عقرب روی پله های راه آهن اندیمشک، یا، از این قطار خون می چکه قربان!

عقرب روی پله های راه آهن اندیمشک، یا، از این قطار خون می چکه قربان!

عقرب روی پله های راه آهن اندیمشک، یا، از این قطار خون می چکه قربان!

2.7
19 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

25

خواهم خواند

11

ناشر
نشر نی
شابک
9789643128326
تعداد صفحات
88
تاریخ انتشار
1386/11/15

توضیحات

        
رمان "عقرب روی پله های راه آهن اندیمشک" از نثر بسیار شسته و رفته،قوی و سیالی برخوادار است که بر اساس حال و هوای راوی گاه حالت شاعرانه و گاه حالت توصیفی به خود می گیرد. شخصیت های این رمان هریک براساس قومیت شان،با لهجه خاص خودشان حرف می زند، اما این از هنر نویسنده است که با توجه به اینکه،کتاب پانوشت ندارد، مخاطب به دشواری نمی افتد. 
رمان "عقرب روی پله های راه آهن اندیمشک "تاکنون نامزد جوایزی چون روزی روزگاری،بنیاد گلشیری،کتاب سال دفاع مقدس بوده است. رمان "عقرب روی پله های راه آهن اندیمشک" از نثر بسیار شسته و رفته،قوی و سیالی برخوردار است که براساس حال و هوای راوی گاه حالت شاعرانه و گاه حالت توصیفی به خود می گیرد.
این رمان در شمار آثاری ضد جنگی قرار می گیرد که نگاه ویژه و مستقلی نسبت به جنگ دارد. کتاب روایتی متفاوت از جنگ ایران و عراق است. راوی داستان یک سرباز وظیفه است.
برخی وقایعی که او ضمن داستان نقل می کند به هیچ وجه در روایات رسمی دیده نمی شوند، با این حال حسین مرتضاییان آبکنار که در آن سال ها به عنوان سرباز وظیفه از نزدیک این رویدادها را تجربه کرده است، در دیباچه کتاب به سندیت تاریخی رمانش اشاره می کند ومی نویسد: صحنه های این رمان واقعی است. این رمان موفق به کسب جوایز متعدد ادبی از جمله بهترین رمان اول دوره هفتم جایزه گلشیری ، بهترین رمان هشتمین دوره جایزه مهرگان ادب و متفاوت ترین رمان سال 1? از بنیاد واو گردید. این رمان همچنین به فرانسه ترجمه شده است و در بازار کتاب اروپاو آمریکای شمالی عرضه شد.

      

لیست‌های مرتبط به عقرب روی پله های راه آهن اندیمشک، یا، از این قطار خون می چکه قربان!

یادداشت ها

          "عقرب روی پله های راه آهن اندیمشک، یا از این قطار خون می چکه قربان!"
اثر "حسین مرتضائیان آبکنار"
یک رمان کوتاه در باب جنگ ایران و عراق که در سال ۱۳۸۵ منتشر و جایزه ادبی هوشنگ گلشیری در بخش بهترین رمان اول در ۱۳۸۶ رو گرفت ولی چاپ سوم کتاب توقیف شد تا امروز. خود نویسنده هم از سال ۲۰۱۳ در امریکا زندگی میکنه. 
نام کتاب خیلی طولانیه با اینکه داستان کوتاهه حدود ۸۰ صفحه. من خود کتاب رو نداشتم و از روی فایل اسکن شده خوندم. به نظرم بیشترین دلیل معروفیتش همین توقیف شدنش هست مثل سایر گلکاریهای نظام که اثر کارش ، نتیجه معکوس میده!
خود نویسنده در سالهای ۶۵ تا ۶۷ به عنوان سرباز وظیفه در میدان جنگ بوده و قبل شروع داستان این عبارت به تنهایی در یک صفحه نوشته شده :
"تمام صحنه های این رمان واقعی است."
خود این جمله بنظرم بار مطالب کتاب رو خیلی سنگین میکنه چون همه مطالب در مذمّت جنگ و خونریزی و کشتار است و حتما بیان این حقایق برای خیلی ها بسیار سنگین بوده. راوی داستان "مرتضی" بعد از ۲۸ ماه خدمت قصد برگشت به تهران را داره ولی در بحبوحه پایان جنگ قرار دارند و شکستهای پیاپی ایران و در نهایت قبول قطعنامه. دژبان ها که  همه جا رو میگردن تا سرباز فراری ها رو به میدون جنگ برگردونن، برگه ترخیصش رو پاره میکنن تا نتونه برگرده ولی در نهایت به سمت تهران فرار میکنه با همون تکه های پاره شده برگه و در مسیر مشاهدات خودش رو میگه و یا یادآوری خاطرات میکنه.
فضای داستان اصلا روحانی و ملکوتی نیست. برخلاف عموم داستانها و فیلمها،نه تنها اثری از نماز و وضو و آرزوی شهادت نیست، بلکه حرف از سیگار و تریاک و فحش و خشونت و حتی یک مورد اشاره به همجنس گرایی هم هست! وجه تسمیه کتاب از قسمتی میاد که از قطار اندیمشک خون جنازه های شیمیایی شده چکه میکنه و جنازه ها رو در تاریکی شب به بیرون از واگنها پرتاب میکنند و در قسمت دیگه ای از کتاب میگه: 

"کمی آن طرف تر کنارِ کُناری دژبانی با باتوم می کوبید توی سرِ سربازی که به زانو نشسته بود، می کوبید توی سر سربازی که به زانو نشسته بود، می کوبید می کوبید می کوبید توی سر سربازی که روی زمین افتاده بود...
خون از زیر کلاه سرباز راه افتاد و آمد، آمد، آمد تا رسید به پله ها و از پله ها بالا آمد و روی پله چهارم جلو پای او متوقف شد. 
عقرب تکانی خورد و جلوتر رفت و لبه خون ایستاد." 

۸۳ صفحه
#عقرب_روی_پله_های_راه_آهن_اندیمشک
#حسین_مرتضائیان_آبکنار  #نشر_نی
        

0