسته و بدون تکلف داره اندیشه‌های ژرفش رو باهات درمیون می‌ذاره؛ مثل یه خاله‌ی مهربون و عاقل و مستقل که نصیحتت می‌کنه. و به‌نظرم این ادعای کلی‌ش خیلی قابل تعمیمه به کسانی که کار فرهنگی می‌کنن و این باور اشتباهی که ازشون انتظار می‌ره این کار رو باید مجانی انجام بدن، درحالی‌که دوام هرکاری - خوب یا بد - برمی‌گرده به‌این‌که اون آدم از نظر مالی اون‌قدری تأمین باشه که بتونه به‌صورت متمرکز و بدون دغدغه‌ی آسیب‌زننده تمام انرژی‌ش رو بذاره روی کار مفیدش.
        

4

کەوسەر

کەوسەر

1404/4/12

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

[1]

فصل ا
          [1]

فصل اول کتاب را که خواندم، برایم گنگ و نامفهوم بود. نمی‌دانستم از کجا شروع شدە و دارد به کجا می‌رسد!
با خواندن فصل دوم، این موضوع برایم کمرنگ‌تر شد و بهتر متوجه نوع روایت شدم.
[2]

وولف معتقد است هر زنی باید پول و اتاقی از آن خود داشتە باشد تا بتواند بدون هیچ‌گونە مزاحمتی از سوی اطرافیان، بنویسد.
آزادی و عدم محدودیت زنان در تألیف آثار ادبی، علمی، هنری و ... مؤثر است. در رابطه با این موضوع باید بگوییم که درآمد، بە همراە خود استقلال می‌آورد، استقلال هم امکان ارتباط با دنیای بیرون را فراهم می‌کند. براساس تجربیات به دست آمدە از تعامل با دنیای بیرون هم، ذهن پربار می‌شود و می‌توان در اتاقی از آن خود به امر نوشتن پرداخت.
همانطور که در چند سطر بالاتر گفتم استقلال زن، امکان بهرەمندی از آثار بیشتری در حوزەهای مختلف را برای جامعە فراهم می‌کند. و این بهرەمندی بیشتر، پیشرفت چشمگیرتری را هم برای جامعە بە دنبال دارد.
در مقالەای به نام (زنان و داستان) از ویرجینیا وولف، آمدە بود که زنان به دلیل محدودیت و شرایط سختشان فراغت کمتری داشتند برای نوشتن آثاری تاریخی،علمی یا زندگینامە و ... . و بهترین و راحت‌ترین راه که به تمرکز کمتری نیاز داشت، نوشتن رمان بود؛ ولی در آیندە با توجە بە استقلال بیشتر زنان، تألیف آثاری از این دست -تاریخی، علمی، زندگینامە و ...- بیشتر می‌شود و حتی رمان‌های بهتری هم خواهند نوشت.
و این امر هم با درآمد و اتاقی از آن خود امکان‌پذیر است :
"از اینجا تا پرداختن به هنرهای پیچیدە، که زنان تاکنون دستی در آن آزمودەاند، گام کوتاهی است -تا نوشتن مقاله و نقد، تاریخ و زندگینامە- و این گام نیز، اگر رمان را در نظر بگیریم، گامی است به جلو؛ زیرا علاوە بر آنکە کیفیت خود رمان را بهبود می‌بخشد، بیگانگی را پراکندە می‌کند که به دلیل در دسترس بودن ادبیات داستانی جذب آن شدەاند ولی دلشان جای دیگری بودە است. در نتیجە، رمان از آن زائدەهای تاریخ و واقعیت، که در زمانەی ما آن را چنان بدقوارە ساختەاند رها می‌شود.
بنابراین، اگر اجازە داشتە باشیم پیشگویی کنیم، باید بگوییم زنان در آیندە، کمتر رمان خواهند نوشت، ولی رمان‌های بهتری می‌نویسند؛ و نە تنها رمان کە شعر و نقد و تاریخ. ولی در این پیشگویی بی‌تردید بە آن عصر طلایی و احتمالاً افسانەای، نظر داریم که در آن زنان چیزهایی در اختیار خواهند داشت که مدت‌های مدید از آنان دریغ شدە است -فراغت و پول و اتاقی از آن خود-"
[3]

"دربارەی پدرانمان، هموارە از واقعیتی، تمایزی، آگاهیم. سرباز بودەاند یا دریانورد؛فلان مقام اداری را داشتەاند یا بهمان قانون را وضع کردەاند.
ولی از مادرانمان، از مادربزرگ‌هایمان، از مادران مادربزرگ‌هایمان چە باقی است؟ تنها یک روایت. این یکی زیبا بودە؛ آن یکی گیسوان قرمز داشتە؛ دیگری را ملکەای بوسیدە بود.
از آنها هیچ نمی‌دانیم مگر نامشان و تاریخ ازدواجشان و شمار فرزندانی که به دنیا آوردەاند."

این نیز بخشی از مقالەی مذکور بود.
در این رابطە باید بگوییم که هرچند در حال حاضر وضعیت زنان نسبت به سال‌ها پیش بهتر شدە؛ امّا همچنان جای تغییر بیشتری هم هست.
ویرجینیای عزیز! زنان در عصر حاضر کتاب می‌نویسند، فعالیت‌های علمی و فرهنگی انجام می‌دهند و دانشمند، پژوهشگر، پزشک و ... می‌شوند؛ امّا در بعضی جوامع، زنان هنوز برای ابتدایی‌ترین حقوق خود می‌جنگند.
جوامعی هستند که ملاک ارزش زن، ظاهر اوست نە دنیای بزرگ و افکاری که در سر دارد.
در اینجا به شعری از آن فینچ -لیدی وینچلسی- اشارە می‌کنم کە وولف در کتابی از آن خود آوردە بود :
"افسوس! زنی کە قلم به دست می‌گیرد،
بە نظر دیگران موجودی بس گستاخ است،
این خطا با هیچ فضیلتی جبران نمی‌شود.
بە ما می‌گویند دربارەی جنسیت و راە و روش خود بە خطا می‌رویم؛
بچەدار شدن، مد، رقص، لباس، بازی
این‌ها هنرهایی است که باید در آرزویشان باشیم؛
نوشتن، خواندن، فکر کردن، سؤال کردن
چون ابر بر زیبایی ما سایە می‌افکند و وقتمان را تلف می‌کند،
و سد راە موفقیت‌های جوانی ما می‌شود،
در حالی کە مدیریت ملال‌آور خانەی بندگی
بە عقیدەی برخی، مهم‌ترین هنر و فایدەی ماست."
 
اصلاً شاید این زنان، خودشان هم بە غیر از اموری سطحی به چیز دیگری نمی‌اندیشند؛ زیرا این قدرت را هم از آنان گرفتەاند.
حتی در این جوامع، زنان هم علیە زنان‌اند. این موضوع حتی از مردان علیه زنان هم بدتر است. تا زنان با هم و پشت هم نباشند، رشد زنان در این جوامع، امری دور از دسترس است.
[4]

هنوز راە زیادی تا آنچە وولف مدنظر داشت ماندە است. هنوز محدودیت هست و هنوز زنان بە دنبال بدیهی‌ترین حق خود هستند. استقلال.
چیزی کە بە هموار شدن این راە کمک می‌کند، آگاهی زنان است. آگاهی هم از راە تحصیل و مطالعەی زیاد بە دست می‌آید.
مورد مهم دیگر در دست یافتن زنان به استقلال، علاوە بر آگاهی و دانستن این است که زنان پشت هم باشند، نە در مقابل هم.
بە نظر من این دو موضوع جزء مهم‌ترین عوامل پیشرفت زنان و دستیابی آنها بە استقلال می‌باشد.
یادداشتم را با قسمتی از یکی از اشعار لیدی وینچلسی که در کتاب نیز آمدە بود، خاتمە می‌دهم.

"چە فرودست ماندەایم! فرودست، بە دلیل قوانین نادرست؛
و تحصیل چە اندازە بهتر است تا بازیچەی طبیعت بودن!"
        

5

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

یک اتاق و
          یک اتاق و کمی پول

همه‌ی حرفش را در همان سطرهای آغازین می‌زند: «به نظر من زنی که می‌خواهد داستان بنویسد باید پولی و اتاقی از آن خود داشته باشد.» وولف هر آنچه را به ذهنش می‌رسد در جا و با زبانی ساده بیان می‌کند. به همین دلیل اگرچه موضوع اصلی زن و نویسندگی‌ست، گاهی از موضوعاتی به‌کل بی‌ربط نیز حرف می‌زند. از دانشگاه و کارکرد مخربش برای زندگی یا از شعر مدرن و مشکلاتش. بعد، پشت میز شام به فقر می‌اندیشد: «اگر کسی خوب شام نخورده باشد، نمی‌تواند خوب فکر کند، خوب عشق بورزد، خوب بخوابد.» و این فقر را با اندک فاصله‌ای به زن ربط می‌دهد: «از فکر آن همه زن که سال از پس سال کار می‌کردند و برایشان دشوار بود که دو هزار پوند روی هم بگذارند… برآشفتم و فقر شرم‌آور جنسیت خویش را تحقیر کردم. پس مادران ما چه می‌کردند که هیچ ثروتی نداشتند که برای ما بگذارند؟ دماغشان را پودر می‌زدند؟ ویترین‌ها را تماشا می‌کردند؟… خودنمایی می‌کردند؟؟!».
به‌راستی چرا مادران مانند پدران، برای دخترانشان میراثی به جای نمی‌گذارند؟
چیزی که ویرجینیا وولف را از دیگر زنان نویسنده جدا می‌کند، نه‌تنها رمان‌هایش، که همین مادر بودن اوست: مادر نقد ادبی فمینیستی. و این مادر شدن با تولد «اتاقی از آن خود» آغاز می‌شود. وولف در اتاقی از آن خود، زن را نخستین بار در ادبیات زنانه بررسی می‌کند. البته بررسی او کمی با بررسی‌های سنتی متفاوت است. او مرزهای ژانر ادبی مقاله را متناسب با هدفش تغییر می‌دهد و چیزی تازه خلق می‌کند. چیزی که هم داستان است هم مقاله. این جسارت او از دو جنبه قابل بررسی است: نخستین و مهم‌ترینش بی‌اعتنایی به جغرافیای ادبی مردانه است. او معیارهای ادبی را تماماً مردانه می‌داند و می‌پرسد: چرا زنان دارای معیارهایی نباشند که به دست خود ساخته‌اند؟ وقتی ادبیاتی که زن از آن حرف می‌زند نیز میدان تحمیل و تحمل ژانرهای ادبی مردسالارانه باشد دیگر جایی برای اندیشه‌ی زن باقی نمی‌ماند.
دومین جنبه، روش خاص اوست. این که چگونه از تمام تکنیک‌های ادبی کمک می‌گیرد، موضوعی حاشیه‌ای را استادانه به مرکز می‌آورد و صمیمیتی کمیاب را در یک ژانر رسمی برقرار می‌کند تا بیشتر بر مخاطبش تأثیر بگذارد.
این همان میراثی است که از مادر نقد ادبی فمینیستی انتظار می‌رود برای دخترانش به جای بگذارد.
        

2