معرفی کتاب عروسی اثر نیکلای واسیلیویچ گوگول مترجم آبتین گلکار

عروسی

عروسی

3.4
53 نفر |
12 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

69

خواهم خواند

60

ناشر
هرمس
شابک
9789643636043
تعداد صفحات
85
تاریخ انتشار
1399/6/29

توضیحات

        در نمایشنامه عروسی چند خواستگار برای آنکه خود را در دل دختر دم بخت جا کنند  و در همان حال ، سایر رقیبان را از چشم او بیندازند ، به انواع و اقسام حیله ها و ترفند ها متوسل می شوند . گوگول در این نمایشنامه کاستی هایی را در شخصیت هر یک از قهرمانان اثر گنجاده است و با نمایش و گاه بزرگ نمایی این کاستیها و واداشتن ما به خندیدن به آنها ، توجه ما را به احتمال وجود همین عیوب در خودمان بر می انگیزد . اوج نگاه تیز ا نتقادی طنز شاد و نیش دار ،اغراق و کاریکاتورسازی ادبی و سایر ویژگی های شاخص هنر گوگول در این نمایشنامه قابل مشا هده است .
      

لیست‌های مرتبط به عروسی

نمایش همه
Javad

Javad

2 روز پیش

بازار مکارهبازرسعروسی

مجموعه آثار نیکولای گوگول

5 کتاب

در ابتدا، برای درک درست‌تر، بهتر است مرور کوتاهی به زندگی نویسنده بیندازیم. نیکالای واسیلیویچ گوگول (تلفظ روسی: نیکالای واسیلیِویچ گُگِل) نویسنده و نمایشنامه‌نویس توانمندِ اوکراینی-روسی، ۱ آوریل ۱۸۰۹ در روستای کوچکِ "سوروچینتسی"، واقع در ایالت پولتاوای اوکراین، به‌دنیا آمد. قبل از اینکه پا به مدرسه بگذارد، زندگی‌اش به این روستا خلاصه می‌شد. بعد از مدرسه هم، در طول تعطیلات، به روستا رفت‌وآمد داشت و از فضای روستا دور نبود. تاثیر تجربه و لمس زندگی در این فضا به‌خوبی در آثارش مشاهده می‌شود. "مالاروسیه" (یا روسیه‌ی کوچک، اصطلاحی که برای نام‌بردن از سرزمین اوکراین و بلاروس امروزی کاربرد داشت) نقش پویا و پررنگی در نوشته‌هایش دارد. افسانه‌ها و داستان‌های فولکلور، فرهنگ، عقاید و باورهای عامه، خرافات، سبک‌زندگی، روابط مردم، و طبیعت بکر روستا، به‌خوبی در بیشتر آثارش منعکس شده‌اند. عشق مالاروسیه او را به تاریخ سرزمینش نیز علاقه‌مند کرد. در دوازده سالگی به مدرسه‌ای شبانه‌روزی در شهر "نیِژن" رفت و هفت سال در آنجا به تحصیل پرداخت. نوزده‌ساله بود که به پتربورگ (سن‌پترزبورگ)، پایتخت روسیه، رفت و در اداره‌ای دولتی مشغول به کار شد. اما زندگی کارمندی در شهر بزرگی مانند پتربورگ به او نساخت، ناامیدی شدیدی سراغش آمد و طولی نکشید که شغلش را رها کرد. این تجربه هرچند کوتاه، اندوخته ارزشمندی برای نگارش داستان‌های پیش‌ِرویش شد‌. تصمیم گرفت به‌عنوان بازیگر در تئاتر فعایت کند یا ادبیات را جدی دنبال کند. ورودش به عرصه نمایش موفق ‌آمیز نبود، به این علت ادبیات را برگزید. در بیست‌ودوسالگی به "حلقه پوشکین" راه یافت. در ۱۸۳۱ و ۱۸۳۲، با تشیویق‌های پوشکین داستان‌هایی درباره مردم زادگاهش نوشت که با نام "شب‌نشینی‌ها در مزرعه‌ای نزدیک دیاکانا" در دو جلد چاپ شد. مردم روسیه از داستان‌هایش استقبال گسترد‌ه‌ای کردند و منتقدان نیز بازخورد مثبتی داشتند. درنتیجه، گوگل در مدت زمانی کوتاه، به شهرت زیادی دست پیدا کرد. با این‌حال، هنوز تصمیم نگرفته بود که بین نویسنده یا تاریخ‌دان شدن کدام را انتخاب کند. در ۱۸۳۳، به فکر فعالیت دانشگاهی افتاد. کرسی تاریخ دانشگاه سن‌پتربورگ را در اخیتار گرفت و تا ۱۳۸۵ آن را برعهده داشت ولی پس از مدتی فهمید که قادر به ادامه دادن این کار نیست و انصراف داد. دو طرح عظیم و چندجلدی برای نوشتن تاریخ مردم اوکراین در سر داشت که درحد طرح باقی ماند و به عمل نرسید. به‌نظر، دانستن زندگی‌نامه گوگول تا این بخش، برای شناختی کلی از او او و آثارش کفایت می‌کند. در نوشته‌های گوگول "زادگاهش"، "زندگی کارمندی شهری"، و یا "علاقه‌اش به تاریخ مالاروسیه" نقش کلیدی دارند. درک سبک‌زندگی و دیدگاه مردم روستا و شهر، روابط بین ارباب و رعیت، رئیس و ارباب رجوع، آگاهی از سلسله مراتب امور اداری، استفاده از روستا و شهر در نقش محیطی کنشگر و تاثیرگزار، تنها نمونه‌هایی از اندوخته‌های تجربی زندگی او به شمار می‌روند. "طنز انتقادی" او از همین فهم درستِ زندگی حاصل می‌شود. این فهم است که باعث می‌شود به "موضوعات به ظاهر ساده اما عمیق" دست پیدا کند. موضوعاتی که به آسانی در دل مخاطب جا باز می‌کند. به این دلیل که برای خواننده تکراری نیست، اما می‌تواند خود را بخشی از آن تصور کند. رخدادهای ساده و پیش‌پاافتاده‌ای که مشکلات نامرئی را آشکار می‌سازد. "عمق دادن به شخصیت‌ها" از مسیری کوتاه و "شرح زندگی روزمره‌ از زاویه‌ای متفاوت"، داستان‌های جذاب و به‌یادماندنی‌ای به ذهن خواننده هدیه می‌دهد. گوگل استاد به کارگیری "رئال" و شکستن به‌هنگام آن است. خلاقیت او در به‌کارگیری درست عناصر "ماوراءالطبیعه" ستودنی است. گاهی "تضاد بین واقعیت و رویا" را باتمام وجود احساس می‌کنیم. ویژگی‌های گفته شده، کم‌وبیش در همه آثار او دیده می‌شود. اما تاراس بولبا تنها اثر گوگول است که کمتر از آن ویژگی‌ها برخوردار است. برخلاف سایر نوشته‌های او، طنز نیست. تاراس بولبا داستانی "تاریخی و حماسی" است که "علاقه‌اش به مالاروسیه و احیای هویت سرزمینش" را به‌نمایش می‌گذارد. گوگول تحت تاثیر دوستش، ژوکوفسکی، که ایلیاد و ادیسه هومر و بخشی‌هایی از شاهنامه فردوسی را ترجمه کرده بود و به شعر حماسی یونان علاقه بسیار داشت، دست به نوشتن این اثر زد. ‌ ‌ نکته: آثار به ترتیب و با ترجمه ذکر شده پیشنهاد می‌شود. محتوای کتاب‌های دیگر نویسنده که اسمشان آورده نشده، گزیده‌ای از داستان‌های کوتاه او است. کتاب‌های نامبرده‌شده همه آثار گوگول را پوشش می‌دهد. - فهرست آثار: ۱) بازار مکاره داستان کوتاه / ترجمه مستقیم از روسی / مترجم :عباس‌علی عزتی / نشر چشمه این کتاب همه‌ی داستان‌های کوتاهِ تمام‌شده (منهای تاراس بولبا و نفوس مرده) را دربرمی‌گیرد. این داستان‌ها شامل: "شب‌نشینی‌ها در مزرعه‌ای نزدیک دیاکانا"، "داستان‌های میرگورود"، و "داستان‌های پتربورگ" است. داستان‌ها به همان ترتیبی که نخستین‌بار در روسیه انتشار یافته‌اند در این مجموعه قرار گرفته‌اند. ۲) بازرس نمایشنامه / ترجمه مستقیم از روسی / مترجم: آبتین گلکار / نشر هرمس ماجرای آمدن یک بازرس به یک شهر کوچک و دورافتاده و تلاش مسئولان فاسد برای پیدا‌کردن راه‌حل برای محاکمه نشدن. ۳) عروسی نمایشنامه / ترجمه مستقیم از روسی / مترجم: آبتین گلکار / نشر هرمس جوانی که بدش نمی‌آید ازدواج کند و ماجراهایی که در مسیر خواستگاری پیش می‌آید. ۴)تاراس بولبا رمان کوتاه/ ترجمه از فرانسوی / مترجم: پرویز شهدی / نشر مجید داستان مرد قزاقی به نام "تاراس بولبا" و دو پسرش را در جنگ روایت می‌کند. ۵) نفوس مرده رمان (ناتمام) / ترجمه از فرانسوی / مترجم: پرویز شهدی / نشر مجید فردی زرنگ رعیت‌های مُرده‌ای که اسمشان از آمار زنده‌ها حذف نشده، می‌خرد تا از آن‌ها برای گرو گذاشتن و گرفتن وام استفاده کند. تنها نسخه جلد دوم این رمان را گوگول قبل از مرگش (۱۸۵۲)، بخاطر حال وخیم روحی، آتش زد و هرگز منتشر نشد.

1

یادداشت‌ها

SeyedehZahra

SeyedehZahra

1403/12/26

        نمایشنامه جذابی بود و راحت خوان. به شدت از طنز نوشته لذت بردم. شخصیت ها عجیب ولی در عین حال واقعی بودند. مثلا شخصیتی که مشخصه از زندگی مشترک خودش راضی نیست ولی به محض اینکه متوجه قصد نصفه نیمه ازدواج دوستش میشه میخواد هر طور شده اون رو مجبود به ازدواج کنه. دوستش کسیه که خودش هم نمیدونه از زندگی چی میخواد؟ میخواد ازدواج بکنه اما جرئتش رو نداره. با اصرار های دیگری قبول میکنه جلو بره ولی مدام میخواد در بره. البته که به نظرم حق داشت آخر ماجرا در بره. آدمی که صبح هیچ تصور اینکه چه زمانی بخواد ازدواج کنه رو نداشته ناگهان با اصرار های دیگران خودش رو منتظر برای اومدن عروس برای رفتن به کلیسا میبینه و خب اول راضی ولی هی فکر میکنه و میبینه که نمیتونه و فرار رو بر قرار ترجیح میده. از خوندنش لذت بردم. 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

19

        نمایشنامه «عروسی» اثر گوگول با طنز تلخ خود، جامعهٔ روسیهٔ قرن نوزدهم را در آستانهٔ تحولات سرمایه داری نقد می‌کند. ازدواج در این اثر نه یک پیوند عاطفی، بلکه معامله ای اقتصادی است که شخصیت‌ها —به‌ویژه پودکولِسین—با ترس از هزینه‌ها و محاسبات سود و زیان به آن نزدیک می‌شوند. تمامی شخصیت ها صرفا برای ویژگی های مادی عروس، نظیر زبان فرانسه، سفید بودن تن، خانه دوطبقه و... برای ازدواج با او صف آرایی کرده اند. گوگول با نمایش مصرف‌گرایی در مهمانی عروسی و کالایی شدن روابط، نشان می‌دهد که چگونه منطق بازار حتی صمیمی‌ترین لحظات زندگی را به کالا تبدیل می‌کند. فرار پودکولِسین در آخرین لحظه، نماد گریز از مسئولیت‌های مالی در نظامی است که انسان‌ها را به محاسبه گران منفعت‌طلب تبدیل کرده است. این نمایشنامه، با نگاهی پیشگویانه، بحران هویت فرهنگی در جامعه‌ای را به تصویر می‌کشد که میان سنت و مدرنیته، و میان ارزش‌های انسانی و مادی‌گرایی سرگردان است.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

12

کمدی سیاهی
          کمدی سیاهی که ازدواج ها و ارتباطات بنا شده بر طمع و فریب و معیار های پوچ را نقد میکند.

اولین نمایشنامه ای شد که بعد از سالها دوری از تأتر خواندم، در دوران مدرسه یکی از خوشی های بی پایانم بازی در تاتر های مدرسه و مسابقات بین مدارس بود. یک بار هم در تاتری که حدودا ده روز در شهرمان اجرا شد بازی کردم. تجربه یک مسابقه نمایشنامه خوانی هم دارم اما متاسفانه همه اینها محدود به دوران مدرسه شد.... دانشگاهمان هیچ اجرای تاتری نداشت و بعد در پیچ و خم زندگی این خوشی بی پایان من هم گم شد:))

🟨🟨🟨🟨🟨🟨🟨🟨🟨🟨

نیکولای واسیلیویچ گوگول (۱۸۰۹–۱۸۵۲) از بزرگترین نویسندگان روسیه است که به عنوان بنیانگذار سبک رئالیسم انتقادی در ادبیات روس شناخته میشود. آثار او‌ ترکیبی از طنز و انتقاد اجتماعی هستند.

عروسی (۱۸۴۲) یک نمایشنامه است که زندگی طبقه متوسط روسیهٔ قرن نوزدهم را با نگاهی هجوآمیز به تصویر میکشد. داستان حول محور پادکالیوسین(یکی از خواستگاران) و کاچکاریوف(دوست پادکالیوسین) و آگافیا (خانمی که به دنبال شوهر مناسب میگردد)، میچرخد و طی آن، شخصیت های جالب دیگری هم به ما معرفی میشوند: دلال ازدواج، چندین خواستگار دیگر و عمه آگافیا

هر شخصیت به صورت اغراق شده خصیصه خاصی دارد:
پادکالیوسین قصد و میل شدیدی به ازدواج دارد اما هنگام عمل که میشود مثل باد فرار میکند و از مسئولیت پذیری و تعهد میترسد. چشمش به دنبال حرف مردم است و تاثیرپذیری زیادی از آنها دارد.

کاچکاریوف دوست فضول و مداخله گر پادکالیوسین، او را وادار به کارهایی میکند. در فریب و دروغ گویی استاد است و خود را در این قضیه ازدواج، بازی گردان حساب میکند!

آگافیا دختری ساده  و به دنبال ازدواج است، هنوز معیار های درستی برای تصمیم گیری ندارد و فقط دوست دارد شوهرش از اشراف باشد، خودش جهازی مناسب و درخور داشته و به دنبال اعتبار و جایگاه بالاتر اجتماعیست. جز این مورد به چیز خاصی فکر نمیکند تا جایی که میخواهد با قرعه کشی شوهر انتخاب کند:)) او هم بشدت تحت تاثیر حرف مردم قرار میگیرد.

باقی خواستگاران آگافیا نیز معیار های صحیحی برای ازدواج ندارند. یا به دنبال جهاز و مال و منال آگافیا هستند، چون خودشان یک پاپاسی هم ندارند یا ظاهر زیبا و گفتار خاصی مد نظرشان است. 

خلاصه که ازدواج ترسیم شده، یک معامله اقتصادی است تا یک پیوند عاطفی. 

 شخصیت ها در این نمایشنامه رشدی ندارند و گوگول برای این معضلات مادی گرایی و فریب و دروغ پاسخی ارائه نمیدهد و فقط طرح مسئله و شرح واقعه میکند و نشان میدهد چنین روابطی محکوم به شکست اند. پایانی سریع  رقم میزند و نمایشنامه را تمام میکند. زن در این نمایشنامه بیشتر به عنوان یک کالای اجتماعی تصویر شده و اظهار نظر هایی نامناسب هم درباره او مطرح میشود. 
        

24

فاطیما

فاطیما

1404/1/26

          چطور شد که من هنوز با دنیای نمایشنامه ها ناآشنام ؟
 نوشتن یه نمایش نامه طنز اقتباسی ، و خوندن فیلمنامه ی "جانوران شگفت انگیز و زیستگاه های آنان "  ، تنها برخوردهای من با این سبک نگارش بوده. تا به الان که دست گذاشتم رو "عروسی" اثر گوگول ؛ اونم تنها به خاطر اینکه دلم میخواست قبل از شروع درسم تو کتابخونه " چیزی" کوتاه و طنز بخونم تا روحیه ام خودش رو جمع و جور کنه.
و مطمئنم قراره بیشتر سمت نمایشنامه های این چنینی برم !
ماجرا درمورد خواستگارهاست ، با تمرکز روی یکیشون که نقش اصلی داستان ماست ! یه مرد کارمند که یه روز صبح به سرش میزنه : شاید بد نباشه من هم از مجردی درآم ! و حیف که این جمله رو بلند بلند میگه و باد میبردش و به گوش رفیق نخود هر آش آقا ، میرسونه...
این رفیق ، تصمیم میگیره تو این مورد هم دخالت کنه و خیلی عجولانه ، یه شبه آقای کارمند رو بفرسته خونه بخت ! فقط دو تا مشکل داره. یکی اینکه خانمی که میخواد بره خواستگاریش ، چند تا خواستگار سیریش پرعیب و ایراد دیگه هم داره و مشکل دوم ، خود آقای کارمنده ، که تا پای عمل میاد ، یادش میفته بچه اش رو گازه و از ورطه در میره :)
کتاب با نقدی که در انتها میده پایان رو برامون شفاف سازی میکنه و دید جدیدی به آدمای اطرافمون میده. طنز گوگول تبدیل میشه به لبخندی تلخ از این بناگوش تا اون یکی ...
زیاد وقت نمیگیره ، ولی اگه دنبال شروع متون نمایشی قدیمی هستین و می‌ترسین ، پیشنهادش میکنم. 
مگه کسی پیدا میشه که ترجمه ی روان آبتین گلکار رو رد کنه ؟ 😇
به امید دیدار دوباره بین صفحات کتاب ♡
        

41

          کارهای متوسط از اساتید ادبیات!


1- بعد از نمایشنامه سترگ بازرس، این بار به سراغِ عروسی رفتم. طنزِ گوگول جذاب و قدرتمند  است. بی‌رحم است؛ هرکس را خطاب قرار دهد نابود می‌کند. در بازرس یک عده بروکرات و در عروسی یک عده خواستگار. شاید مخاطب در بازرس، خود را مخاطب کنایه‌ها و مطایبه‌های گوگول نداند و هرچه ناسزا و سزا بلد است، نثار اهل بروکراسی کند، اما در عروسی هیچ راه‌گریزی نیست؛ خنده و پس از آن شرمساری تنها راهِ نجات است.
شرمساری از اینکه هیچکس در دادگاه گوگول تبرئه نمی‌شود. مگر کسی را سراغ داری که در بداخلاقی‌ها و رذایل اخلاقی غرق نباشد؟ حالا رذیلت اخلاقی را لزوما در قتل و غارت و جنایت‌های بزرگ نبین؛ بدخلقی‌های مکرر، ظاهرپرستی، پول‌پرستیِ لجام‌گسیخته و دروغِ مصلحتیِ متناوب در تاروپود زندگیِ آدم معمولی‌هایی مثلِ من رسوخ کرده است؛ همان آدم معمولی‌های داستان‌های گوگول. آدم‌هایی که شاید منسب و قدرتی داشته باشند، اما در سیاهی مانند تمام انسان‌ها، مجرم شماره یک اند.

2- روند داستان و دیالوگ‌ها و شوخی‌ها عقب‌تر و ضعیف‌تر از بازرس بود، اما الان متوجه شدم یک اثر متوسط از بزرگان ادب، ارجحیت دارد نسبت به یک اثر خوب از نویسنده‌های معمولی.

3- شخصیت‌سازی‌های گوگول تراز و عالی است. شخصیت‌ها عالی پرداخت می‌شوند و دیالوگ‌ها و تیکه کلام‌های خود را دارند.
البته اون اتفاق آخر داستان اصلا برایم باورپذیر نبود. حسِ این رو داشتم که گوگل فقط می‌خواسته یه جورِ عجیب داستان رو ببنده!

4- یک ویژگی مهم این متن این است که بازیگرهای آن باید بسیار کاربلد و حرفه‌ای باشند و اینکه در ابتدای امر چندین اجرای بد در روسیه داشته است اصلا عجیب نیست.
تیپ شخصیت‌هایی که گوگول می‌سازد می‌تواند محکِ بازی برای یک بازیگر تئاتر باشد. مثلا در نقدِ ویساریون بلینسکی که در آخر متن آمده در مورد شخصیتِ نیمرو آمده است: «کلا برای ایفای نقشهای آفریدۀ گوگول، بازیگران بیش از هرچیز باید سادگیِ خود را حفظ کنند» و از رفتارهای تصنعی برای خنداندن حضار دوری جویند. همه می‌دانیم طبیعی بودن سخته!
(اسم‌گذاری‌های گوگول، مثل فامیلیِ کاراکتر نیمرو(همون که بهش گوجه بزنیم املت می‌شه!) و ترجمه آبتین گلکار عالی بود. مترجم سعی کرده بود با معادل‌سازی شوخی‌های زبانی برای فارسی، طنز متن را حفظ کند. در یکی دوفقره‌ای که این مهم را انجام داد، کاملا موفقیت‌آمیز بود به نظر من.)


5- اینو اولش یادم رفت بنویسم. برخی مفاد و شوخی‌های گوگول اندکی زن‌ستیزانه بود که این اصلا قابل دفاع نیست به نظرم. شاید نمایشنامه برای سال 1843 باشد و برای آن دوران این نگاه‌ها معمول باشد، اما به هر جهت در این فقره این نمایشنامه همگام با اخلاق نیست به نظرم. 

اوصیکم بالبازرس!
        

45